شخصیت در داستان مدرن و کلاسیک
🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃
زمانی رسیدن و تبدیل شدن به قهرمانان داستانها رویای هر خواننده ای بودند. چون بیشترشخصیت داستانها یک پرنسس و شاهزاده ثروتمند بود که در قصر زندگی میکرد. اما با روی کار آمدن مکتب رئالیشم واقعیت شخصیتها به خواننده نشان داده شد و باعث شد که شخصیت داستان و ذات او مهم باشد. با مهم شدن ذات شخصیت داستانی شیوه شخصیت پردازی تغییر کرد. اگر دقت کرده باشید، در شیوههای کلاسیک نویسنده برای معرفی شخصیت به ظاهر او از قد و رنگ مو، شکل ظاهری و چشم و حرکت دست و راه رفتن و.. او میپرداخت. و سعی میکرد تا با این کار او را باورپذیر کند. مثل داستانهای داستایفسکی که رمان شخصیت هستند و این نوع شیوه را در داستانهایش میخوانیم. یا تولستوی و همینگوی هم همین کار را انجام میدادند. مثلا صحنهای را میآوردند که شخصیت غذا میخورد. چون خواننده طعم خوردنیهای روی میز را میداند، پس وقتی غذا خوردن شخصیت را میخواند ناخواسته این شخصیت را باور میکند.
اما داستان مدرن و پست مدرن از شیوههای کلاسیک برای معرفی شخصیت داستان خود استفاده نمیکنند. ممکن است نویسنده در داستان بنویسد که فلانی مرد شجاعی است. این خصوصیات تا انتهای رمان ثابت میماند. مگر این که تغییر آنها موضوع اصلی رمان باشد. اما در رمان نو و داستان نو صفت شخصیتها ثابت و ابدی نیستند. شخصیت های داستانی در داستان نو مجموعهای از کردارها و رفتارهای احتمالی هستند که در هر موقعیت بخشی از آن کردارهای احتمالی امکان وقوع دارند.
@shahrzade_dastab
مثلا داستان در بیگانه آلبر کامو، شخصیت مرسو جوری از فوت مادرش حرف میزند که ما انتظار نداریم.
او میگوید: ((امروز مادرم مرد. شاید هم دیروز ، نمیدانم. دیروز تلگرافی به این مضمون داشتهام: مادر درگذشت. تدفین فردا. تقدیم احترامات. از این تلگراف چیزی نفهمیدم.))
مرسو را در داستان یک فرد بیاعتنا و سردی نسبت به خانوادهاش میبینیم که مثل آدمهای معمولی رفتار نمیکند. او ورای چیزی است که از فرد مادر مرده انتظار داریم.
در داستان مدرن شخصیت را به وسیله کنشها و واکنشهایش در موقعیت های مختلف و گفتارش نشان میدهند و قضاوت درباره شخصیت را به خواننده واگذار میکنند. شخصیت داستلت در پله پله حوادث شکل میگیرد و تا انتهای داستان هیچ تعریف قاطعی درباره او نداریم. چون شخصیت او ثابت نیست و بنا به شرایط تغییر میکند.
#شخصیت_در_داستان_مدرن
@shahrzade_dastan
📝📝نوشتن مثل نفس کشیدن است. کلمه به کلمه دنیا آفریدن و خلق کردن است. به راستی که قلم جادو میکند و جهانی خلق میکند پر از احساس و شخصیت. نویسندهای که ننویسد، مثل مردهای است لب پرتگاه که هر لحظه امکان مرگش وجود دارد.
پس✏ قلم به دست بگیر و فکر و اندیشهات را به روی کاغذ بیاور.📝 اولین نوشتهها مهم نیستند. بعدها از هر صفحه از نوشتههایتان جهانی خواهی ساخت که خودت هم تصورش را نخواهی کرد.
پس در دنیای نوشتههایت سرک بکش. میان صفحاتش اندکی رویا و خیال بباف.
@shahrzade_dastan
سه تار_ جلال آل احمد۱.m4a
5.67M
داستان صوتی سه تار
نوشته جلال آل احمد
@shahrzade_dastan
سه تار_ جلال آل احمد۲.m4a
5.1M
داستان صوتی سه تار
نوشته جلال آل احمد
@shahrzade_dastan
عکس ارسالی اعضای کانال خانم رویا سیف برای چالش #آخرین_کتابی_که_خواندهام.
🍀ممنونم دوست خوبم🙏
🔺️برشی از متن انتخابی را که ایشان برایمان فرستادهاند، در ادامه بخوانید:
🌹 زندگی مجموعهای است از مسیرها و مقصدها. لکن تا مقصد معین نباشد، مسیر معینی ندارد. زندگی در مسیر کمال زمانی زیبا و پرحاصل است که هدفها، آرمانها و مقصدها در آن کاملا معین و مشخص باشد.
@shahrzade_dastan
آشنایی با نویسنده و سبک او
🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃
بارگاس یوسا
نویسنده ی بزرگ و برجسته ی پرویی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال 2010 میلادی است. بارگاس یوسا اکنون مردی سالخورده با موهایی سفید است اما هنوز هم جذبه و متانت خاص خود را حفظ کرده است. او تقریباً در تمام زندگی خود، صبح ها را به نوشتن اختصاص داده و در طول 55 سال، 59 کتاب منتشر کرده است که در میان آن ها، تعدادی از برترین رمان های نیم قرن اخیر به چشم می خورند.
او خود را در رمان های نویسندگانی چون الکساندر دوما، ویکتور هوگو، چارلز دیکنر و اونوره دو بالزاک غرق کرده بود و رویای یک زندگی سرشار از ماجراجویی را در سر می پروراند.
«کلمات، اَعمال هستند.» به گفته ی یوسا، این جمله از ژان پل سارتر، شکل دهنده ی درک او از نقش سیاسی رمان نویسان بوده است. کتاب های «قصه گو»، «جنگ آخرزمان»، «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟»، «مرگ در آند»، «رویای سلت»، «قهرمان عصر ما»، «تازه کارها»، «نامه هایی به یک نویسنده جوان»، «راهی به سوی بهشت»، و «وسوسه ناممکن» و سالهای سگی از دیگر آثار ارزشمند این نویسنده ی اهل پرو هستند.
سبک بارگاس یوسا شامل مطالب تاریخی و همچنین تجربیات شخصی اوست.
آثار ماریو بارگاس یوسا به عنوان رمانهای مدرن و پست مدرن مورد توجه قرار میگیرند.یکی از داستان نویسان مورد علاقه بارگاس یوسا و به حتم تأثیرگذارترین نویسنده در کار نویسندگی او ویلیام فاکنر آمریکایی است. بارگاس یوسا فاکنر را "نویسندهای میداند که روشهای رمان مدرن را به کمال رسانده" است. سبک هر دو نویسنده با تغییرات پیچیدهای در زمان و روایت عجین شده است. به عنوان مثال در سالهای سگی جنبههایی از طرح داستان، پیشرفت شخصیت اصلی و استفاده از زمان روایت تحت تأثیر رمان روشنایی ماه اوت فاکنر قرار گرفته است.
او درباره نوشتن میگوید:
_ اگر نمینوشتم، بدون هیچ تردیدی مغزم را منفجر میکردم.
هیجانانگیزترین و تحریکآمیزترین لحظهها زمانی است که نوشتن داستان اتفاق میافتد، وقتی نوشتن اتفاق میافتد همهچیز پدیدار میشود.
منبع: سایت آوانگارد_ ایران کتاب
#بارگاس_یوسا
@shahrzade_dastan