7- آیا علم مىتواند از دین به کلّى مستغنى باشد؟
بعضى از علوم مانند علم به برخى از حِرَف و صنایع و نظائر آنها که انسانها براى آسایش و تعیّش و بهزیستى بدانها دست مى یابند، شاید بتوان گفت که دخلى به دین ندارند؛ مگر این که درباره آلات و اجزاى آنها از حیث طهارت و نجاست، و حلّیت و حرمت؛ و یا از حیث اهداف و غایات صنعت آنها به دین ارتباط پیدا کنند، کیف کان قرآن پایه و قاعده مدینه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاویدانى اوست، لذا هیچیک از ارباب حرف و صنایع- و دیگر آحاد بشر مطلقا در هر کار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نیست.
رساله علم ودین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲🚩 دلم تنگته، خدا شاهده
السلام علی الخدالتریب
السلام علی الشیب الخضیب
السلام علی المهتوک الخباء
✍تبرک استاد صمدی آملی از پرچم بارگاه مطهر امام حسین(ع)
🎥 شناسه فیلم: ⬇️
بام معنوی مازندران،،
قله نورالشهداء خوشواش آمل
در ارتفاع 3000 متری.
پانزدهمین ضیافتواره نور،
شهریور 1401
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی:
«اگر کسی استعداد دارد، وقتش را به موبایل بگذراند به فضای مجازی بگذراند به روزنامه بگذراند به این و آن بگذراند و این معارف بلندی که در قرآن و نهج البلاغه و صحیفه است که حرفهای آسمانی است اینها به زمین آوردند، اینها را یاد نگیرد، این شخص عمرش را تلف کرده است»
درس تفسیر ۹۶/۷/٣٠
8- آیا مى توان حوزههاى علم و دین را به کلّى از یکدیگر تفکیک کرد؟
همانگونه که در پاسخ پرسش نخستین گفته ایم دین مبین اسلام محض علم و عین صواب است، و قرآن کریم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و یک عالم کامل دینى کسى است که در بسیارى از علوم مربوط به متن دین مجتهد و استاد باشد، چنانکه بیوگرافى دانشمندان بزرگ دینى و آثار علمى آنان هر یک گواهى راستین است. و علومى که یک عالم دینى کامل باید دارا باشد در کتب علماى دین گفته آمد.
اسلام نه این که با علوم و صنایع موجب ترقّى و تعالى مدینه فاضله انسانى و اسباب و وسایل تعیّش و بهزیستى اجتماع مخالف نیست بلکه موافق و مؤیّد و مشوّق است، چنانکه مدینه فاضله فارابى، و صحف کریمه دیگر دانشمندان بزرگ اسلام در این موضوع هر یک شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفکیک از توهّمى موهون است.
حضرت استاد عزیز آقاى دکتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى شود: «سؤالهاى بسیار حساب شده اى که آن جناب از زبان دیگران تقریر و تحریر کرده است هر یک موضوع رساله یا کتابى است، جز این که کثرت مشاغل و وفور مشاکل ایجاب کرده اند که قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم.
توفیقات بیش از پیش سرکار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فیّاض على الإطلاق مسألت مىنمایم.
قم- ارادتمند صمیمى، حسن حسن زاده آملى 12 رجب 1417 ه ق، 4/ 9/ 1375 ه ش.
***
منبع: هزار و یک کلمه، جلد سوم، کلمه 350، حضرت علامه حسن زاده آملی
رساله علم و دین
@shakhehtoba
تاثیر شگرفت قران بر پیشرفت علمی جهان غرب
اكنون به چند سطري از گفتار استاد عزيزم حضرت علامه شعراني(ره) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدن عظيم اسلامي» تمسّك و تبرّك ميجويم:آنكه تاريخ خوانده است و بر احوال اُمَم گذشته آگاه گرديده، داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومي بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدن نيافتند و آنها كه پيش از يونان بودند، همه در علم و تمدن پستتر از آنان بودند، و اندكي پس از اسكندر علما و حكما در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون و اسكندر كه عالم را گرفت علم و زبان يوناني را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهرهمند ساخت، تا هزار سال زبان يوناني زبان علمي جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم ميآموختند و كتاب مينوشتند هر چند خود يوناني نبودند، حتي پيروان حضرت مسيح(ع) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يوناني نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يوناني است به معني مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسي(ع) زبانشان عبري بود.
هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمدبنعبدالله(ص) ظهور كرد و قرآن را به عربي آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربي جاي زبان يوناني را گرفت و از آن در گذشت و مسلمانان، علوم يوناني را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربي در جهان يافت و علومي كه به اين زبان نوشته شد هيچ زباني قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياي قديم بود، محتوي بر علوم يوناني و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت، اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود.
جرجي زيدان در تاريخ تمدن اسلام و تاريخ آداباللغه گويد: دو خليفه فاطمي مصر، عزيز بالله (365-386)، و حاكم بامرالله (386-411) در مصر كتابخانهها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب، يعني چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه.
كتابخانههاي بزرگ در مصر و عراق و آندلس و غير آن بسيار بود، هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد و ابواب آن براي طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربي چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كُتب عربي قابل مقايسه نيست، نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضي خصوصاً حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است.
و چون در قرآن براي نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براي تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز، هيئت و نجوم بياموزند و هيئت و نجوم، آنان را به ساير شعب رياضي محتاج ساخت و قوانين ميراث و فرايض چون در اسلام حساب پيچيده دارد، آنان را به آموختن علم حساب واداشت و براي زكات و خراج به مساحت اراضي و علم حساب پرداختند و جهاد و حج راه جهانگردي و سياحت به روي آنها بگشود و اطلاع بر احوال اُمَم مختلفه و كشورهاي جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهي كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادله را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند، مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماي يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند و هكذا چون دقت كني و نيك بنگري، همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت ميكنيم كه تمدن و علوم فرنگي، دنباله همان علوم اسلامي است و از مسيحيت ناشي نشده است
منبع:رساله علم و دین
@shakhehtoba
رابطه علم و دين
در گفتگو با علامه حسنزاده آملي
اشاره:
از دوران رنسانس تا عصر حاضر، بر سرعت پيشرفت علوم تجربي روز به روز افزوده شده و بشر زميني، بيش از پيش بر تسلط و اقتدار خود در بهرهبرداري از طبيعت افزوده است.
با اين حال، رشد علمي انسان موجب بينيازي او از دين نشده و دين به عنوان نياز فطري، تأثيرگذاري خود را در زندگي انسان به خوبي اثبات كرده است.
ماهيت علم و دين و چگونگي رابطه بين اين دو از جمله مباحث كلام جديد است كه توجه انديشمندان بسياري را به خود جلب كرده است. در اين گفتگو برآنيم كه از نظرات عالم دينورز علامه حسنزاده آملي در مورد «رابطه علم و دين» آگاه شويم.تعريف حضرتعالي از علم و دين چيست؟
علم؛ معرفت واقعي به مصنّف كتاب نظام هستي و كلمات وجودي آن به قدر طاقت بشري است. علم، وجود نوري و فعليّت مجرد از ماده است و انسان به يافتن فعليتهاي وجودي نوري استكمال مييابد و ترقّي وجودي ميكند و فعليت بر فعليت ميافزايد و از نقص به كمال ميرود. به گفته شيوا و شيرين منوچهري دامغاني:
به كــردار چـــراغ نيــممــرده
كه هر ساعت فزون گرددش روغن
و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند و عالم و عامل را اتحاد وجودي بدانهاست، در حكمت الهي فرمودهاند - و چه نيكو فرمودهاند - كه «انسان به فراگرفتن حكمت - كه همان تحصيل علم و عمل است - عالم عقلي مشابه با عالم عيني ميگردد.» و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انساني ميشود و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز ميدهد و مدينه فاضله به دست ميآورد و سعادت جاويداني خود را كسب ميكند، حضرت خاتم انبياء محمدمصطفي(ص) فرموده است: «العلم امام العمل».
و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند.آيا جنابعالي تعارضي بين اين دو تعريف «علم و دين» ميبينيد؟
گوهر علم، نوري است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او ميگردد و اصلاً علم عالم است و عالم علم است. به عبارت پيغمبر خاتم(ص): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور ميكند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او ميداند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور ديني بدون حكمت و مصلحت براي مدينه فاضله انساني و تعالي و تكامل و سعادت آدمي متصوّر نيست. بسياري از عالمان دين صحف و رسائلي در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حج و غيرها نوشتهاند.
قرآن كريم كه خاتم كتب آسماني است ميفرمايد: «و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون»1. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس، مردم عادياند، و عالمون انسانهاي به معارج علمي رسيدهاند كه ارباب عقل و اهل تعقلاند.
در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟
ممكن است برخي از دانستنيها كه نه در متن تعيش و تمدن انساني ضروري باشد و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل و آگاهي بدان جز تباهي و اتلاف سرمايه زندگاني و زيان به سعادت جاوداني نيست، از ديدگاه نوراني دين الهي منفور و مطرود باشد، چنان كه برخي از خوراكيها و نوشيدنيها - مانند مردار و مي - كه دين از خوردن آنها منع فرموده است.
@shakhehtoba