eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
62 ویدیو
247 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک قاچ کتاب📚📚📚 _جنگ راهی است برای تکه‌تکه‌کردن، غرق‌کردن در عمق دریا و یا به‌هوافرستادن و دودکردن موادی که می‌توانست برای آسایش بیش‌تر مردم و در درازمدت، برای افزایش آگاهی آنان به‌مصرف برسد. _کسی که گذشته رو تو دست بگیره، آینده رو تو دست داره؛ کسی که حال رو تو دست بگیره، گذشته رو تو دست داره. _هیچ‌چیز جز چند سانتیمتر مکعب فضای درون مغزت مال خودت نبود. 📚 کتاب۱۹۸۴ ✍جورج اورول @shahrzade_dastan
دوستان ساعت چهار بخش آموزشی فراموش نشود.🍃🍃🍃 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیف در داستان 🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 توصیف در داستان یعنی روایت به شیوه‌ای متفاوت. متفاوت یعنی یک سوژه را از زاویه‌ای جدید و نو از دیگران ببینیم و آن را به مخاطب منتقل کنیم. توصیف خواننده را شریک حسی داستان می‌کند. توصیف با تجسم چیزی آغاز می‌شود که می‌خواهید خواننده آن را تجربه کند. حتما شنیدید که کسی می‌گوید وای فیلم محشری بود. نمیدونم چطوری توصیفش کنم. اما یک نویسنده باید این حس را بتواند به خواننده منتقل کند. توصیف کم خواننده را سردرگم می‌کند و توصیف زیاد او را زیر انبوه تصاویر دفن می‌کند. نویسنده باید حد وسط را در توصیف نگه دارد. باید بدانید چه چیزی را توصیف کنید و چه چیزی را کنار بگذارید. توصیفی بهتر است که بیشتر به حالات و رفتار یک شخصیت بپردازد تا توصیف ظاهر او. توصیف باید به گونه‌ای باشد که با ارائه چند عنصر دست چین شده سایر ویژگی‌های شخصیت را نمایان کند. استفاده از حواس پنجگانه در توصیف مکان و فضا و موقعیت خیلی می‌تواند در شریک کردن مخاطب با داستان کمک کند. هیچ نویسنده‌ای در داستان اجازه توضیح دادن و کلی گویی به مخاطب را ندارد. او باید جزئیات و جهان داستان را برای خواننده توصیف کند و از اینجا به بعد وظیفه خواننده است که با کمک گرفتن از قوه تخیل خود منظور نویسنده را کشف کند. خواننده محتاج لذت کشف کردن است. اگر این اجازه را به خواننده بدهیم که دنیای داستان را کشف کند پس او را وارد جهان داستان خود کرده‌ایم و یقینا او هم از این جهان لذت خواهد برد. @shahrzade_dastan
در توصیفات خود باید آنقدر جزئی نگر باشیم که حتی یک خط خوردگی روی دیوار و یا زرد شدن و پلاسیده گلدان شمعدانی خانه مادربزرگ را بعد از فوت او بنویسیم. توصیف ما می‌تواند به درک فضای داستان و شرایط آن تاثیر داشته باشد. توصیف در داستان می‌تواند شامل توصیف شخصیت،توصیف مکان ،توصیف موقعیت و..‌باشد. 🔸️به نمونه‌ای از توصیف یک شخصیت توجه کنید: _استاد حمیدی استادی قدبلند و با ابهت بود که همیشه پالتوی خاکستری رنگ می‌پوشید و حتی در هوای گرم تابستان هم شال گردن می‌پوشید. همیشه موقع صحبت دستانش را تکان میداد. آنقدر که خیال میکردی لرزش دارد. آو همیشه کیف سامسونت سیاهش را به دست می‌گرفت و به آرامی از پله‌های دانشکده پایین می‌آمد..... توصیف موقعیت ( موقعیت جنگی): خمپاره را دیدم که مستقیم به سمتم داشت می‌آمد. از ترس سر جایم خشکم زده بود. حتی نمی‌توانستم قدم از قدم بردارم. فقط چشمهایم را بستم  و ناگهان کسی من را پرت کرد روی زمین. دستم را با سرم چسبیدم. باران خاک و شن روی سرن باریدن گرفت و صدای بچه‌ها و ناله آنها را انگار از ته چاه می‌شنیدم. دست و پایم می‌لرزید. زانوی راستم داشت تیر می‌کشید. تا چشم باز کردم نگاهم به خونی افتاد که داشت از زیر شلوارم جاری میشد و خاک را رنگی می‌کرد....... توصیف حالت ( مثلا حالت عصبانیت): داشت فکش می‌لرزید. چند قدمی به سمت پنجره راه رفت و دوباره همان مسیر را برگشت. دستهایش را مشت کرده بود و به فرد خیالی که کنارش راه می‌رفت می‌کوبید. لبش می‌جنبید و من آوای مفهوم داری را از آن نمی‌شنیدم. ناگهان ایستاد و با چشم غره نگاهم کرد. سبیل‌هایش داشت می‌جنبید. آب دهنم را قورت دادم و صدای فریاد او را شنیدن که میگفت: کی بهت گفته بود همچین کاری بکنی  پسره‌ی الدنگ! امیدوارم با تمرین بیشتر و مطالعه کتاب‌ها توصیف‌های خوبی برای شخصیت‌های دوستانتان بنویسید. @shahrzade_dastan
صدا ۰۰۲-۱۲۱.m4a
776.6K
بخش‌های توصیفی از کتاب جین ایر نوشته شارلوت برونته گوینده: رویا سیف @shahrzade_dastan
صدا ۰۰۲.m4a
785.3K
بخش‌های توصیفی از کتاب جین ایر نوشته شارلوت برونته گوینده: رویا سیف @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این هفته ارسالی : فاطمه تقوی 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نمی دانم این چندمین نامه ای است که برایت مینویسم؟! دفترچه ام پر شده از نامه هایی که قرار نیست هیچ وقت به دستت برسند... آه ؛ نمیدانی چقدرر دوستت داشتم! روز اولی که با تو آشنا شدم ، همان بهترین روز زندگی ام بود. خدا می‌داند چقدر که پنهانی نگاهت کردم و صدای قلبم را که دیوانه وار می تپید ، گوش دادم. هروقت که می دیدمت ، هرجا که بویت را می‌شنیدم ، قلبم به قفسه ی سینه ام فشار می آورد و می خواست خودش را آزاد کند ، بپرد و برود در بغل تو جا خوش کند. یک چیز را بگویم؟! من با تو بود که عشق را تجربه کردم ؛ دوست داشتن را تجربه کردم ؛ روی خوش زندگی را با تو دیدم ؛ اما... اما از همان اول هم میدانستم تو مرا دوست نداری ؛ ولی مهربانی ات مرا شیفته ی تو کرده بود و نمی‌توانستم از تو دست بکشم . خب درست است که تو مرا ترک کردی و تنها گذاشتی ؛ ولی همچنان دوستت دارم و دلتنگ آن چشمانت ، آن صدای زیبایت و آن خنده هایت میشوم.. زیباجان ، می‌خواهم این را بدانی : بودی دوستت داشتم ؛ نیستی ، هنوز هم دوستت دارم❤ @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا