فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مهربانی امام حتی به مورچه ها...
پيامبر خدا فرمود : «هرگز ايمان نخواهيد آورد ، مگر آن كه يكديگر را دوست بداريد . آيا شما را به چيزى راه نمايى كنم كه بر اساس آن ، يكديگر را دوست بداريد؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «ميان خودتان سلام كردن را رواج دهيد تا يكديگر را دوست بداريد . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، وارد بهشت نخواهيد شد ، مگر اين كه به يكديگر مهربانى كنيد» . گفتند : اى پيامبر خدا! همه ما مهربان هستيم . فرمود: «مقصود، مهربانى شخص شما [به كسانى خاص] نيست ؛ بلكه مهربانى به همگان است ، مهربانى به همگان!»
@shakhehtoba
🌼 پخش زنده افاضات استاد صمدی آملی بمناسبت
🌸🌸🌸 *عید سعید غدیرخم* 🌸🌸🌸
⏰زمان : پنجشنبه، ۷ مرداد، حدود ساعت 18
🌍 از سایت تجلی اعظم: www.tajallieazam-live.com
🔰توجه: زمان آغاز برنامه تقریبی بوده و با شروع افاضات استاد، پخش زنده نیز آغاز خواهد شد.
400-5-7roze eide ghadir=.mp3
15.5M
✳️ افاضات استاد صمدی آملی
🌸🌸🌸 *عید سعید غدیرخم* 🌸🌸🌸
✅ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۰ 🔸 ساعت ۱۸
@shakhehtoba
درس پانزدهم
اجازه بفرمایید که باز در دنباله ی موضوع درس چهاردهم سخن به میان آید:
ابن سینا در طبیعیات «شفا» آورده است که آب دهان انسان اگر در دهان مار ریخته شود مار را می کشد، به خصوص اگر آب دهان روزه دار باشد.
در این گفتار تأمل بفرمایید تا مقصود از خیر یا شر بودن موجودی دانسته شود.
تصدیق دارید که آب دهان انسان شیرین است؛ و اگر این آب شیرین از چشمه ی کوثر دهان نجوشد، بدن انسان می میرد. پس زنده بودن بدن به آب شیرین دهان وابسته است؛ به تعبیر کوتاه، آب دهان، آب حیات بدن است.
آیا آب دهان برای انسان بد است و وجود او برای انسان شر است یا خیر محض است؟ چه می فرمایید؟ بدیهی است که همگی باور دارید خیر صرف است. ولی همین آب شیرین دهان انسان که مایه ی حیات اوست، زهر قاتل مار است. آیا نه
چنین است؟
حالا ببینیم زهر مار برای مار چگونه است؟ باید گفت همان طوری که آب دهان انسان مایه ی حیات انسان است، آب دهان مار برای مار نیز شیرین و مایه ی حیات اوست؛ ولی همین آب شیرین دهان مار که مایه ی حیات اوست، زهر قاتل انسان است. آیا نه چنین است؟
بنابراین حق داریم بگوییم که هیچ چیز در حد خود و در عالم خود شر و بد نیست؛ ولی قیاس و نسبت به این و آن که به میان آمد، سخن از شر و بد به میان می آید.
ملای رومی در اول دفتر چهارم «مثنوی» این معنی را نیکو به نظم در آورده است:
در زمانه هيج زهر و قند نیست
که یکی را پادگر را بند نیست
مر یکی را پادگر را پای بند
مر یکی را زهر و دیگر را چو قند
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی آمد ممات
خلق آبی را بود دریا چو باغ
خلق خاکی را بود آن درد و داغ
همچنین بر می شمر ای مرد کار
نسبت این از یکی تا صد هزار
زید، اندر حق آن، شیطان بود
در حق آن دیگری، سلطان بود
این بگوید زید صدّیق و سنی است
و آن بگوید زید گبر و کشتنی است
زيد يک ذاتست بر آن یک چنان
او، بر آن دیگر همه رنج و زیان
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
عطر است که دماغ انسان از آن معطر می شود و از بوی خوش آن لذت می برد. اگر خانه ای را بوی عطر بگیرد پشه از آن خانه می گریزد که بوی عطر برای او ناگوار است، چنان که برای انسان بوی مردار در آفتاب مرداد؛ بلکه انسان که از بوی عطر برخوردار است چون زکام بگیرد سخت از آن بیزار است، که می دانید عطر با زکام سازگار نیست. دِماغ مَزكوم سخت از عطر رنج می برد و سرش به شدت درد می گیرد.
مجدودبن آدم حکیم سنایی غزنوی در قصیده ی راییه اش گوید:
چه شوی با کلاه بر منبر
چه شوی با زُکام در گلزار
انسان که زکام گرفت، در آغاز زکام گرفتگن، حمام گرفتن برای او سخت زیان دارد و در پایان آن نیک سودمند است. محمد بن زکریای رازی در باب دوازدهم «من لا يحضره الطبيب» گوید:
«چون زکام به انتها رسید و نُضج یافت، حمام نافع است.»
ببینید یک چیز برای یکی سود دارد و برای دیگری زیان، چون عطر برای انسان و پشه؛ و یک چیز برای یک شخص به اختلاف حالات او در یک حال زیان دارد و در یک حال سود، چون استحمام در آغاز زکام و در انجام آن. پس نتیجه گرفته ایم که هیچ موجودی در حد ذات خود شر و بد نیست بلکه خوب و خیر محض است، و چون اضافه و سنجش با این و آن پیش آید گویند که برای فلانی خیری پیش آمد و برای فلانی شری. پس در خود هستی هیچ شری نیست.
باز گوییم در نظام هستی رعد، برق، باد و باران می آید و سیلی سنگین از فراز کوه ها سرازیر می شود. ما که در یک یک آنها تأمل می کنیم می بینیم هر کدام به نوبت خود اگر نباشد چرخ نظام هستی نمی گردد و بود او واجب و لازم است، و چون باران شدید شود سیل از آن تشکیل می گردد و طبیعت سیل هم باید از بلندی به نشیب فرود آید. در این حال که فرود می آید به سرایی مثلا که در آن مسیر بود مواجه شد و بنیان آن را بر کند. در این صورت گویند که سیل یا باران برای فلانی شر بود که خانه ی او را ویران کرد. پس شر امری نسبی و اعتباری بیش نیست و آنچه حقیقت است خیر محض است، و حقیقت جز وجود نیست.
#علامه_حسن_زاده_آملی
#دروس_معرفت_نفس
درس پانزدهم
@shakhehtoba
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام را به لفظ نابغه نمی شود ستود، که این چه نابغه ای است.
درباره فارابی بفرمائید که چه نابغه ای بود،درباره شیخ الرییس و امثال آنان ،دانشمندان و نوابغ علمی بگوئید چه نابغه ای بود . امام را نمی شود گفت نابغه.
همه نوابغ عالم را جمع کنی ، وقتی آمدند به پیشگاه علم مطلق ، آمدند در پیش خلیفه الله اعظم ، می بینند علمشان نسبت به امام ، قدرت امام و عظمت امام قابل قیاس نیست، اینها علمشان کسبی است از راه تحصیل علم است، آن علمش لدنی است.از جانب حقیقت عالم است . ما طبیبانیم و شاگردان حق ، معلمشان حقیقت عالم است . نمی شود امام را گفت نابغه ، بالاتر از هر نابغه ، نابغه ها رعیت او هستند. نابغه ها امام شناس بودند
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
@shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چکار کنند خلق الله ؟
♦️از محضر مبارک عارف واصل آیت الحق سید عبدالکریم کشمیری رحمة الله عليه سوال شد :
_حالا به نظر شما اگر بپرسند هر کسی بخواهد راه به طرف خداوند متعال را برود چه کار بکند؟ یک دستور عمومی بخواهید برای مردم بفرمایید چه کار کنند خلق الله؟
ـ هر چه می تواند روزه بگیرد. عزلت از مردم ، کم خوابی؛ نماز شبش ترک نشود؛ تهجد داشته باشد. سجده یونسیه را داشته باشد.
_چه تعداد؟
ـ ۴۰۰بار ، کمّلین ۳۰۰۰ بار .راهی بعد از این راه نیست به خدا
@shakhehtoba
درس شانزدهم
تا اندازه ای روشن شدیم که در سرای هستی هیچ موجودی در حد خود نه ناقص است و نه شر، و سخن از نقص و شر به قیاس و نسبت پیش می آید. و شاید در هر یک از این دو مطلب پرسش های گوناگون برای دوستانم پیش آید و ایرادهایی در ذهن شان خطور کند! امیدوارم که نوبت طرح آنها برسد و به هر یک پاسخ درست داده شود.
اینک با اندک توجهی تصدیق می فرمایید که اگرچه هیچ چیز در حد خود ناقص نیست و به نسبت با دیگری این ناقص و آن کامل است، ارزشی که کامل دارد و قدر و رتبه ای که عالی دارد برای ناقص دانی نیست؛ مثلا میوه تا بر درخت نرسیده است کسی دست به سوی آن دراز نمی کند، و صنعت گری که در صنعت خود به کمال نرسیده است کسی به سویش نمی رود، و یا اگر برخی نادانسته به او رجوع کرده اند برای بار دوم ترکش می گویند، و آن صنعت گر در اجتماع رونق نمی یابد. به قول جناب نظامی در نصیحت فرزند خود محمد نظامی در کتاب «لیلی و مجنون»:
می کوش به هر ورق که خوانی
تا معنی آن تمام دانی
در علم چو تو تمام گردی
نزد همه نیک نام گردی
پالان گری به غایت خود
بهتر ز کلاه دوزی بد
خطاطان بسی آمدند، کجا آن شهرت ابن مُقلَه، یاقوت مستعصمی، میرعماد حسنی، نیریزی، درویش، گوهرشاد خانم، مریم بانو و اشباه آنان را یافته اند.
سخن سرایان بسیار در هر عصری بوده اند و هستند، ولی کجا آن شهرت جهانی فردوسی، سنایی، نظامی، ملای رومی، سعدی، حافظ و نظایرشان را پیدا کرده اند.
می بینید این دو بیتی هایی که از سوز سینه ی باباطاهر عریان چون شعله های آتش و چون آب زلال است چگونه جهانگیر شده است و بسیاری از آنها به صورت ضرب المثل در زبان ها سایر است؟ و همچنین دیگر طبقات در هر دانش و هر فنی و در هر صنعت و هنری. آن که به کمال رسیده است خواهان او بسیار بودند و خود توانست خدمت شایان به اجتماع کند و نام و اثر بزرگ از خود به یادگار گذارد. آیا نه چنین است؟
بنابراین شما فرزندان و دوستان گرامی من، هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادت مند داشته باشید؛ زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به كمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری، ولگردی و هرزگی به سر می برند سخت دوری گزینید که رهزن شمایند. این گروه روی سعادت را نخواهند دید. چند روزی در مقام خیال، به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی و طاووسی دل خوش اند، و به زودی نه آن را دارند و نه این را، و نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند.
بنابراین شما فرزندان و دوستان گرامی من، هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادت مند داشته باشید؛ زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به كمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری، ولگردی و هرزگی به سر می برند سخت دوری گزینید که رهزن شمایند. این گروه روی سعادت را نخواهند دید. چند روزی در مقام خیال، به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی و طاووسی دل خوش اند، و به زودی نه آن را دارند و نه این را، و نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند.، ناچار بعدا یا باید تن به گدایی در دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها، مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند. با آنان همنشین نشوید که هم از اکنون به شما بگویم نطفه، مربی، اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت و شقاوت انسانی دخلی بسزا دارند.
جوانا! سر متاب از پند پیران
که پند پیر از بخت جوان
البته در اصول نامبرده و دیگر اصول انسانی سخن به میان می آید و بحث آنها فرا می رسد.
یک پزشک زحمت کشیده ی انسان را در نظر بگیرید. او به هر شهری قدم نهد، با یک قلم و چند برگ کاغذ به دیدن چند بیمار و نوشتن چند نسخه، در مدت کمی مردم آن شهر را به سوی خویش می کشاند و از هر آشنایی آشناتر و از هر عزیزی گرامی تر می شود. این موقعیت میوه ی درخت وجود اوست که آن درخت را از اوان نهال بودنش درست به بار آورده است؛ و این کمال ذاتی است که چون طراوت چهره و لباس های الوان دستخوش فرتوتی و کهنگی نمی گردد.
این ادیسون - مخترع برق - اگر چون هم سالان نابخردش روزگار می گذرانید و سرگرم به خوش گذرانی ها و بیهودگی ها می بود، از چه رو می توانست سرمایه ی هوش و بینش خود را به کار ببرد و از نور اندیشه ی خود به جهانیان نور دهد؟
باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حد بلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند، و بکوشند که هر روزشان بهتر
از روز پیش باشد.
#علامه_حسن_زاده_آملی
#دروس_معرفت_نفس
درس شانزدهم
@shakhehtoba