میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد
تا آتش مستی جگرم را بپذیرد
ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است
ای کاش همین مختصرم را بپذیرد
در زاویه ی گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقی ست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
جارو زده ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشم ترم را بپذیرد
سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد
مقصود من از عشق، تماشای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است
#نـوكــر_نـوشــت:
#حـسیـن_جـان
داده همیشه لطف تو من را خجالتی
آقای #ڪربلا چه قدر با #محبتی
ماندم چرا نگاه تو افتاد سوی من؟
من #هیچ هیچ هیچم و تو بی نهایتی
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#بیاد_شهید_مدافع_حــرم_عـباس_کــریـمـی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم