♦️خاطره ای از علامه امینی«رحمة الله علیه»
🔻مرحوم آيت اللَّه امينى صاحب الغدير (خدا رحمتش كند ان شاء اللَّه) در جلسه اى مى گفت :
🔻زمانى يكى از نمايندگان مجلس عراق كه شيعه و با من مربوط بود به نجف پيش من آمده بود (مرحوم آقاى امينى آدم شجاعِ صريحِ ركى بود)، به او گفتم:
🔻شما وكلا و نمايندگان مجلس اين علم لدنّى را از كجا آورده ايد؟
ما در كار علمى خودمان هر مسئله اى كه برايمان پيش بيايد بايد روى آن فكر كنيم، مطالعه كنيم، به كتاب مراجعه كنيم تا نظر بدهيم.
مسائل مهم سياسى پيش مى آيد، لايحه هاى مهم سياسى اقتصادى در مجلس مى آيد،
🔻بعد مى بينيم دو سه ساعت طول مى كشد، نطقهايى مى شود و بعد به طور قطع تصويب شد يا به طور قطع رد شد.
اين علمها را شما از كجا آورده ايد؟!
🔻 ايشان مى گفت وقتى من اين را به او گفتم قاه قاه خنديد و گفت :
شما نمى دانيد چگونه است (دوره نورى سعيد بود، دوره بعدش هم كه مجلسى در عراق نبوده)،
🔻ما وقتى صبح مى رويم در مجلس، خودمان نمى دانيم اصلا چه قرار است مطرح شود،
نماينده نورى سعيد مى آيد به يك نفر مى گويد: قُلْ نَعَمْ (تو بگو بله) به يكى مى گويد: قُل لا (تو بگو نه)،
🔻ما دو صف مى شويم، يك عده ما مى دانيم درباره لايحه اى كه امروز مى آيد ما بايد بگوييم بله،
روى آن سخنرانى هم بكنيم داد سخن هم بدهيم.
🔻يك عده ديگر هم مى دانند امروز لايحه اى مى آيد كه وظيفه آنها «نه» گفتن است و بايد داد بكشند، سخنرانى كنند، عصبانى شوند و روى ميز بكوبند.
🔻وقتى كه لايحه آمد تازه ما از مضمونش آگاه مى شويم.
ما رُل «نعم» را بازى مى كنيم و آنها رُل «لا». مگر ما آنجا فكر مى كنيم؟!
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(آینده انقلاب اسلامی ایران)، ج۲۴، ص۲۴۰- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️دو واجب فراموش شده(۱)
🔻 امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است.
🔻اصلًا اگر اين اصل نباشد، اسلامى نيست. رسيدگى كردن دائم به وضع مسلمين است.
🔻آيا يك كارخانه بدون بازرسى و رسيدگى دائمى مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعى دارد، قابل بقاست؟
🔻اصلًا آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ درباره اش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً.
🔻جامعه هم چنين است. يك جامعه اسلامى اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر.
🔻شما كدام انسان را پيدا مى كنيد كه از پزشك بى نياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند:متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بينى، متخصص مزاج، متخصص اعصاب.
🔻انسان هميشه انواع پزشكها را درنظر مى گيرد براى آنكه اندامش را تحت نظر بگيرند، ببينند در چه وضعى است.
🔻آنوقت جامعه نظارت و بررسى نمى خواهد؟! جامعه رسيدگى نمى خواهد؟! آيا چنين چيزى امكان دارد؟! ابداً. (ادامه دارد)
▪️ مجموعه آثاراستادشهيدمطهری(حماسه حسینی ج ۱و۲)، ج۱۷، ص: ۲۳۶-۲۳۵ (با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️دو واجب فراموش شده(۲)
⭕️اصلی که آبروى مسلمين است
🔻 اينكه مى گويم اين اصل ، آبروى مسلمين است و به مسلمين ارزش مى دهد،
از خودم نمى گويم، عين تعبير آيه قرآن است:
🔸«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(آل عمران : 110)
🔻ببينيد قرآن چه تعبيرهايى دارد! به خدا انسان حيرت مى كند از اين تعبيرهاى قرآن:
🔸«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»
شما چنين بوده ايد(«بوده ايد» در قرآن در اين گونه موارد يعنى «هستيد»)،
🔻شما باارزشترين ملتها و امتهايى هستيد كه براى مردم به وجود آمده اند.
ولى چه چيز به شما ارزش داده است و مى دهد، كه اگر آن را داشته باشيد باارزشترين امتها هستيد؟
🔸«تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»
اگر امر به معروف و نهى از منكر در ميان شما باشد،
اين اصل به شما امت مسلمان ارزش مى دهد.
🔻شما به اين دليل باارزشترين امتها هستيد كه اين اصل را داريد (كه در صدر اول هم چنين بوده است)؛
🔻اين اصل به شما ارزش داده است.
پس آيا آن روزى كه اين اصل در ميان ما نيست، يك ملت بى ارزش مى شويم؟
بله همينطور است. (ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(۱ و ۲))، ج۱۷، ص: ۱۵۸-۱۵۶- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️تحقیر و استخفاف امر به معروف و نهی از منکر در جوامع اسلامی❗️
♦️دو واجب فراموش شده(۳)
🔻گاهى ما امر به معروف و نهى از منكر مى كنيم،
ولى نه تنها به اين اصل ارزش نمى دهيم بلكه ارزشش را پايين مى آوريم.
🔻الآن در ذهن عامه مردم، به چه مى گويند امر به معروف و نهى از منكر؟
يك مسائل جزئى،
نمى گويم مسائل نادرست (بعضى از آنها نادرست هم هست)،
ولى اينها وقتى در كلّش واقع شود زيباست.
🔻مثلًا اگر امر به معروف و نهى از منكرِ كسى فقط اين باشد كه آقا! اين انگشتر طلا را از دستت بيرون بياور، اين در جاى خودش درست است، حرف درستى است
اما نه اينكه انسان هيچ منكرى را نبيند جز همين يكى، جز مسأله ريش، جز مسائل مربوط به مثلًا كت و شلوار.
🔻حال وقتى كه نهى از منكر ما در اين حد بخواهد تنزل كند،
ما اين اصل را پايين آورده ايم، حقير و كوچك كرده ايم.
🔻آن آمر به معروف و ناهى از منكرهايى كه در كشور سعودى هستند، آبروى امر به معروف و نهى از منكر را برده اند؛
فقط يك شلّاق به دست گرفته كه كسى مثلًا [كعبه يا ضريح پيغمبر را] نبوسد. اين ديگر شد نهى از منكر!
🔻ولى حسين را ببينيد!
امر به معروف و نهى از منكر، كار او بود از بيخ و بن.
به تمام معروفهاى اسلام نظر داشت و فهرست مى داد،
و نيز به تمام منكرهاى جهان اسلام.
🔻مى گفت: اولين و بزرگترين منكر جهان اسلام خود يزيد است.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(۱ و ۲))، ج۱۷، ص: ۱۵۸-۱۵۶- با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️روح امر به معروف و نهی از منکر
⭕️دو واجب فراموش شده(۴)
⭕️
🔻معروف و منكر از نظر اسلام محدود به حدّ معين نمى شود.
تمام هدفهاى مثبت اسلامى داخل در معروف و تمام هدفهاى منفى اسلامى داخل در منكر است،
🔻روح امر به معروف و نهى از منكر عبارتست از :
لزوم استفاده از هر وسيله مشروع براى پيشبرد اهداف اسلامى.
🔻متأسفانه كارنامه ما مسلمين در اين زمينه كارنامه درخشانى نيست ؛
اولًا ما آن حساسيتى را كه اسلام در اين زمينه دارد نداريم،
يعنى آن اهميتى را كه اسلام به اين موضوع داده است درك نكرده ايم
و ثانياً در حدودى هم كه به حساب و خيال خودمان به اهميت اين موضوع پى برده ايم، واجد شرايط آن نبوده ايم.
🔻اسلام براى امر به معروف و نهى از منكر ارزش درجه اول قائل است،
يعنى آن را يكى از اركان تعليمات خودش مى داند،
🔻اگر اين ركن نباشد ساير تعليمات نمى توانند كار كنند؛
🔻اگر مى خواهيم به خودمان ارزش بدهيم،
اگر مى خواهيم قيمت پيدا كنيم، اگر مى خواهيم در نزد خدا و پيغمبر خدا محترم باشيم،
در نزد ملل جهان محترم باشيم، بايد اصل امر بمعروف و نهی از منکر را زنده كنيم.(ادامه دارد)
▪️ مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(۱ و ۲))، ج۱۷، ص: ۲۹۳-۲۸۱-با تلخیص و ویرایش-
https://eitaa.com/shakhes1340
انتظار معجزه از «زبان و گوش »❗️
🔸دو واجب فراموش شده ( یا اصلاح نگرش به «امر به معروف و نهی از منکر») (۵)
🔻اين خود يك غفلت عظيم و اشتباه بزرگى است امروز در اجتماع ما، كه براى گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله،
و خلاصه براى زبان و مظاهر زبان بيش از اندازه ارزش قائليم و بيش از اندازه انتظار داريم.
در حقيقت از زبان اعجاز مى خواهيم.
🔻بالضروره، گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد كه قرآن فرموده:
حكمت و موعظه حسنه باشد،
حقايق را روشن كند،
تنها به صورت پندهاى تحكم آميز و آمرانه نباشد،
شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط كافى و يا علت تامّه نيست.
🔻چون از زبان بيش از اندازه انتظار داريم و از گوش مردم هم بيش از اندازه انتظار داريم
و مى خواهيم تنها با زبان و گوش همه كارها را انجام دهيم و انجام نمى شود، ناراحت مى شويم و ناله و فغان مى كنيم و مى گوييم:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايى نرسد فرياد است.
🔻اين شعر براى ما در همه زمانها صادق بوده و هست.
فكر نمى كنيم كه ما اشتباه مى كنيم،
ما بيش از اندازه از اين گوش و زبان بيچاره انتظار داريم،
🔻 گاهى هم- بلكه بيشتر اوقات-بايد از راه عمل و چشم استفاده كنيم،
ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار كنيم تا آنها با چشم خودشان ببينند؛
يك مقدارى هم به اين گوش و زبان بيچاره استراحت بدهيم.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))، ج۲۰، ص: ۲۰۴-۲۰۳- با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️امر به معروف عملی
♦️دو واجب فراموش شده (۶)
🔻شما مى بينيد مردم از انبياء و اولياء، زياد پيروى مى كنند ولى از حكما و فلاسفه آنقدرها پيروى نمى كنند، چرا؟
🔻براى اينكه فلاسفه فقط مى گويند،
فقط مكتب دارند، فقط تئورى مى دهند؛
در گوشه حجره اش نشسته است، پى درپى كتاب مى نويسد و تحويل مردم مى دهد.
🔻ولى انبياء و اولياء تنها تئورى و فرضيه ندارند، عمل هم دارند.
آنچه مى گويند اول عمل مى كنند. حتى اينطور نيست كه اول بگويند بعد عمل كنند،
اول عمل مى كنند بعد مى گويند.
وقتى انسان بعد از آنكه خودش عمل كرد، گفت، آن گفته اثرش چندين برابر است.
🔻على بن ابيطالب مى فرمايد (و تاريخ هم نشان مى دهد كه اينطور است):
«ما امَرْتُكُمْ بِشَى ءٍ الّا وَقَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ، وَلا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ الّا وَ قَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالنَّهْىِ عَنه ( نهج البلاغه، خطبه۱۷۵ )
: هرگز شما نديديد كه شما را به چيزى امر كنم مگر اينكه قبلًا خودم عمل كرده ام (تا اول عمل نكنم به شما نمى گويم)
و من هرگز شما را از چيزى نهى نمى كنم مگر اينكه قبلًا خودم آن را ترك كرده باشم (چون خودم نمى كنم، شما را نهى مى كنم).
🔻 «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ» (كافى، ج ۲/ ص ۷۸)
مردم را به دين دعوت كنيد اما نه با زبان، با غيرزبان دعوت كنيد؛
يعنى با عمل خودتان مردم را به اسلام دعوت كنيد.
🔻انسان وقتى عمل مى كند، خودبه خود با عمل خود جامعه را تحت تأثير قرار مى دهد.
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(حماسه حسینی ۱و۲))، ج۱۷، ص: ۲۵۴-۲۵۳-با ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️روش نهی از منکر در سيره معصومین «علیهم السلام»
⭕️دو واجب فراموش شده(۷)
🔻صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مى گذشت، مى توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟
🔻بساط عشرت و مىگسارى پهن بود و جام «مى» بود كه پياپى نوشيده مى شد.
🔻كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد.
🔻در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهره اش نمايان بود و پيشانى اش از سجده هاى طولانى حكايت مى كرد از آنجا مى گذشت، از آن كنيزك پرسيد:
🔻«صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟»
- آزاد
🔻معلوم است كه آزاد است. اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مى داشت و اين بساط را پهن نمى كرد.
🔻ردوبدل شدن اين سخنان بين كنيزك و آن مرد موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند.
🔻هنگامى كه به خانه برگشت اربابش پرسيد: «چرا اين قدر دير آمدى؟»
🔻كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت:
«مردى با چنين وضع و هيئت مى گذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم.»
🔻شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برد.
مخصوصا آن جمله (اگر بنده مى بود از صاحب اختيار خود پروا مى كرد) مثل تير بر قلبش نشست.
🔻بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت.
🔻دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نبود رساند.
🔻به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد.
🔻او كه تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى» يعنى «پابرهنه» يافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت.
🔻تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(۱و ۲))، ج۱۸، ص: ۲۸۶-۲۸۵-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مشخصات عصر ظهور امام مهدى عليه السلام(۱)
🔻به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم متواتر است. احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم فرمود:
«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا الّا يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدى»
يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است، خدا آن روز را طولانى مى كند تا مهدى از اولاد من ظهور كند.
🔻حال ببينيد پيغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره كمال بشريت مى بيند.
فرمود:
🔸«الْمَهْدىُّ يُبْعَثُ فى امّتى عَلَى اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ الزَّلازِلِ»
مهدى عليه السلام در يك شرايطى مى آيد كه اختلاف در ميان بشر شديد و زلزله ها برقرار است (مقصود زلزله هاى ناشى از مواد زير زمين نيست)،
اصلًا زمين به دست بشر دارد تكان مى خورد و خطر، بشريت را تهديد مى كند كه زمين نيست و نابود شود.
🔸«فَيَمْلَأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» :
بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد، دنيا را پر از عدل و داد مى كند.
🔸«يَرْضى عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْارْضِ» :
از او، هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان و مردم روى زمين؛ مى گويند: الحمد للَّه كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد.
(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج18، ص: 162-161- با تلخیص و ویرایش -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ نمونه ای از امر به معروف هاى غلط
🔸دو واجب فراموش شده(۸)
🔻يكى از آقايان خطبا نقل مى كرد كه :
مردى در مشهد اصلًا با دين پيوندى نداشت؛ نه تنها نماز نمى خواند و روزه نمى گرفت، بلكه به چيزى اعتقاد نداشت، يك آدم ضد دين بود.
🔻ما مدت زيادى با اين آدم صحبت كرديم تا اينكه نرم و ملايم و واقعاً معتقد و مؤمن شد و روش خود را بكلى تغيير داد؛ نمازش را مى خواند، روزه اش را مى گرفت،
🔻كارش به جايى كشيد كه با اينكه ادارى بود و پست حساسى هم در خراسان داشت، مقيّد شده بود كه نمازش را با جماعت بخواند.
مى رفت مسجد گوهرشاد پشت سر مرحوم آقاى نهاوندى، لباسهايش را مى كَند، عبايى هم مى پوشيد. در جلسات ما هم شركت مى كرد.
🔻مدتى ما ديديم كه اين آقا پيدايش نيست. گفتيم لا بد رفته است مسافرت.
رفقا گفتند: نه، او اينجاست و نمى آيد؛ حالا چطور شده است كه در جلسات ما شركت نمى كند، نمى دانيم.
🔻بعد كاشف به عمل آمد كه ديگر نماز جماعت هم نمى رود. تحقيق كرديم ببينيم كه علت چيست.
اين مردى كه آنطور به دين و مذهب رو آورده بود، چطور يك مرتبه از دين و مذهب رو برگرداند؟
🔻رفتيم سراغش، معلوم شد قضيه از اين قرار بوده است:
اين آقا چند روز متوالى كه رفته نماز جماعت و در صف چهارم پنجم مى ايستاده،
🔻يك روز يكى از مقدس مآبهايى كه در صف اول پشت سر امام مى نشينند و تحت الحنك مى اندازند و نمى دانم مسواك چه جورى مى زنند و هميشه خودشان را از خدا طلبكار مى دانند،
در ميان جمعيت، در موقع نماز، از آن صف اول بلند مى شود مى آيد تا اين آدم را پيدا مى كند. روبرويش مى نشيند و مى گويد: آقا! مى گويد: بله. يك سؤالى از شما دارم. بفرماييد: شما مسلمان هستيد يا نه؟
🔻اين بيچاره درمى ماند كه چه جواب بدهد. مى گويد: اين چه سؤالى است كه شما از من مى كنيد؟
🔻مى گويد: نه، خواهش مى كنم بفرماييد شما مسلمان هستيد يا مسلمان نيستيد؟
🔻اين بدبخت ناراحت مى شود، مى گويد من مسلمانم؛ اگر مسلمان نباشم، در مسجد گوهرشاد در صف جماعت چكار مى كنم؟
🔻مى گويد: اگر مسلمانى، چرا ريشت را اينطور كرده اى؟
🔻از همانجا سجاده را برمى دارد و مى گويد: اين مسجد و اين نماز جماعت و اين دين و مذهب مال خودتان. رفت كه رفت.
🔻اين هم يك جور به اصطلاح نهى از منكر كردن است، يعنى فراراندن و بيزار كردن مردم از دين.
🔻براى مخالف تراشى، براى دشمن تراشى، چيزى از اين بالاتر نيست.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسینی ۱و۲)) ؛ ج17 ؛ ص249-با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل سقوط و بقای جامعه (۱)
1️⃣ ظلم و عدل
🔻آنچنانكه از قرآن مجيد استنباط مى شود و استنباط كرده ايم چهار عامل است كه عامل فناى اقوام است و نقطه مقابل آنها عامل بقا.
حال ممكن است عامل ديگرى هم باشد و من از قرآن درك نكرده باشم.
🔻يكى از آن عاملها عامل عدل و ظلم است
🔻يعنى يك امت آنگاه قابل بقاست كه :
✅روابط افراد و گروهها با يكديگر رابطه اى بر اساس عدالت و رعايت حقوق واقعى انسانها و گروهها باشد؛
✅قانونْ قانون عادلانه باشد و قانون عادلانه، عادلانه در ميان مردم اجرا بشود.
🔻نقطه مقابل عدالت ظلم است.
ظلم در منطق قرآن به باد دهنده امتهاست.
🔻در اين زمينه آيات زيادى در قرآن مجيد داريم.
🔻-از جمله - در آيه ۱۱۷سوره هود مىفرمايد:
« وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ اهْلُها مُصْلِحونَ »
چنين نيست، محال است چنين چيزى كه پروردگار تو جمعيت هايى را به موجب ظلم هلاك كند.
🔻اين «به موجب ظلم» يعنى به موجب ظلم من اللَّه؛
🔻يعنى امكان ندارد خدا بخواهد مردمى را بدون تقصير از بين ببرد و ظالمانه عمل كند.
🔻وَ اهْلُها مُصْلِحونَ
...اگر مردمى صالح و مصلح باشند محال است كه خداى تو آنها را هلاك كند، كه نتيجه اش اين است كه خداى تو ظالم باشد،
خدا هرگز ظالم نيست.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج۲۵، ص: ۳۰۳-۳۰۲- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه (۲)
1️⃣ ظلم و عدل
🔸تفسیر دوم از آیه شریفه ۱۱۷ سوره هود :
« وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ اهْلُها مُصْلِحونَ »
🔻بعضى - از مفسرین - مقصود از ظلم - در آیه فوق - را ظلم مردم گرفته اند- نه ظلم من الله - و گفته اند مقصود از ظلم در اينجا شرك است چون شرك ، ظلم به نفس است،
🔻آنوقت معنى آيه اين است:
🔹خداى متعال هرگز مردم را به موجب ظلم خاص به نفسشان كه شرك به خداست (يعنى در آن جهت كه رابطه آنها را با خدا مشخص مىكند) هلاك نمى كند،
🔹خدا مردمى را به موجب شرك هلاك نمى كند، اگر آن مردم خودشان در ميان خودشان از نظر عدل و ظلم صالح و مصلح باشند.
🔻اگر معنى آيه اين باشد مضمون حديثى منسوب به رسول اكرم(ص) همين معنا را بيان مىكند:
«الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ»
🔻يك مُلك، يك جامعه با كفر قابل بقاست
يعنى اگر فرض كنيد جامعه اى كافر باشد و عادل باشد، عدالت ضامن بقايش است و لو كافر باشد،
🔻يعنى كفر در نظام اجتماع به طور مستقيم اثر ندارد، اثرش به طور غير مستقيم است؛ يعنى اگر كفر بود عدالت هم قهراً نيست
🔻ولى اگر فرض كنيم جامعه اى كافر باشد ولى عادل، آن جامعه قابل بقاست
و اگر فرض كنيم جامعه اى مؤمن باشد ولى ظالم، قابل بقا نيست.
🔻پس يكى از امورى كه در قرآن به عنوان عامل بقاى يك امت ذكر شده است عدالت است و عامل فنا و اضمحلال يك امت ظلم است.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج۲۵، ص: 304-302- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
🔴خون شهيد
♦️به مناسبت اقدام تروریستی عوامل ضد انقلاب در به شهادت رساندن پاسدار اسلام سرهنگ حسن صیاد خدائی (ره)
🔻شهادت تزريق خون است به پيكر اجتماع؛
🔻اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگهاى اجتماع - خاصه اجتماعاتى كه دچار كم خونى هستند- خون جديد وارد مى كنند.
🔻...هيچ وقت خون شهيد هدر نمى رود،
خون شهيد به زمين نمى ريزد.
🔻خون شهيد هر قطره اش تبديل به صدها قطره و هزارها قطره،
بلكه به دريايى از خون مى گردد
و در پيكر اجتماع وارد مى شود.
🔻لهذا پيغمبر(ص) فرمود:
« ما مِنْ قَطْرَةٍ احَبُّ الَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فى سَبيلِ اللَّهِ.»
«هيچ قطره اى در مقياس حقيقت و در نزد خدا از قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (شهيد(قيام و انقلاب مهدى عليه السلام))، ج۲۴، ص: ۴۶۳- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه (۳)
2️⃣ فساد اخلاق
🔻اصل دومى كه از قرآن مجيد در اين زمينه مى توان استنباط كرد صلاح و فساد اخلاق فردى است.
🔻جامعه از افراد تشكيل مىشوند. شخصيت افراد به اخلاق و خُلقيات و ملَكات و فضائلشان است.
🔻جامعه اى قابل بقاست كه افرادش دچار فساد اخلاق نباشند.
🔻افرادى كه به «راحتى» خو گرفته اند، به عياشى و هرزگى خو گرفته اند، به قمار و شراب خو گرفته اند، به رشوه خو گرفته اند،
به ربودن حقوق يكديگر خو گرفته اند، به قساوت نسبت به يكديگر خو گرفته اند افراد فاسدى هستند.
🔻- آیه شریفه۱۶ سوره اسراء - وَ اذا ارَدْنا انْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً - می فرماید -:
از ناحيه مترفين ، فسق و فجور و فساد اخلاق در جامعه راه پيدا مى كند،
پشت سرش هم به تعبير قرآن تدمير، هلاكت، از بين رفتن [است.]
🔻جامعه از افراد ساخته مىشود ولى [به اين صورت كه] از افراد تركيب مىشود.
يك مركّب اگر بخواهد در طبيعت به وجود بيايد، بايد هم اجزاى تشكيل دهنده آن سالم و صحيح باشد و فاسد نباشد و هم وقتى كه تركيب مىشوند، به نسبت معينى تركيب شوند
🔻از نظر قرآن محال است قومى روى سعادت را ببيند و افرادش فاسد الاخلاق باشند.
🔻آيا مىدانيد ملتهايى كه مىخواهند ملتهاى ديگر را ضعيف و ناتوان كنند و استعمار نمايند از چه راهى وارد مىشوند؟
🔻راه فساد اخلاق؛ يعنى شروع مى كنند به هزار وسيله اخلاق آن ملتها را فاسد كردن؛ مجلات فاسد كننده براى اينها مىسازند،
فيلمهاى فاسد كننده براى اينها صادر مىكنند، تشويق به مشروبخوارى مى كنند
🔻در حد اعلا، كلوپهاى قمار [ايجاد مىكنند] هر چه دلتان بخواهد، فحشاء، زنا و امثال اينها [را رواج مىدهند] الى ماشاءاللَّه، كه شرف در روح اين مردم باقى نماند،
🔻چون هرچه انسان از اين فسادها بيشتر مرتكب بشود آن احساس شرافت و عزت و انسانيت در او مىميرد.
🔻وقتى كه اين امور در ميان آنها بود، انسانهايى پوك و پوچ مىشوند،
انسانهايى كه جز براى شكم و دامنشان و جز براى زندگى روزمره فكر نمىكنند؛
حتى فكرشان فاسد مىشود، نه فقط اخلاقشان فاسد مىشود.
🔻و تاريخ چقدر از اين [نمونه ها] نشان داده!
اندلس اسلامى يك تجربه بسيار روشن در اين زمينه است(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج۲۵، ص:۳۰۵-۳۰۲- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه از دیدگاه قرآن (۴)
3️⃣ تفرق و تشتت
🔻عامل سوم تفرق و تشتت است؛ دسته دسته شدن، فرقه فرقه شدن، دو قبيله شدن، هر دسته اى يك فكرى،
🔻تفرق و تشتت و نقطه مقابلش اتحاد و وحدت از مسائلى است كه قرآن روى آن خيلى تكيه مىكند.
اسلام دين وحدت و اتفاق است.
🔻الآن شما ببينيد كار تبليغات استعمارى به كجا رسيده كه اگر كسى سخن از وحدت اسلامى بگويد عده اى از نظر مذهبى او را تكفير مى كنند كه تو مىگويى وحدت اسلامى؟!
وحدت اسلامى بر خلاف مذهب تشيع است!
🔻على(ع) فداى وحدت اسلامى شد.
چه كسى به اندازه على براى وحدت اسلامى احترام قائل بود؟
اين ديگران بودند كه مى بريدند و اين على بود كه وصل مىكرد.
🔻يك آقايى روى منبر مىگفت: الحمد للَّه، يادم است كه از اول عمرم با وحدت اسلامى مخالف بودم! (خدا مثل تو را زياد نكند در اين جامعه!)
🔻قرآن مىفرمايد:
🔸وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا وَ اذْكُروا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ اذْ كُنْتُمْ اعْداءً فَأَلّف بَيْنَ قُلوبِكُمْ (آل عمران /103)
🔻آيه ديگر:
🔸وَ لا تَنازَعوا فَتَفْشَلوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ(انفال /46) :
مسلمين! با يكديگر تنازع و اختلاف نداشته باشيد كه فَشَل و سست مىشويد، نيروى شما گرفته مىشود، بعد بو و خاصيت از شما گرفته مىشود.
🔻على عليه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصيتى كردهاند كه مجموعا بيست ماده است، يكى از آنها درباره وحدت و اتفاق است.
🔻در جنگهاى صليبى دويست سال مسلمين با مسيحىها جنگيدند و آخرش مسيحىها شكست خوردند و بعد شروع كردند به نيرنگ زدن،
از داخل تفرقه ايجاد كردن كه محققين امروز به اين مطلب پى برده اند كه بسيارى از حوادثى كه در دنياى اسلامْ بعد از جنگهاى صليبى رخ داده به تحريك همان صليبىها بوده كه وقتى از مواجهه رو در رو مأيوس شدند، با اختلاف ايجاد كردنها و با شعارهاى [محرك نژادى در پى اهداف خود بودند.] (ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج۲۵، ص:۳۰۸-۳۰۷-با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⚫️دو درس مهم و حیاتی از مکتب امام صادق علیه السلام
🔽 امام صادق عليه السّلام فرمود:خداوند در قرآن بندگان خويش را با دو آيه اختصاص داد و تأديب فرمود:
1️⃣ تا به چيزى علم پيدا نكرده اند تصديق نكنند (شتابزدگى در تصديق)
2️⃣ تا به چيزى علم پيدا نكرده اند، تا به مرحله علم و يقين نرسيده اند، ردّ و نفى نكنند (شتابزدگى در انكار)
🔽 خداوند در يك آيه فرمود:
«أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ» ( اعراف/ 169)
آيا از آنها در كتاب (كتاب فطرت يا كتابهاى آسمانى) پيمان گرفته نشده كه جز آنچه حقّ است (حق بودنش محرز است) به خداوند نسبت ندهند؟
🔽 در آيه ديگر فرمود:
«بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ »(يونس/ 39)
انكار كردند و تكذيب كردند چيزى را كه به علم آن احاطه نداشتند (نمى شناختند)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان و ايمان)، ج2، ص: 67-66- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️بیماری تصدیق و تکذیبهای بیجا
(شرحی کوتاه بر کلام امام صادق علیه السلام)
🔻امام صادق عليه السلام فرمود:
خداوند با دو آيه از آيات قرآن كريم بندگان خود را از تصديقها و تكذيبهاى بيجا منع كرده است.
🔻يكى اينكه مىفرمايد:
أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ( اعراف/ 169.)
آيا از اين مردم در كتاب آسمانى پيمان گرفته نشده كه جز آنچه حق و ثابت است به خدا نسبت ندهند و از پيش خود نگويند اين حرام است و آن حلال، از پيش خود نگويند خدا در اينجا چنين دستور داده و در آنجا چنان دستور داده؟
🔻بشر گاهى مرض تصديق پيدا مىكند، در مواردى كه خدا دستورى نداده و مردم را روى مصالح و حكمى آزاد گذاشته مىخواهد از پيش خود دستورى وضع كند و به خدا نسبت دهد،
و يا گاهى كارهاى زشتى كه فقط موافق شهوات اوست و ميل دارد آن كارها را انجام دهد،
مىآيد دستورهايى از پيش خود وضع مىكند و آنگاه مىگويد
اين يك پيمان است كه خداوند از بندگان خود گرفته كه تا علم و يقين ندارند، يك چيزى را نگويند كه حكم خدا و امر خدا و از طرف خداست.
🔻پيمان ديگر آنجاست كه مىفرمايد:
بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ
مسائلى كه بر آن مسائل احاطه ندارند، روح و باطن آن مسائل را درك نكرده اند به جاى آنكه بگويند ما نمىدانيم، ما نمىفهميم، فكر ما به آنجا نمىرسد، از روى غرور و خودپسندى تكذيب مىكنند، مىگويند چنين چيزى نيست، ندانسته و احاطه پيدا نكرده رد مىكنند.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج30، ص: 132
-133-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه از دیدگاه قرآن (۶)
4️⃣ ترك امر به معروف و نهى از منكر
🔻عامل چهارم مسئله امر به معروف و نهى از منكر است؛ يعنى امر به معروف و نهى از منكر عامل اصلاح است.
🔻متروك شدن امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اى عامل فنا و اضمحلال و تباهى آن جامعه است.
🔻در آيه 116 سوره مباركه هود مى خوانيم :
🔸فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِى الْارْضِ الّا قَليلًا مِمَّنْ انْجَيْنا مِنْهُمْ
🔹:چرا در ميان اين امتهاى هلاك شده يك عده آمر به معروف و ناهى از منكر نبودند كه با فسادها مبارزه كنند و كار به اينجا نكشد؟
🔻از اين عوامل چهارگانه اى كه ذكر شد عامل اخلاق عاملى است كه استحكام افراد را بيان مىكند.
🔻فساد اخلاق يعنى فاسد شدن اجزاى تشكيل دهنده جامعه.
🔻عامل عدالت عاملى است كه در واقع يك جامعه وقتى مىخواهد تركيب بشود يك فرمول خاص مىخواهد، فرمولش همان عدالت است
🔻عامل امر به معروف و نهى از منكر عاملى است كه در هر حال هر مقدار هم پيشگيرى بشود
بالاخره ممكن است افراد به فساد گرايش پيدا كنند
يا جامعه از مسير عدالت منحرف شود.
همچنين ممكن است تفرق و تشتت به عللى در جامعه اسلامى رخ بدهد.
🔻پس يك جريانى لازم است كه بيايد اصلاح كند.
اگر اخلاق فاسد شد، امر به معروف و نهى از منكر بشتابد براى اصلاح اخلاق.
عدالت و مساوات از بين رفت، امر به معروف و نهى از منكر بشتابد براى اصلاح مفاسدى كه از اين راه پيدا شده.
تفرق و تشتت پيدا شد، باز امر به معروف و نهى از منكر بشتابد و به جاى تفرق از نو وحدت را ايجاد كند.
◾️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج25، ص: 310-309- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️قابل توجه کسانی که پست ها را سریع و بدون تحقیق فوروارد می کنند!!
🔻وظیفه شرعی در زمینه اخباری که می شنویم :
حق تحقیق ، آری
اما حق نشر و نقل بدون تحقیق آنها ، خیر⬇️
اندیشه مطهر (عمومی)
♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام (3) ⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی» 🔸پرسش118 : فلسفه نماز چيست؟
♦️فلسفه احکام جزائی در اسلام(۱)
⏺سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»
1️⃣ فلسفه حکم قصاص در اسلام
🔸پرسش ۱۱۴: فلسفه حکم قصاص در اسلام چیست ؟ اگر كشتن كار بدى است ما چرا به عنوان قصاص، اين كار بد را تكرار كنيم؟
🔹پاسخ :
🔻قرآن در قانون جزايى خود طرفدار قصاص است.
در مواردى كه كسى به عمد و بدون هيچ عذرى بيگناهى و نفس محترمى را از بين مى برد، اسلام اجازه قصاص مى دهد كه او را به مجازات آن شخص اعدام كنند.
🔻قرآن مىگويد: وَ لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَيوةٌ يا اولِى الْالْبابِ(بقره/۱۷۹)؛
كشتن اينچنين را، كشتن و اماته و ميراندن تلقى نكنيد،
اين را حيات و زندگى تلقى كنيد ولى نه حيات اين فرد، حيات جمع.
يعنى با قصاص يك نفر متجاوز، حيات جامعه و حيات افراد ديگر را حفظ كرده ايد.
🔻شما اگر جلو قاتل را نگيريد،
فردا او يك نفر ديگر را خواهد كشت،
و فردا دهها نفر ديگر پيدا مىشوند
و دهها نفر ديگر را خواهند كشت.
🔻پس اين را كم شدن افراد جامعه تلقى نكنيد،
حفظ بقاى جامعه تلقى كنيد؛
اين را ميراندن تلقى نكنيد، زندگى تلقى كنيد؛
🔻يعنى قصاص معنايش دشمنى كردن با انسان نيست، دوستى كردن با انسان است.
🔻درزمینه انسان دوستی هم که برخی حکم قصاص را مخالف ان می دانند باید گفت :
انسان را بايد دوست داشت
به خاطر انسانيت نه به خاطر همين هيكلش،
و به عبارت ديگر انسانيت را بايد دوست داشت.
🔻حال اگر انسانى ضد انسان و ضد انسانيت شد، مانع راه انسانهاى ديگر و مانع تكامل انسانهاى ديگر شد، آيا باز ما بايد اين انسان را كه در واقع اسمش انسان است و در معنا انسان نيست
(و به تعبير اميرالمؤمنين: الصّورَةُ صورَةُ انْسانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوانٍ ظاهر، ظاهر انسان است و باطن، باطن يك حيوان)
دوست بداريم؟
🔻آيا به نام انسان دوستى بايد به انسانيت خيانت كنيم
و با انسانيت دشمنى بورزيم؟!
🔻محبت – به انسان- صرفاً رعايت ميلها نيست
بلكه عبارت است از رعايت مصلحت و خير و سعادت طرف،
🔻مصلحت فرد به تنهايى نمى تواند مقياس باشد
بلكه مصلحت جمع بايد در نظر گرفته شود،
🔻اساساً مسئله انسان دوستى مسئله انسانيت دوستى است،
🔻و الّا اگر مراد از «انسان» انسان به معناى همين جنس و انسانِ زيست شناسى باشد،
از نظر زيست شناسى فرقى بين انسان و حيوان نيست.
چرا ما گوسفندها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشيم؟
چرا اسبها و الاغها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشيم؟
او يك جاندار است، اين هم يك جاندار است.
🔻اگر ملاك، جاندارى و ادراك لذت و الم است و «ميازار مورى كه دانه كش است»
اين در انسان همان مقدار است كه در اسب و الاغ.
🔻پس مسئله بايد به انسانيت دوستى برگردد.
🔻وقتى كه انسان دوستى معنايش انسانيت دوستى شد
و انسانيت دوستى هم معنايش رعايت مصالح انسانى
(و نه تنها رعايت ميلها) شد،
🔻معلوم مىشود كه:
[اين تفسير از] دستور محبت به انسانها- كه قطع نظر از همه چيز، فقط طورى رفتار كردن كه اين خوشش بيايد و آن دوست داشته باشد-
يك منطق غلطى است،
🔻بلكه محبت منطقى در مواردى طبعاً توأم با خشونتها، جهادها، مبارزه ها و كشتنهاست
و انسانهايى را كه خار راه انسانيت هستند بايد از بين برد.
▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(تعلیم و تربیت در اسلام)، ج۲۲، ص۹۱۳-۹۱۵-با تلخیص و ویرایش جزئی-
https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مشخصات عصر ظهور امام مهدى عليه السلام(۲)
♦️پيغمبر - در توصیف عصر ظهور فرمود:
🔻مهدى عليه السلام ... بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد، دنيا را پر از عدل و داد مى كند - بگونه ای که - :
«يَرْضى عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْارْضِ» :
از او، هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان
و مردم روى زمين؛ مى گويند: الحمد للَّه كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد.
🔻بعد فرمود: «يُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً»
ثروت را به طور صحيح تقسيم مى كند.
گفتند: يا رسولَ اللَّه! يعنى چه به طور صحيح؟
فرمود: عادلانه و بالسّويّه تقسيم مى كند.
🔻«وَ يَمْلَأُ اللَّهُ قُلوبَ امَّةِ مُحَمَّدٍ غِنىً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ» :
خداوند دل امت اسلام را مملوّ از غنا مى كند؛
🔻يعنى خيال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادى است؛
دلها غنى مى شود، فقرها و نيازها و حقارتها و بيچارگي ها و كينه ها و حسادتها، همه از دلها بيرون كشيده مى شود.(ادامه دارد)
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج18، ص: 162-161- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
⚫️السلام علیک یا روح الله ایّها العبد الصالح
♦️سالروز ارتحال ملکوتی امام خمینی «رحمة الله علیه» را تسلیت می گوئیم
♦️روح قدسی الهی
(به مناسبت سالروز ارتحال ملکوتی امام خمینی «ره»)
🔸سرمستی شهید مطهری از دروس اخلاقی- عرفانی امام خمینی (رحمة الله علیهما)
🔻...پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم...فكر مى كردم كه روح تشنه ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد.
🔻اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم،
🔻امّا درس اخلاقى كه وسيله شخصيّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد.
🔻بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى يافتم.
🔻بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى دانم.
راستى كه او «روح قدسى الهى» بود.
▪️ مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى(علل گرایش به مادیگری) ج1 ص 441- با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
چهارتا «آمَنَ» ديدم❗️
🔵توصیف شهید مطهری از روحیّات امام خمينی «رحمة الله علیهما»
🔻در سفرى كه به پاريس رفتم چيزهايى از روحيه اين مرد كشف كردم كه نه تنها بر ايمان من بلكه بر حيرت من افزود.
🔻وقتى كه برگشتم رفقا پرسيدندچه ديدى؟ گفتم چهارتا «آمَنَ» ديدم:
🔻 «آمَنَ بِهَدَفِهِ»
به هدفش ايمان دارد. دنيا جمع بشوند نمى توانند او را از هدفش منحرف كنند.
🔻«آمَنَ بِسَبيلِهِ»
به راهى كه براى هدف خودش انتخاب كرده ايمان دارد، امكان ندارد او را از اين راه منصرف كرد؛ شبيه همان ايمانى كه پيغمبر به هدفش و به راه خودش داشت.
🔻«آمَنَ بِقَوْمهِ»
من ديدم در همه رفقا و دوستانى كه من سراغ دارم احدى به اندازه ايشان به روحيه مردم ايران ايمان ندارد.
افرادى به ايشان مى گويند كمى آرامتر، مردم سرد مى شوند، مردم از پا درمى آيند. مى گويد مردم اين طور نيستند كه شما مى گوييد، من مردم را از شما بهتر مى شناسم.
🔻از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ»
در جلسه خصوصى ايشان به من گفت: «فلانى اين ما نيستيم [كه اين نهضت را ايجاد كرده ايم،] من دست خدا را حس مى كنم.» آدمى كه دست خدا و عنايت خدا را حس مى كند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنى است:
«انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»
تو اول يك قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنايت مى كند.
آيه ديگر: «انَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًى وَ رَبَطْنا عَلى قُلوبِهِمْ اذْ قاموا...»
راجع به اصحاب كهف مى گويد جوانمردانى بودند، به پروردگارشان ايمان آوردند، اعتماد و تكيه كردند، خدا هم بر بينش آنها افزود. آنها براى خدا قيام كردند، ما هم دل آنها را محكم كرديم.
🔻اين را من در اين مرد مى بينم. براى خدا قيام كرده و خداى متعال يك قلب قوى به اين مرد داده كه اصلا تزلزل، ترس، بيم در اين دل راه ندارد.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 133-132- با تلخیص و ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340