کتاب خانواده به توان دختر

جمع خوانی از کتاب معلم جدید توسط دانش آموزان مدرسه شهید نوروزی

سلام کتابخانه امروز در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در شیفت عصر و فردا در شیفت صبح بسته می باشد.

شعر خوانی به مناسبت روز معلم

رنگ آمیزی نقاشی باموضوع دفاع مقدس توسط کودکان به مناسبت سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

نمایشگاه کتاب به مناسبت سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

معرفی کتاب روزگاران کتاب زنان خرمشهر به مناسبت سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

#معرفی_کتاب کتاب جنگ تمام شد... نشد سهیل هم مثل بقیه بچه ها دلش می‌خواست به اردو بره. معلم قبلا از شهرک سینمایی دفاع مقدس براشون گفته بود اما پدر سهیل مخالف بود. سهیل نمی‌دونست چجوری پدرش رو راضی کنه. شروع به شستن کفش ها و موتور باباش کرد.. بلاخره پدرش رضایت داد. در اردو سهیل در یه ماشین دفترچه ای رو پیدا میکنه که توش قرآن هست و آخرش یه یادداشت، یادداشت مال رزمنده ای هست که در مورد بدهی هاش به افراد نوشته. سهیل با خواندن یادداشت ها، میخواد دین رزمنده رو ادا کنه....

#مناسبتی تسبیح تبرکی پیرمردنشسته بود و دور دستها را نگاه میکرد. هر از گاهی آهی می کشید...... صدایی از دور به گوش رسید:آقاجان! آقاجان! باز که اینجا نشستی! فکر میکنی با زل زدن به زمین،آبادمیشه؟ نه! خشکسالی یقه ی همه ی آبادی روگرفته. فقط شما و چند نفر دیگه توی ده موندید.بیاید شما هم با ما به شهر بریم... پیرمرد گفت: من از این ده نمی رم. خودم برای آقای رئیس جمهور نامه نوشتم. گفتم زمین هامون آب نداره.گفتم اهالی دارن کوچ میکنن و اگه زودتر اون سد که سالهاست قولش رو به همه دادن راه نیفته،دیگه کسی توی روستا نمیمونه.» پسرجوان خندیدو گفت:«آقاجان! واقعا فکر میکنی رئیس جمهور وقت داره نامه ی یه پیرمرد دهاتی رو بخونه؟! در این حین، صدایی بلند شد:آهای عامو! مثل اینکه خبراییه. از صبح چندتا هلیکوپتربلند شدند و نشستند. یکی داد زد« :صل علی محمد،بوی رجائی آمد»بقیه هم تکرار کردند.پیرمرد،جمعیت را شکافت و جلو رفت.دست کرد توی جیب کتش. تسبیحی بیرون آورد و دستش را دراز کرد. پیرمرد،انگار که از روی نوشته بخواند گفت:«سلام آقای رئیسی. من،سیف الله فرزندحسینعلی،از اهالی این روستا،برای شما جناب رئیس جمهور نامه نوشتم. نذر کرده بودم وقتی میآیید،این تسبیح تبرکی را هدیه کنم. تبرکی آقا امام حسین(علیه السلام)است. پدرم از کربلا آورده بود آقاجان! خوش آمدید! من خواب شما را دیده بودم آقاسید. خواب دیدم که از همین سربالایی آمدید بالا. اما سوار اسب بودی. کی غیرشما به این روستای دورافتاده و خشکیده می آمد؟ خوش آمدیدآقا. #کتابخانه_شهریار_مهردشت

#معرفی_کتاب #مناسبتی معرفی کتاب عطر گل های خورشید در جمع اعضای کتابخانه به مناسبت رحلت امام خمینی (ره) #کتابخانه_شهریار_مهردشت

#مناسبتی شعرخوانی از کتاب بازارچه ایرانی به مناسبت روز صنایع دستی من عهد می‌بندم که خوب درس بخوانم تا در آینده با دانش و تخصص خود بتوانم مشکلات کشورم را خوب بشناسم و آنها را برطرف کنم . من عهد می‌بندم که تا ممکن است کیف کفش و لوازم التحریر ایرانی بخرم . من سعی می‌کنم که همیشه با کتاب و مطالعه انس داشته باشم و بیش از حد وقت خود را صرف بازی‌های رایانه‌ای و گوشی همراه نکنم. به امید روزهای پر افتخار برای کشورمان ایران #کتابخانه_شهریار_مهردشت

با سلام، قابل توجه اعضای محترم، کتابخانه امروز به مناسبت روز عرفه فقط در شیفت صبح باز می باشد.

#مناسبتی رنگ آمیزی به مناسبت عید قربان

#مناسبتی #معرفی_کتاب معرفی کتاب قوچ آسمانی به مناسبت فرارسیدن عیدقربان کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

مناسبتی شعرخوانی به مناسبت عید غدیر #کتابخانه_شهریار_مهردشت

نمایشگاه کتاب به مناسبت عید غدیر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

خوانش کتاب امام اول ما امیر مومنینه در جمع کودکان به مناسبت عید غدیر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

رنگ آمیزی نقاشی باوموضوع غدیر به مناسبت عید غدیر در کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

با سلام خدمت اعضای کتابخانه کتابخانه امروز و فردا فقط در شیفت صبح باز می باشد.

#معرفی_کتاب کتاب پایان ماموریت، داستان مستند شهید آیت الله رئیسی است که در آن زندگی ایشان اززمان تولد تا زمان شهادت در قالب ۱۴۰ برش داستانی بیان شده است. برشی از کتاب: مادرم دستانم را محکم گرفته بود تا در میان جمعیت گم نشوم. صحن به صحن را طی کردیم تا به کفشداری رسیدیم. رو به روی کفشداری ایستاد، جمله‌ای را زیر لب گفت و قطرات اشکی که انگار از قلبش بر می‌خواست روی صورتش جاری شد. کفش‌های کهنه‌مان را به کفشداری داد، خم شد پیشانی‌ام را بوسید و گفت: سید ابراهیم! اینجا امن‌ترین نقطه دنیاست، هر وقت دلت گرفت، مشکلی داشتی و درهای دنیا به رؤیت بسته شد به اینجا بیا. _ مادر جان! اینجا چه کسی دفن شده؟ _ کسی که هرچه ما داریم به برکت وجود اوست. _ فقط هرچه ما داریم؟ _ نه پسرم! هرچه همه دارند به برکت صاحب این حرم هست. _ مادر! دلم برای پدر تنگ شده. _ صاحب این حرم، از پدر هم برای تو دلسوزتر و مهربان‌تر است. _ با رفتن پدر تکلیف ما چه می‌شود؟ _ امام رضا همیشه حواسش به ما هست. پس از آن، لباسی را که تا کرده بود از زیر چادر درآورد و با لبخندی پر از مهر گفت: پسرم! دوست دارم بعد از پدرت، این پیراهن طلبگی را همیشه بپوشی. مادر مشغول به صحبت بود که خادمی چراغ به دست از کنار ما عبور کرد و من که نگاهم به او گره خورده بود، به چشمان مادر نگاه کردم و گفتم: مادر! من دوست دارم طلبه و مثل این آقا خادم امام باشم. #کتابخانه_شهریار_مهردشت  

قابل توجه اعضای محترم : کتابخانه از امروز عصر (۱۱تیرماه) تا شنبه صبح(۱۶ تیرماه) به علت تعمیرات بسته می باشد.

قابل توجه اعضای محترم: کتابخانه بعلت تعمیرات شنبه و یکشنبه(۱۶ و ۱۷ تیرماه) همچنان بسته می باشد.

#مناسبتی معرفی کتاب در میان روضه هایت زندگی کردن خوش است. بخش هایی از این کتاب : _تو چرا این قدر صبوری رباب؟ -گر دین ندارید، آزاده باشید. -بچه ها لطیف اند، لطیف تر از برگ گل -دل بچه ها که می لرزد، آسمان ترک برمی‌دارد... #کتابخانه_شهریار_مهردشت

قابل توجه اعضای محترم: کتابخانه بعلت تعمیرات تا آخر هفته همچنان بسته می باشد.

معرفی کتاب از مدینه تا مدینه به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا.ع.

معرفی کوتاه زندگی نامه مهدی آذر یزدی به مناسبت سالروز در گذشت وی و روز ادبیات کودک و نوجوان کتابخانه عمومی شهریار مهردشت

#مناسبتی اموزش نقاشی خیمه با کامپیوتر #کتابخانه_شهریار_مهردشت