eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
605 دنبال‌کننده
965 عکس
198 ویدیو
124 فایل
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند✨ شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🎥» تبدیل نقاشی شیخ عجل به انسان متحرک یا هوش مصنوعی 😍❤️ بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست؟ 🍭@shakhee_nabat
«🖋» اثر محمدجواد حسین زاده همچو فرهاد بُوَد کوه‌کنی پیشه ما کوه ما سینه ما، ناخن ما تیشه ما شور شیرین ز بس آراست ره جلوه‌گری همچو فرهاد تراود ز رگ و ریشه ما 🍭@shakhee_nabat
At The End of The Night - Ramin Kousha (End).mp3
5.09M
🎼🎼🎼 🎵 «🌌» آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم خنیاگر غمگینی‌ست که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان سخن بود... احمد شاملو موزیک سریال "در انتهای شب" کاری از رامین کوشا 🦋 🎼🎼🎼 🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم « ✨ »‌           بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او که نگهبان عدل و درستی است خدایی نیست، و فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهی دهند؛ نیست خدایی جز او که (بر همه چیز) توانا و داناست. ( آیه ۱۸ سوره آل عمران ) 🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«☀️» صبحانه اگر نان و عسل می‌چسبد بوسه ز لب تو با غزل می‌چسبد در خلوت عاشقانه‌ی خلسه‌ی شعر مفعولُ مفاعیلُ بغل می‌چسبد 🧇🍯 🍭@shakhee_nabat
«📷» تا رنج تحمل نکنی، گنج نبینی تا شب نرود، صبح پدیدار نباشد... 🍭@shakhee_nabat
«🍷» قصه خواندم همه شب تا غصه هایت پر کشد تلخ کردی قصه ام با غصه های بی شمار 🌃 🍭@shakhee_nabat
«✍️» قدیم‌ها یک کارگر عرب داشتم که خیلی می‌فهمید. اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بودو آمده بود تهران. اول‌ها ملات سیمان درست می‌کرد و می‌برد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم می‌کرد. جنم داشت. بعد از چهار ماه شد همه‌کاره کارگاه. حضور و غیاب کارگاه‌ها، کنترل انبار، سفارش خرید و... همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره لغات وسیعی داشت. تن صداش هم خوب بود، شبیه آلن دلون. اما مهم‌ترین خاصیتش همان بود که گفتم، قشنگ حرف میزد. یک‌بار کارگر مقنی قوچانی‌مان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود. بعد خاک آور شد رو سرش. قاسم هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد. رئیش کارگاه رنگش پرید مثل پنیر لیقوان، حتی یادش رفت زنگ بزند آتش نشانی. قاسم موبایل رئیس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت:«کارگرمان مانده زیر آوار». خیلی خوب و خلاصه گفت. تهش هم گفت مقنی‌مان دوتا دختر دارد. خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست. بعد قاسم رفت سر چاه تا کمک کند برای پس زدن خاک‌ها. خاک که نبود، گِل رس بود و برف یخ‌زده‌ی چابهار روز مانده. تا آتش نشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد رو دک و پوزش. آتش‌نشان‌ها گفتند: چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. چهار ساهت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یک نفره کنده بودش. بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود. آتش نشان بود، پرستار بود، چای گرم بود، رئیس کارگاه هم بود، فقط امید نبود. مقنی سردش بود و ناامید. قاسم رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلون برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد. لاکردار داشت برایش نقاشی می‌کرد... می‌خواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفنابی کند و رنگش کند. می‌خواست امید بدهد. همه می‌دانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است. مخصوصا اگر قرار باشد چهار ساعت لای آن باشی. دوتا دختر فسقلی هو توی قوچان داشته باشی، بی‌شناسنامه، اما قاسم کارش را خوب بلد بود... خوب می‌دانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند، اگر درست مصرفشان کند. چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد. آبی،سبز،قرمز... امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهارساعت تمام، مقنی زنده ماند. آدم‌ها همه توی زندگی یک قاسم می‌خواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست. فقط این وسط یکی باید باشد که به دروغ هم که شده رنگ بپاشد، روی این همه ابر خاکستری. رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا، درست مصرف کنید. قاسم زندگی‌مون را پیدا کنیم. قاسم زندگی دیگران باشیم... 🍭@shakhee_nabat
بی اعتنا دیگر به خیلی چیز ها_20-11-24_00-07-11-658_53_51.mp3
453.1K
«🐚» بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها میشوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چه پیش آید برای من نمیدانم هنوز دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها 🎙خوانش: زهرا علیدوست 📝شاعر: 🍭@shakhee_nabat
«» شما که می‌خواستید بروید پس چرا این همه خاطره در کوچه‌ی ما جا گذاشتید...؟ 🍭@shakhee_nabat