✨زیارت نامه شهدا✨
🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@shahrokhmahdi
#کانال_وقف_مادر_سادات_هست
#یازهرا_سلام_الله_علیها
استاد فرهمند - دعای عهد.mp3
1.54M
#قرار_عاشقی💚
📖دعای عهد
✨اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج✨
AUD-20220115-WA0033.mp3
1.79M
🏴زیارت ام البنین( سلام الله علیها)
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#کرامات حضرت ام البنین علیه السلام
در شهر کوت عراق، در منزل خانم حاجیه ام عبد الامیر، در دهه دوم محرم الحرام، مجلس عزادارى به نام حضرت ام البنین علیهاالسلام برقرار بود.
در همان روزها یک خانواده پیرو مذهب حنفى به آن محله آمدند. در میان آنان خانمى به چشم مى خورد به نام وزیره که حدود ده سال از ازدواجش مى گذشت و هنوز بچه دار نشده بود و امید به فرزند داشتن را از کف داده بود. برخى از اهالى محل به او گفتند:چرا به ام البنین علیهاالسلام متوسل نمى شوى؟ وزیره گفت:این کار سودى ندارد؛ زیرا علم پزشکى از معالجه من ناتوان مانده است. حتى از داروهاى سنتى استفاده کردم و در روز میلاد زکریا علیه السلام روزه گرفتم؛ اما سودى نبخشید.
آنان گفتند:هر کس از غذاى سفره ام البنین علیهاالسلام بخورد و او را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند دعایش را مستجاب مى کند. چه اشکالى دارد که تو نیز چنین کنى. شاید خداوند، نوزاد دخترى به تو عطا کند و به میمنت ام البنین علیهاالسلام نام او را فاطمه بگذارى.
وزیره در حالى که با سکوت و نگرانى به سوى آنان نگاه مى کرد، یکباره زبانش باز شد و با صداى لرزان گفت:به این شرط که این قضیه میان من و شما باشد و شوهر و خانواده ام از آن آگاه نشوند. آنان گفتند:بسیار خوب! فردا و یا پس فردا ان شاء اللّه در منزل حاجیه حضور پیدا کن. در آنجا مجلسى برگزار مى شود که با خواندن روضه ام البنین پایان مى یابد.
وزیره با دنیایى از بیم و امید، در حالى که صورت خود را پوشانده بود، از خانه اش بیرون آمد و روانه منزل حاجیه، ام عبد الامیر شد. از شرم، عرق مى ریخت و خاطرش پریشان بود. هر قدر که به جلسه روضه نزدیک مى شد، تپشهاى قلبش بیشتر مى شد. صداى روضه خوان گوشهاى او را نوازش مى داد و به رهایى از رنج روحى امیدوارش مى ساخت. وى وارد خانه شد و در مراسم روضه شرکت کرد.
وقتى روضه خوان از نوحه سرایى فارغ شد، براى بهبودى بیماران دعا کرد؛ آن گاه سفره ام البنین(علیهاالسلام) پهن شد. زنان حاضر به غذاهاى موجود در سفره، تبرک مى جستند. آنها گرد سفره نشسته بودند و بهبودى بیماران و برآورده شدن حاجتهایشان را درخواست مى کردند. وزیره با دستانى لرزان، قدرى از خوراکیها را از سفره برداشت و از جایش برخاست و در حالى که اشکهایش جارى بود، از منزل خارج شد. او و شوهرش در شامگاه به امید شفا، از آن غذا خوردند.
حدود یک ماه از این واقعه مى گذشت که حالات وزیره تغییر کرد و گرفتار سرگیجه و درد سینه شد. تمایلش به غذا کاهش یافت. خوابش زیاد و حضورش در جاهاى شلوغ مشکل شد. هر کارى که به عهده اش گذاشته مى شد، به سختى انجام مى داد و دلش اضطراب خاصى پیدا کرده بود.
شوهرش مى گوید ای وزیره چه شده است؟ آیا بیمار هستى؟ او پاسخ مى دهد:نمى دانم. » همسرش او را نزد پزشک مى برد و پزشک پس از معاینه مى گوید: چیزى نیست. ناراحتی هاى او نشانه باردارى است و براى اینکه شما مطمئن شوید، فردا به آزمایشگاه مراجعه کنید. با شنیدن این خبر مسرت بخش، هر دو بى نهایت خوشحال مى شوند. شوهر وزیره در حالى که اشک شوق مى ریخت، گفت: آقاى دکتر! آیا شما اطمینان دارید؟ دکتر با کمال خونسردى گفت:بله.
فرداى آن روز، وزیره همراه همسرش، جواب مثبت آزمایش را دریافت مى کنند. پس از آن به خانه مى روند و سجده شکر به جاى مى آورند. خبر باردار شدن وى میان بستگان منتشر مى شود و شادى، فضاى خانواده را فرا مى گیرد؛ ولى او نذرى را که براى ام البنین کرده بود، همچنان در سینه اش پنهان نگاه مى داشت
سرانجام ماهها سپرى شد و نهمین ماه از ایام باردارى او فرا رسید. در آغاز فصل بهار و اندکى پیش از اذان صبح، او دخترى به دنیا آورد و همگى خوشحال شدند. وزیره گفت:براى تبرک جستن به ام البنین علیهاالسلام نام کودک را فاطمه بگذارید؛ اما خویشاوندان شوهرش مخالفت کردند و گفتند نام او را عایشه بگذارید. براى از بین بردن اختلاف، نام آن کودک را «بُشرى» گذاشتند.
#همسرامیرالمومنین
🏴 #مسمومیت و شهادت حضرت ام البنین علیها السلام توسط بنی امیه
🔹 حضرت ام البنین سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداریهای مستمر مردم را متوجه ظلم و بیلیاقتی حکام وقت مینمود لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبد العظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشتهاند که بنی امیه همسر امیرالمومنین علیه السلام، ام البنین سلام الله علیها را مسموم و به قتل رساندند.
🔸 در کتاب «اختیارات» از اعمش نقل شده است که میگوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود نزد امام زین العابدین علیه السلام بودم که ناگهان جناب فضل بن عباس علیهما السلام وارد شد و در حالی که گریه میکرد گفت: جدهام حضرت ام البنين علیها السلام از دنیا رفت.
📚 الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، نوشته رفیع الدین رفیعی، صفحه ۸۵
YEKNET_IR_zamine_vafat_omolbanin_99_11_03_ali_pourkaveh.mp3
4.43M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴#ام_البنین ای مادر به حضرت سقا
🌴جانشین حضرت زهرا(س)
🎤 #علی_پورکاوه
⏯ #زمینه
احوالات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) پس از شهادت أبی عبدالله (علیه السلام) اشاره کرده اند.
امام صادق علیه السلام:
بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها.
بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد.
الأمالی للشجری: ج ۱، ص
#[بسم الله الرحمن الرحیم ]
اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم 💚
(دعای فرج)
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
{اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم }
#کانال_وقف_مادر_سادات
#یا_زهرا_سلام_علیها
هدایت شده از شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
✨زیارت نامه شهدا✨
🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@shahrokhmahdi
#کانال_وقف_مادر_سادات_هست
#یازهرا_سلام_الله_علیها
هدایت شده از شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
استاد فرهمند - دعای عهد.mp3
1.54M
#قرار_عاشقی💚
📖دعای عهد
✨اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج✨
شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
شاهرخ کوکاکولا چطور حرانقلاب شد؟!
38 سال بعد از تولد طیب حاج رضایی لات و گردن کلفتِ محله صابونپزخانه تهران، گنده لاتی درشت هیکل و مو فرفری در محله کوکاکولای تهران به دنیا آمد که اذیت و آزارش گریبانگیر مردم کوچه و محله بود اما دعای جانسوز مادر و لطف و عنایت حضرت سیدالشهداء سرنوشتی مشابه طیب برایش رقم زد، طیب فدای روح الله شد و شاهرخ هم فدای راه روح الله شد.
#شهیدشاهرخ💫شهیدمغفوری
زندگینامه
عـبدالمهدی کـاظمی فـرزند عباس در سال ۱۳۶۳
مـتولد شـد و با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته
حـقوق در سال ۱۳۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی شد.
وی پـس از گـذراندن دورههای مختلف نظامی و
مـسئولیتهای مـختلف از جمله فرمانده گروهان
پـیاده گـردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸ نجف
اشـرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه
ناحیه خمینیشهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی،
مسئول جنگ نوین در گردانهای سپاه، در بیست
و نــهم دی مـاه سـال ۱۳۹۴ در جـبهه مـقاومت
اسـلامی و حق علیه باطل در حلب سوریه در سن
۳۱ سـالگی بـه درجـه رفـیع شـهادت نـائل آمد.
عــبدالمهدی کـاظمی در سـال ۱۳۸۴ ازدواج و در
جـویآباد خـمینیشهر زنـدگی مـیکرد که از این
بـزرگوار دو فرزند دختر با نامهای فاطمه و ریحانه
به یادگار مانده است.
عـبدالمهدی در آیـینه زلـال دل خـویش، خـاطره
خـوش مـسجد را یافته بود که در نوجوانی به او
پـیشنهاد شـده بـود بـسیجی گـردد؛ او این کلام
را بـشارتی دانـست و بـسیجی شد، او را مسئول
کـتابخانه و نـوارخانه بسیج کردند. وقتی فرمانده
پـایگاه اشـتیاق و پـشتکارش را دیـد، مسئولیت
تـمام امور فرهنگی و ورزشی بسیج را به او سپرد.
نـماز برای او حرف اول را میزد. هنگامی که امام
جـماعت در مـسجد مـحل حـاضر نـبود، نگاهی
بـه جـمعیت داخـل مسجد انداخت و گفت: «به
مسجد آنطرف محل میرویم» و همراه ۲۰ یا ۳۰
نـفرِ بـه آن مسجد رفتند. شرکت در نماز جماعت
را بسیار به دوستان سفارش میکرد و خود نیز به
ایــــن امــــر اهـــتمام ویـــژهای داشـــت.
یـکی از هـمکارهای عـبدالمهدی مـیگفت: «من
عـاشق قـنوت گـرفتن عـبدالمهدی در نمازهایش
بـودم.
#[بسم الله الرحمن الرحیم ]
اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم 💚
(دعای فرج)
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
{اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم }
#کانال_وقف_مادر_سادات
#یا_زهرا_سلام_علیها