من حسین را دوست دارم... #محرم

-گر دخترکی پیشِ پدر ناز کند -گره کربُ بلایِ همه را باز کند🖤 -یارقیه‌خاتون-

دخترا خیلی دل نازک ان،وقتی می‌خوایم گوشواره گوششون کنیم خیلی مراقبیم که ذره‌ای دردشون نیاد . حالا تصور کن دختر سه ساله‌ای که گوشواره از گوشش میکشن😭

از لحظه‌ای که پا به خانه گذاشت برکات خوش قدمی‌اش شروع شد ... پسرکم آنقدر رویش حساس بود که لحظه‌ای نمی‌گذاشت کسی نزدیکش شود و مدام اورا ناز میکرد . اولین لبخند قشنگش را هم به برادرش آقا عبدالحسین هدیه داد . #عبدالحسین #لُطفُ_الزَّهرا

🤭😍😍اندر احوالات بچه وقتی دست بهترین رفیقات

یکی از قشنگ ترین لحظه‌ها😄 #عبدالحسین #لُطفُ_الزَّهرا

سانسور فقط ایشون😂

بچه نوزاد فقط اونجاش که نصف شب بلند میشی گوشتو می‌بری جای بینیش تا ببینی نفس می‌کشه یا نه😅 خدا همه رو به این درد مبتلا کنه وبه همه فرزند صالح بده😉💚

دخترکم آروم کنارم خوابیده و پستانکش را با دست گرفته و مک میزند .جلو میروم و او را می‌بویم . نی‌نی ها بوی خاصی میدهند یه چیزی تو مایه های بوی بهشت ... چشمانم که به گلویش می‌افتد نفسم را حبس میکنم ،مدتی هست که سعی کرده‌ام به گلویش نگاه نکنم تا مرا یاد تیر سه شعبه و علی اصغر و رباب نیندازد... طفلی رباب که گلوی پسرکش را دید... برای دل سوخته‌ی رباب😭 #لُطفُ_الزَّهرا #علی_اصغر

پیمانه شیرخشک را در قوطی‌اش فرو میکنم ،پر از شیر خشک به داخل شیشه شیر میریزم و ذهنم یاد آور این شد که علی اصغر تشنه قطره‌ای آب بود . پیمانه دوم را که برمیدارم چشمان پر از غصه رباب در ذهنم تجسم میشود که با دنیایی شرمندگی سینه خشک شده از شیرش را به اصغرش میدهد. امان از پیمانه سوم ... وقتی برمیدارمش سیراب شدنش با تیر سه شعبه دستانم را به لرزه در میآورد ،همانجا کنار دخترک می‌نشینم و روضه ای پلی میکنم شنیدم آه مادر تیر خوردی یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی گلویی رو که من دیدم گمونم عمیقاً ضربه‌ی شمشیر خوردی غمت راه نفس میبنده مادر لبت تو حالت لبخنده مادر نمیتونم ببینم بند جونم گلوی تو به مویی بنده مادر #علی_اصغر

التماس دعا #یا_ابلفضل #شب_تاسوعا

دست‌هایت قطع شد ولی با دست‌هایت معجزه میکنی