#داستانک
ابوسعید ابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.
همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...
نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید. او از سخنرانی خودداری کرد. مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند. ابوسعید پس از مدتی گفت:
هر انچه که من می خواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.
26شوال /17 خرداد 1400_____
🕋🕌حرم مطهر اباالفضل قمی ها
امامزاده سیدعلی علیه السلام
📌@shahseyedaliQOM