11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرد گرگت آن از خویش دان
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
میدرانند از غضب اعضای تو
آن سخنهای چو مار و کژدمت
مار و کژدم میشود گیرد دمت
سیرتی که اندر نهادت غالب است
هم بر آن تصویر حشرت واجب است
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
@shakhehtoba
👈می آیند و زود بر می گردند
🔹در اطراف خویش به وفور میبینیم که گرایش افراد به مباحث دینی و سیر و سلوکی نسبتا خوب است اما ثبات قدم و استواری در این مسیر مهمتر از گرایش داشتن است.
💠علامه در این رابطه در مجموعه مقالات میفرمایند: انسان ها اینطوری اند، یک دو قدم پیش می آیند، یک مقدار حرف می شنوند، یک اندازه قابلیت پیدا می کنند، استعداد برایشان حاصل می شود، یک کمی داغ می شوند، باز میبینید به کنار می روند، استقامت و مقاومت و پایداری ندارند تا ملکوتی بشوند و به خوی مجاور در آیند، می آیند و زود بر می گردند.
⬅️سیر و سلوک علامه حسن زاده آملی روحی فدا
@shakhehtoba
غروب روز جمعه چهارم مرداد ماه ۱۳۸۲
نزدیک اذان مغرب است، حضرت علامه برای اقامه نماز آرام آرام به طرف حسینیه ایرا می روند. بین دو نماز مغرب و عشاء خبر می آورند که اوضاع مزاجی حاجیه خانم مساعد نیست امّا حضرت علامه به مناجات و نجوا با معبودشان پرداخته و گویا از مصیبت پیش رو به درگاه ارباب بی نیاز پناه می برند.
ثانیه ها طیّ می شود و هرچه زمان می گذرد حضرت علامه به آغاز فراغ انیس و همدم پنجاه ساله شان نزدیک می شوند. کسی که سالها با همه سختی ها و مرارت ها با ایشان در زیر یک سقف زندگی گذرانده… سیده ای که مایه آرامش حضرت علامه بود تا معظّمٌ له با خاطری آسوده به کتابت و تألیف آثار گرانسنگشان بپردازند. حاجیه ناجیه ای که از زمان اقامت در تهران تاکنون همۀ سختی ها را به جان خریده تا این نادرۀ دوران با آرامش خاطر به درس و بحث و تدریس و تألیف آثار کم نظیرشان مشغول باشند و تا حدّ امکان خاطر مبارکشان به غیر علم اندوزی و علم آموزی معطوف نگردد.
شاید آرام کردن فرزندان قد و نیم قد در طبقه بالای منزل مسکونی به خاطر تدریس حضرت علامه در طبقه پایین منزل مسکونی آمل از بارزترین خاطرات و در عین حال مشقت هایی باشد که می توان از برخی از اعضای خانواده شنید.
در همان زمان این سیّده جلیل القدر (رحمه الله علیها) در معیت حضرت علامه رهسپار دیاری شد که بزرگراهش “معرفت نفس” بود و با نشانی به نام “معرفت وقت والقبله” به بوستانی ختم شد که گلهایی چون “گنجینه گوهر روان”، “هزار و یک نکته”، “هزار و یک کلمه”، “مُمدّالهمم فی شرح فصوص الحکم”، “گشتی در حرکت” و … آن را آذین بسته اند. چشمه هایی چون “عیون مسائل النفس” در آن ساری و جاری است و نوای الهی الهی ِ “الهی نامه” از لسان رهیافتگان وصال شنیده می شود.
شباهنگام نغمه ملکوتی “شد گاه وصل دیدار، قُم ایّها المزمّل” به گوش جان می رسد و پس از گذشت پاسی از شب، نوای “این نیمه شب است و ما و دلبر…” تنها زمزمه ای است که می توان از این گلستان شنید. شاید سفری دورتر در راه باشد که “راه دور است و کُتلها به مقابل چه کنم” زنگ آغاز این سفر است و خلاصه این که این بهشت معنا برای محبّان و دوستداران و دلدادگان خود شناسی و خداشناسی گسترده نشد مگر با خون دل خوردن ها و رنج و سختی کشیدن های این حاجیه ناجیه، مرحومه منصوره خانم حسنی رضوان الله علیها.
شاید مرحوم آیت الحق و الیقین سیّد علی آقای قاضی طباطبایی (رحمه الله علیه) نیک می دانست که این عزیز هنوز راهی سخت در پیش دارد و کُتل ها در مقابل و به همین علّت با کوچکترین تشری که حضرت علامه به خانواده می زند، آن آیت حق قدردانی از این سیّده و فرزندان را به حضرت علامه یادآوری کرده و با پیغامی به مرحوم آیت الله محمّد حسن الهی طباطبایی (رحمه الله علیه) این خواسته (و در حقیقت دستورالعمل) را به ایشان منتقل می کند، آری، هم قابلیت و هم فاعلیت تامّ تام.
قطعاً این اتفاقات باعث شده بود تا حضرت علامه در روز وفات ایشان، پس از نهادن بدن جسمانی آن سیّده والامقام در قبر رو به آسمان نموده و بار دیگر رضایتش را از آن ذُرّیه پاک حسنی به درگاه ربّ الارباب عرضه بدارد. آری، زجر و سختی آغاز آن سفر طولانی و اقامت در تهران و مرارت های یافتن مسکن اجاره ای در آن شهر فقط قسمت کوچکی از آن کوه مشکلات پنج دهه شان بود که باز هم معظّمٌ له در این درخواست، حاجیه خانم و طفل رضیعش را شفیع قرار داده و پروردگار ربّ العالمین را با وساطت این سیّده می خواند و عرضه می دارد:
گر حسن زاده ات گنهکار است کاینچنین رنج را سزاوار است
رحم بر طفل شیرخوارش کن یا به مامان دل فگارش کن
در مطالعه زندگینامه تک ستاره پرفروغ سپهر فلسفه و عرفان، حضرت علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) خوانده بودیم که آن وجود معظّم در پاسخ به پیام تسلیت یکی از شاگردان به خاطر درگذشت همسر وفادارشان چنین مرقوم فرموده بودند: «با رفتن او(همسر معظّمٌ له) برای همیشه خطّ بطلانی بر زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد» و از قول صبیّۀ حضرت علامه(خانم نجمه السادات طباطبایی) نیز دیده بودیم که از قول معظّمٌ له نقل می کردند: «این زن بود که مرا به اینجا رسانید، او شریک من در کارهای علمی بوده و هر چه کتاب نوشته ام، نصفش مال این خانم است».
امّا از آنجا که به فرموده خواجه عبدالله انصاری(رحمه الله علیه) «الهی! دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد» گویا این شاگرد خلف و ممتاز آن استاد نیز به تأسّی از استادش اینچنین در اوّلین و آخرین مراسم ختم آن مرحومه بذرافشانی می کنند و می گویند:
«ایشان اخیراً دچار چند تا عمل(جراحی) شده بودند… یه وقتی از قم به تهران آمدم رفتم به عیادتشون، در بستر بیماری بودند، به خاطر عمل در بستر بیماری بودند، بنده یه حقیقتی رو به صورت مطایبه به ایشان ارائه دادم. به ایشان گفتم: من خیال می کردم که این آثاری را که نوشتم و کتاب هایی را که دارم و (قبلاً) نوشته شده، بعضی ها نیز در دست طبع است و…. خیال کردم که من مؤلّف و مصنّف این آثارم! (حال آنکه) این بیماری شما مرا تنبیه کرده، به من توجّه داده، دیدم مصنّف این کتاب ها و این رساله های من شما هستید، نه من! چرا؟ چون شما از روزی که بستری شدید تا الآن من در قم، نرسیدم حتی یک سطر بنویسم، نمیشه… نمیشه، با این که حاضر بود و آماده بود و ….»
آن سیّده والامقام که بیش از پنجاه سال به باغبان و مربّی نفوس مستعدّه خدمت نموده، در آخرین لحظات بعد از تلقین، اُجرتش را از این ولیّ خدا می گیرد و بشارتی را از آن لسان عرشی و الهی می شنود، آنچنان که خود معظّمٌ له می فرمایند:
«بنده امروز داشتم (ایشون را) تلقین می کردم خدا را گواه می گیرم، قسم به نظام هستی از صمیم دل یک جمله به ایشون عرض کردم (با صدای) بلند… شاید عزیزان بودند و (دیدند) …. به جان صدّیقه طاهره از صمیم قلب حرف زدم، به ایشون خطاب کردم… داشتم تلقین می کردم گفتم: من از تو راضی ام، خدا از تو راضی باشه».
شاید تقارن با ایّام شهادت حضرت بی بی صدّیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حضرت علامه را بر آن داشت تا به تأسی از مولای مظلوم خویش حضرت وصیّ، امام علی علیه السّلام در تدفین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در منزل، ایشان نیز این سیّده حاجیه ناجیه را در حیاط منزلش دفن نموده تا این سرای بهشتی از شمع وجود وی کماکان استضائه کند. به همین خاطر آن سیّده جلیل القدر در بیت الرّحمه و جنب درب ورودی منزل حضرت علامه مأوا گرفت…
علامه حسن زاده آملی
شد گاه وصل دلدار ، قم ایُّها المزَّمّل
آمد زمان دیدار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
وقت سفر رسیده ، یعنی سحر رسیده
بیدار باش ، بیدار ! قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
مستانه گریه سر کن ، غم از دلت بدر کن
هشیار باش ، هشیار ! قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
بزم طَرَب بپا کن ، نای و چَلَب بپا کن
می خوان سرود دیدار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
در خلوت شبانه ، با دلبر یگانه
نجوا بُوَد سزاوار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
بر ماه بُوَد ستاره ، باری نما نظاره
اندر دل شبِ تار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
اینک نه وقت خوابست ، کاین خواب تو حجابست !
از نیل فیض دادار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
ای بی خبر ز هستی ، گر از خودیتْ رستی
یابی به کوی دلْ بار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
بیرون ز ما و من باش ، آزاده چون حَسَن باش
در راه وصل دلدار ، قُمْ اَیُّها الْمُزَّمِّل
@shakhehtoba
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشعار علامه حسن زاده راجع به اجاره کردن خانه در تهران
ای خداوندگار سبحانی
ای که ناگفته را تو می دانی
فاعلاتن مفاعلن فعلن
لطف فرما نگر به حال حسن
من به فرمان تو گرفتم زن اوفتادم به کوچه و برزن
تو خود ای سرور من آگاهی
هر کجایی که بود بنگاهی
پاسخ پرسش من از خانه
اولا بچه داری تو یا نه
از تحیر سر اوفکنده به زیر
چه کنم در جواب او تقدیر
نه دروغ است و راست با اما
با لن و لیس و لم و لما
با همه فضل و دانش و فرهنگ
کج و معوج شدم چو یک خرچنگ
بس که گشتم به کوچه پس کوچه
شدم از لاغری چو یک جوجه
کوچه و جوجه را پریشانی
کرده هم قافیه که خود دانی
گر تو باشی بگو چه چاره کنی
خانه ای بهر خود اجاره کنی
ار حسن زاده ات گنهکار است
کاینچنین رنج را سزاوار است
رحم بر طفل شیر خوارش کن
یا به مامان دل فکارش کن
و حق تعالی نیز جواب نامه را به بیش از شصت بیت بدین عنوان مرحمت فرموده است:
ای جوان مرد پاک و آزاده
دوست مهربان حسن زاده
فاعلاتن مفاعلن فعلن
چشم ما شد به نامه ات روشن
نامه ای کاینچنین بلند بود
باید از چون تو ارجمند بود
...
آفرین بر تو باد و نامه ی تو
نقش شیرین شهد خامه ی تو
آن دبیر فلک عطارد ما
از دبیری بداد استعفا
که کسی را چنین قلم باشد
خود دبیری من ستم باشد
زهره از وجد چنگ زد در دف
زده کف الخضیب کف بر کف
شده برجیس مشتری که بها
می دهم در ازای آن خود را
آنچه در آسمانم افراشته است
دست از کار خود فرو هشته است
مشک را باگلاب بسرشته است
نسخه ای بهر خویش بنوشته است
شد فضای فلک پر از به به
زهره از شعر تو زند چهچه
لیک ای پادشاه ملک سخن
حسن آملی پاک دهن
هرچه بینی در این نشیب و فراز
همه با حکمتی بود دمساز
هرکه او را روان بیدار است
داند هر جا گل است با خار است
گر به سرالقدر خبر یابی
خیر بر خیر سر به سر یابی
@sHakhehtoba
4_5832206584536631336.wav
2.66M
💠دستورالعمل و سفارش علامه حسن زاده آملی به مردان برای حفظ امانت و تحکیم بنیان خانواده
@shakhehtoba
4_5832206584536631339.wav
5.08M
سفارش دیگری از حضرت علامه حسن زاده آملی با استنادِ به روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
@shakhehtoba
29.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 استاد صمدی آملی
⚫️ شهادت امام محمد باقر
🎞 کیفیت بالا
⬅️ حجم: 28 مگابایت
⬅️ زمان: 9:04 دقیقه
@shakhehtoba