eitaa logo
شجره طیبه 🇵🇸🇮🇷
525 دنبال‌کننده
2هزار عکس
133 ویدیو
4 فایل
ارائه دهنده محصولات فرهنگی و مذهبی وادبی در حوزه های قرآنی،نماز،تربیتی،کودک ونوجوان،دفاع مقدس،کادویی وجوایز www.miqatshiraz.ir وبسایت فروشگاه: 07132316556 فروشگاه: 09304778446 مدیریت @Mks7627 ادمین @admin_shajare ادمین۲ @admin_shajare2
مشاهده در ایتا
دانلود
مجموعه آثار داوود امیریان یک داستان طنز در بستر دفاع مقدس. داستان یک گروه بسیجی که بهشون ماموریت داده میشه برای عملیات در کردستان، یک گردان قاطر را آماده کنند! داستانی طنز، شیرین، با اتفاقات بامزه و آموزنده. قهرمانان داستان همون گروه قبلی هستند اما این بار ماجرای درس و مدرسه به جنگ کشیده شده و آقا مرسل براشون خواب‌های عجیبی دیده! از آقای امیریان در حیطه طنز دفاع دو مجموعه داستان کوتاه طنز هم به اسم و هم منتشر شده کتاب دیگر‌ ایشان که آن هم فضای نوجوان و دفاع مقدس داره، کتاب داستان نوجوان ترسو و توسری‌خوری که پایش به جبهه باز می‌شود. این کتاب را می‌توان یکی از متفاوت‌ترین کتابهای این حوزه دانست. در حیطه داستان تاریخی هم آقای امیریان کتاب را هم نوشته‌اند. کتابی درباره زندگی و شخصیت حضرت عباس از کودکی تا شهادت. این کتاب تنها رمانی است که به تمام زندگی ایشان‌ پرداخته است. 📌 https://eitaa.com/shajaretayebe_shiraz ارتباط با ادمین و ثبت سفارش @admin_shajare 🌏خرید اینترنتی Www.miqatshiraz.ir 🏢خرید حضوری  شیراز،خیابان زند،روبروی خیابان خیام
. . برادر من تویی اثر داستانی جذاب و خواندنی از زندگی حضرت عباس (ع) است. شجاع مردی که در واقعه‌ی کربلا در روز عاشورا شهید شد و درخت اسلام را با خونش آبیاری کرد. . حضرت عباس (ع) را هر قدر هم مرور کنی باز کم است. او دریایی است بی پایان که هر کس اندازه وسعت وجودی خودش از او بهره می گیرد. . این اثر زندگینامه داستانی است که در عین وفادار بودن به منابع تاریخی جذابیت های فراوان داشته و خواننده را تا آخر با خود همراه نگه می دارد. . 🔹برشی از کتاب: . مولا علی (ع) به خاک خیس ته چاه چنگ زد. لبخند روی لبش نشست و با قدرت به کلنگ‌زدن ادامه داد. با چند ضربهٔ دیگر جوشش آب شدت گرفت. آب تا زانوان ایشان رسید. حضرت سطل را پر از آب کرد. طناب را گرفت و خودش را بالا کشید. خسته و عرق‌کرده اما راضی از چاه بیرون آمد. عباس با دیدن سطل پر از آب جلو دوید. مولا علی (ع) کف دستش را کاسه کرد و در آب فرو کرد. بعد مشتش را به دهان عباس نزدیک کرد: . - بنوش پسرم. ببین چه آب زلال و تمیزی است. . عباس لبانش را به کف دست پدر چسباند و آب نوشید. مولا علی (ع) با مهر و محبت به سر عباس دست کشید و گفت: . - مشکت کجاست؟ بیاور تا پرش کنم. . عباس مشکش را آورد. امیرالمؤمنین مشک چرمی را پر از آب کرد و گفت: . - اول به دوستان تعارف کن که خیلی وقت است این‌جا نشسته و خسته شده‌اند... (ع) 📌 @shajaretayebe_shiraz ثبت سفارش @admin_shajare 🏢خرید حضوری  شیراز،خیابان زند،روبروی خیابان خیام
. معرفی آثار آقای داوود امیریان نویسنده شناخته شده‌ای که آثار مشهور و جذابی هم نوشته‌اند. آقای امیریان هم کتابهای طنز دارند و هم کتاب‌های تاریخی و دینی. یک داستان طنز در بستر دفاع مقدس. داستان یک گروه بسیجی که بهشون ماموریت داده میشه برای عملیات در کردستان، یک گردان قاطر را آماده کنند! داستانی طنز، شیرین، با اتفاقات بامزه و آموزنده. قهرمانان داستان همون گروه قبلی هستند اما این بار ماجرای درس و مدرسه به جنگ کشیده شده و آقا مرسل براشون خواب‌های عجیبی دیده! از آقای امیریان در حیطه طنز دفاع دو مجموعه داستان کوتاه طنز هم به اسم و هم منتشر شده که خوندنشون خالی از لطف نیست. کتاب دیگر‌ ایشان که آن هم فضای نوجوان و دفاع مقدس داره، کتاب است. داستان نوجوان ترسو و توسری‌خوری که پایش به جبهه باز می‌شود. این کتاب را می‌توان یکی از متفاوت‌ترین کتابهای این حوزه دانست. در حیطه داستان تاریخی هم آقای امیریان کتاب را هم نوشته‌اند. کتابی درباره زندگی و شخصیت حضرت عباس از کودکی تا شهادت. این کتاب تنها رمانی است که به تمام زندگی ایشان‌ پرداخته است. 📌 @shajaretayebe_shiraz ثبت سفارش @admin_shajare 🏢خرید حضوری  شیراز،خیابان زند،روبروی خیابان خیام
هدایت شده از شجره طیبه 🇵🇸🇮🇷
. . برادر من تویی اثر داستانی جذاب و خواندنی از زندگی حضرت عباس (ع) است. شجاع مردی که در واقعه‌ی کربلا در روز عاشورا شهید شد و درخت اسلام را با خونش آبیاری کرد. . حضرت عباس (ع) را هر قدر هم مرور کنی باز کم است. او دریایی است بی پایان که هر کس اندازه وسعت وجودی خودش از او بهره می گیرد. . این اثر زندگینامه داستانی است که در عین وفادار بودن به منابع تاریخی جذابیت های فراوان داشته و خواننده را تا آخر با خود همراه نگه می دارد. . 🔹برشی از کتاب: . مولا علی (ع) به خاک خیس ته چاه چنگ زد. لبخند روی لبش نشست و با قدرت به کلنگ‌زدن ادامه داد. با چند ضربهٔ دیگر جوشش آب شدت گرفت. آب تا زانوان ایشان رسید. حضرت سطل را پر از آب کرد. طناب را گرفت و خودش را بالا کشید. خسته و عرق‌کرده اما راضی از چاه بیرون آمد. عباس با دیدن سطل پر از آب جلو دوید. مولا علی (ع) کف دستش را کاسه کرد و در آب فرو کرد. بعد مشتش را به دهان عباس نزدیک کرد: . - بنوش پسرم. ببین چه آب زلال و تمیزی است. . عباس لبانش را به کف دست پدر چسباند و آب نوشید. مولا علی (ع) با مهر و محبت به سر عباس دست کشید و گفت: . - مشکت کجاست؟ بیاور تا پرش کنم. . عباس مشکش را آورد. امیرالمؤمنین مشک چرمی را پر از آب کرد و گفت: . - اول به دوستان تعارف کن که خیلی وقت است این‌جا نشسته و خسته شده‌اند... (ع) 📌 @shajaretayebe_shiraz ثبت سفارش @admin_shajare 🏢خرید حضوری  شیراز،خیابان زند،روبروی خیابان خیام