✨زیارت نامه شهدا✨
🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@shahrokhmahdi
#کانال_وقف_مادر_سادات_هست
#یازهرا_سلام_الله_علیها
🌙#ماه_خدا
🌟#سحر_یازدهم
#حسین_جان💔
یک دهه رفت از این ماه مبارک اما
قدر یک کرب و بلا هم نشده نوکری ام...
•┈┈••✾•🌿✼🌺✼🌿•✾••┈┈•
دهمین روز گذشت و همه ی غصه ی من
شده غارت شدن و داغ شب یازدهم...😭
🌙
دهه ای را همگی یاد #محرم بودیم
سحر یازدهم فکر غم قافله ایم😔
🌙
شتر لنگ مهیاست که راهم ببرد
بی تو ای همسفرم وقت سفر شد دیدی؟
#روضهروزیازدهم
#حسین_جان💔
🌿✼🌺✼🌿
#سحر_یازدهم
سحر یازدهم روضه ی ناموس خدا😭
من بمیرم که تورا سوی اسارت بردند
یازده شد عدد ماه ودلم بی تاب است
که ازاین روز به بعد قافله بی ارباب است
#حسین_جان💔
202030_1260679706.mp3
9.27M
1️⃣1️⃣ #تندخوانی (تحدیر) جزء یازدهم قرآن کریم
✨حجم 8.8 مگ
🎙قاری: احمد دباغ
🕕زمان: 38 دقیقه
🌙 #رنگ_رمضان
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹
شهید باکرامت 🌿🌿🌿🌿
شهیدآقاسیدرضاحسینی
*تولد: ۷۸/۵/۱۰
محل تولد : روستای اسلام آباد رفسنجان
*شهادت: ۹۷/۵/۲۱
محل شهادت : شهرستان راسک _ منطقهی مرزی
آرامگاه :شهرستان رفسنجان روستای اسلام آباد
🍃خواهر شهید : *۲۱مرداد۹۷ساعت۹شب دریک درگیری به درجه رفیع شهادت نائل شدند ایشان بعد ازشهادتشان هم حاجات زیادی را با دعا به پیشگاه خداوند ، دادند . خیلی از بیماران را شفا دادند حتی چند بیمار سرطانی با توسل به شهید شفا گرفتند......🍃
..........................................
#یاد شهداباصلوات
🦋یک ربع قبل از نماز صبح
هادی به هوش میاد و همون طور که
پدرشون میگفتند یه چند کلام با هادی حرف زدن!
قربون صدقه هادی رفتن 💜
و بعد چند دقیقه هادی چشماشو میبنده
و شهید میشه!🕊
یکی از رفقای هادی هم که
کنار پدرشون بودن هادی رو صدا میکردند،
هادی بلند شو😢
پدر شهید میگفت رفیقِ شهید
دقیقا همون صحنه بیمارستان رو دو باره خواب دیده 😔
بهش گفته: هادی چرا جواب نمیدی؟
چرا هرچی میگیم بلند شو، چیزی نمیگی؟😢
هادی میگه:
💔قبل از اینکه شما بیایید اینجا
خانوم حضرت زهرا(س) اینجا بودن
شما که اومدید، خانوم رفتند..:)💔😭
دوست داری با این شهید زهرایی،اشنا بشی😍
پس بدو بزن رو لینک زیر رفیق😉💞
#شهید_محمد_هادی_امینی❤️
https://eitaa.com/joinchat/1370357896C148ccd3f82
شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
میخوای با شهید#سال1400آشنا بشی؟😃
✨زیارت نامه شهدا✨
🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@shahrokhmahdi
#کانال_وقف_مادر_سادات_هست
#یازهرا_سلام_الله_علیها
شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
👉 @shahrokhmahdi . ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (16) 🌺 #حر
.
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (17) 🌺
.
#مشهد
#توبه
(#راوی : آقای رضا کیانپور)
.
.
سه روز از #عاشورا گذشته. #شاهرخ خيلی جدی تصميم گرفته بود. کار در #کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشين!پاشين وسايلتون رو جمع کنيد می خوايم بريم مشهد!
مادر با تعجب پرسيد: مشهد! جدی میگی! گفت: آره بابا، بليط گرفتم. دو ساعت ديگه بايد حرکت کنيم.
باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بوديم. در راه مشهد. مادر خيلی خوشحال بود. خيلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بوديم.
در راه اتوبوس برای شام توقف کرد. جلوی رستوران جوان ديوانه ای نشسته بود. چند نفری هم او را اذيت می کردند. شاهرخ جلو رفت و کنار جوان ديوانه نشست. ديگر کسی جرات نمی کرد که او را اذيت کند!
بعد شروع کرد با آن ديوانه صحبت کردن. يکی از همان جوان های هرزه با کنايه گفت: ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره من ديوانه ام! ديوانه! بعد با دست اشاره کرد و گفت: اين بابا عقل نداره اما من #ديوانه_خمينی_ام!
فردا صبح رسيديم مشهد. مستقيم رفتيم حرم. شاهرخ سريع رفت جلو، با آن هيکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضريح! بعد هم آمد عقب و يک پيرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضريح.
عصر همان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن_اسماعيل_طلایی شوم، يکدفعه ديدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمين نشسته. رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هايش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پيدا کرده بود. خيره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد.
مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام #توبه کنم. خدايا منو ببخش! #يا_امام_رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ يک ساعتی به همين حالت بود.
توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.
دو روز بعد برگشتيم #تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد.
.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران