eitaa logo
اندیشه مطهر (عمومی)
1.6هزار دنبال‌کننده
32 عکس
170 ویدیو
10 فایل
🟢رهبر معظم انقلاب : علما و فضلا و جوان‌ها - بخصوص طلاب جوان ما - بايد يك دوره كتاب‌هاي شهيد مطهري را خوانده باشند...(پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار ایه الله خامنه ای دامت برکاته ) ارتباط با مدیر کانال @Andishe2019
مشاهده در ایتا
دانلود
انتظار معجزه از «زبان و گوش »❗️ 🔸دو واجب فراموش شده ( یا اصلاح نگرش به «امر به معروف و نهی از منکر») (۵) 🔻اين خود يك غفلت عظيم و اشتباه بزرگى است امروز در اجتماع ما، كه براى گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله، و خلاصه براى زبان و مظاهر زبان بيش از اندازه ارزش قائليم و بيش از اندازه انتظار داريم. در حقيقت از زبان اعجاز مى‏ خواهيم. 🔻بالضروره، گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد كه قرآن فرموده: حكمت و موعظه حسنه باشد، حقايق را روشن كند، تنها به صورت پندهاى تحكم‏ آميز و آمرانه نباشد، شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط كافى و يا علت تامّه نيست. 🔻چون از زبان بيش از اندازه انتظار داريم و از گوش مردم هم بيش از اندازه انتظار داريم و مى‏ خواهيم تنها با زبان و گوش همه كارها را انجام دهيم و انجام نمى ‏شود، ناراحت مى‏ شويم و ناله و فغان مى‏ كنيم و مى‏ گوييم: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايى نرسد فرياد است. 🔻اين شعر براى ما در همه زمانها صادق بوده و هست. فكر نمى‏ كنيم كه ما اشتباه مى‏ كنيم، ما بيش از اندازه از اين گوش و زبان بيچاره انتظار داريم، 🔻 گاهى هم- بلكه بيشتر اوقات-بايد از راه عمل و چشم استفاده كنيم، ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار كنيم تا آنها با چشم خودشان ببينند؛ يك مقدارى هم به اين گوش و زبان بيچاره استراحت بدهيم.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))، ج‏۲۰، ص: ۲۰۴-۲۰۳- با ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️امر به معروف عملی ♦️دو واجب فراموش شده (۶) 🔻شما مى‏ بينيد مردم از انبياء و اولياء، زياد پيروى مى‏ كنند ولى از حكما و فلاسفه آنقدرها پيروى نمى‏ كنند، چرا؟ 🔻براى اينكه فلاسفه فقط مى‏ گويند، فقط مكتب دارند، فقط تئورى مى‏ دهند؛ در گوشه حجره‏ اش نشسته است، پى درپى كتاب مى‏ نويسد و تحويل مردم مى‏ دهد. 🔻ولى انبياء و اولياء تنها تئورى و فرضيه ندارند، عمل هم دارند. آنچه مى‏ گويند اول عمل مى‏ كنند. حتى اين‏طور نيست كه اول بگويند بعد عمل كنند، اول عمل مى‏ كنند بعد مى‏ گويند. وقتى انسان بعد از آنكه خودش عمل كرد، گفت، آن گفته اثرش چندين برابر است. 🔻على بن ابيطالب مى‏ فرمايد (و تاريخ هم نشان مى‏ دهد كه اين‏طور است): «ما امَرْتُكُمْ بِشَى ءٍ الّا وَقَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ، وَلا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ الّا وَ قَدْ سَبَقْتُكُمْ بِالنَّهْىِ عَنه ( نهج البلاغه، خطبه۱۷۵ ) : هرگز شما نديديد كه شما را به چيزى امر كنم مگر اينكه قبلًا خودم عمل كرده‏ ام (تا اول عمل نكنم به شما نمى‏ گويم) و من هرگز شما را از چيزى نهى نمى‏ كنم مگر اينكه قبلًا خودم آن را ترك كرده باشم (چون خودم نمى‏ كنم، شما را نهى مى‏ كنم). 🔻 «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ» (كافى، ج ۲/ ص ۷۸) مردم را به دين دعوت كنيد اما نه با زبان، با غيرزبان دعوت كنيد؛ يعنى با عمل خودتان مردم را به اسلام دعوت كنيد. 🔻انسان وقتى عمل مى‏ كند، خودبه خود با عمل خود جامعه را تحت تأثير قرار مى‏ دهد‌‌. ▪️مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى(حماسه حسینی ۱و۲))، ج۱۷، ص: ۲۵۴-۲۵۳-با ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
♦️روش نهی از منکر در سيره معصومین «علیهم السلام» ⭕️دو واجب فراموش شده(۷) 🔻صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مى‏ گذشت، مى ‏توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟ 🔻بساط عشرت و مى‏گسارى پهن بود و جام «مى» بود كه پياپى نوشيده مى ‏شد. 🔻كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه‏ ها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد. 🔻در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهره‏ اش نمايان بود و پيشانى‏ اش از سجده ‏هاى طولانى حكايت مى‏ كرد از آنجا مى‏ گذشت، از آن كنيزك پرسيد: 🔻«صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟» - آزاد 🔻معلوم است كه آزاد است. اگر بنده مى ‏بود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مى‏ داشت و اين بساط را پهن نمى‏ كرد. 🔻ردوبدل شدن اين سخنان بين كنيزك و آن مرد موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند. 🔻هنگامى كه به خانه برگشت اربابش پرسيد: «چرا اين قدر دير آمدى؟» 🔻كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت: «مردى با چنين وضع و هيئت مى‏ گذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم.» 🔻شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده مى‏ بود از صاحب اختيار خود پروا مى ‏كرد) مثل تير بر قلبش نشست. 🔻بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت. 🔻دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نبود رساند. 🔻به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد. 🔻او كه تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى‏» يعنى «پابرهنه» يافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت. 🔻تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان(۱و ۲))، ج‏۱۸، ص: ۲۸۶-۲۸۵- https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مشخصات عصر ظهور امام مهدى‏ عليه السلام‏(۱) 🔻به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم متواتر است. احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم فرمود: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا الّا يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدى» يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است، خدا آن روز را طولانى مى‏ كند تا مهدى از اولاد من ظهور كند. 🔻حال ببينيد پيغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره كمال بشريت مى ‏بيند. فرمود: 🔸«الْمَهْدىُّ يُبْعَثُ فى امّتى عَلَى اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ الزَّلازِلِ» مهدى عليه السلام در يك شرايطى مى‏ آيد كه اختلاف در ميان بشر شديد و زلزله ‏ها برقرار است (مقصود زلزله‏ هاى ناشى از مواد زير زمين نيست)، اصلًا زمين به دست بشر دارد تكان مى‏ خورد و خطر، بشريت را تهديد مى‏ كند كه زمين نيست و نابود شود. 🔸«فَيَمْلَأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» : بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد، دنيا را پر از عدل و داد مى‏ كند. 🔸«يَرْضى‏ عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْارْضِ» : از او، هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان و مردم روى زمين؛ مى‏ گويند: الحمد للَّه كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد. (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج‏18، ص: 162-161- با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ نمونه ای از امر به معروف‏ هاى غلط 🔸دو واجب فراموش شده(۸) 🔻يكى از آقايان خطبا نقل مى‏ كرد كه : مردى در مشهد اصلًا با دين پيوندى نداشت؛ نه تنها نماز نمى‏ خواند و روزه نمى‏ گرفت، بلكه به چيزى اعتقاد نداشت، يك آدم ضد دين بود. 🔻ما مدت زيادى با اين آدم صحبت كرديم تا اينكه نرم و ملايم و واقعاً معتقد و مؤمن شد و روش خود را بكلى تغيير داد؛ نمازش را مى‏ خواند، روزه ‏اش را مى‏ گرفت، 🔻كارش به جايى كشيد كه با اينكه ادارى بود و پست حساسى هم در خراسان داشت، مقيّد شده بود كه نمازش را با جماعت بخواند. مى ‏رفت مسجد گوهرشاد پشت سر مرحوم آقاى نهاوندى، لباسهايش را مى‏ كَند، عبايى هم مى‏ پوشيد. در جلسات ما هم شركت مى‏ كرد. 🔻مدتى ما ديديم كه اين آقا پيدايش نيست. گفتيم لا بد رفته است مسافرت. رفقا گفتند: نه، او اينجاست و نمى ‏آيد؛ حالا چطور شده است كه در جلسات ما شركت نمى‏ كند، نمى ‏دانيم. 🔻بعد كاشف به عمل آمد كه ديگر نماز جماعت هم نمى ‏رود. تحقيق كرديم ببينيم كه علت چيست. اين مردى كه آن‏طور به دين و مذهب رو آورده بود، چطور يك مرتبه از دين و مذهب رو برگرداند؟ 🔻رفتيم سراغش، معلوم شد قضيه از اين قرار بوده است: اين آقا چند روز متوالى كه رفته نماز جماعت و در صف چهارم پنجم مى ‏ايستاده، 🔻يك روز يكى از مقدس‏ مآبهايى كه در صف اول پشت سر امام مى ‏نشينند و تحت الحنك مى‏ اندازند و نمى‏ دانم مسواك چه جورى مى ‏زنند و هميشه خودشان را از خدا طلبكار مى‏ دانند، در ميان جمعيت، در موقع نماز، از آن صف اول بلند مى ‏شود مى ‏آيد تا اين آدم را پيدا مى‏ كند. روبرويش مى ‏نشيند و مى ‏گويد: آقا! مى‏ گويد: بله. يك سؤالى از شما دارم. بفرماييد: شما مسلمان هستيد يا نه؟ 🔻اين بيچاره درمى‏ ماند كه چه جواب بدهد. مى‏ گويد: اين چه سؤالى است كه شما از من مى‏ كنيد؟ 🔻مى‏ گويد: نه، خواهش مى‏ كنم بفرماييد شما مسلمان هستيد يا مسلمان نيستيد؟ 🔻اين بدبخت ناراحت مى ‏شود، مى‏ گويد من مسلمانم؛ اگر مسلمان نباشم، در مسجد گوهرشاد در صف جماعت چ‏كار مى ‏كنم؟ 🔻مى‏ گويد: اگر مسلمانى، چرا ريشت را اين‏طور كرده‏ اى؟ 🔻از همان‏جا سجاده را برمى ‏دارد و مى ‏گويد: اين مسجد و اين نماز جماعت و اين دين و مذهب مال خودتان. رفت كه رفت. 🔻اين هم يك جور به اصطلاح نهى از منكر كردن است، يعنى فراراندن‏ و بيزار كردن مردم از دين. 🔻براى مخالف‏ تراشى، براى دشمن ‏تراشى، چيزى از اين بالاتر نيست. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسینی ۱و۲)) ؛ ج‏17 ؛ ص249-با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل سقوط و بقای جامعه (۱) 1️⃣ ظلم و عدل 🔻آن‏چنان‏كه از قرآن مجيد استنباط مى‏ شود و استنباط كرده‏ ايم چهار عامل است كه عامل فناى اقوام است و نقطه مقابل آنها عامل بقا. حال ممكن است عامل ديگرى هم باشد و من از قرآن درك نكرده باشم. 🔻يكى از آن عاملها عامل عدل و ظلم است 🔻يعنى يك امت آنگاه قابل بقاست كه : ✅روابط افراد و گروه‏ها با يكديگر رابطه اى بر اساس عدالت و رعايت حقوق واقعى انسانها و گروه‏ها باشد؛ ✅قانونْ قانون عادلانه باشد و قانون عادلانه، عادلانه در ميان مردم اجرا بشود. 🔻نقطه مقابل عدالت ظلم است. ظلم در منطق قرآن به باد دهنده امتهاست. 🔻در اين زمينه آيات زيادى در قرآن مجيد داريم. 🔻-از جمله - در آيه ۱۱۷سوره هود مى‏فرمايد: « وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ اهْلُها مُصْلِحونَ‏ » چنين نيست، محال است چنين چيزى كه پروردگار تو جمعيت هايى را به موجب ظلم هلاك كند. 🔻اين «به موجب ظلم» يعنى به موجب ظلم من اللَّه؛ 🔻يعنى امكان ندارد خدا بخواهد مردمى را بدون تقصير از بين ببرد و ظالمانه عمل كند. 🔻وَ اهْلُها مُصْلِحونَ‏ ...اگر مردمى صالح و مصلح باشند محال است كه خداى تو آنها را هلاك كند، كه نتيجه اش اين است كه خداى تو ظالم باشد، خدا هرگز ظالم نيست.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏۲۵، ص: ۳۰۳-۳۰۲- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه (۲) 1️⃣ ظلم و عدل 🔸تفسیر دوم از آیه شریفه ۱۱۷ سوره هود : « وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ اهْلُها مُصْلِحونَ‏ » 🔻بعضى - از مفسرین - مقصود از ظلم - در آیه فوق - را ظلم مردم گرفته اند- نه ظلم من الله - و گفته‏ اند مقصود از ظلم در اينجا شرك است چون شرك ، ظلم به نفس است، 🔻آن‏وقت معنى آيه اين است: 🔹خداى متعال هرگز مردم را به موجب ظلم خاص به نفسشان كه شرك به خداست (يعنى در آن جهت كه رابطه آنها را با خدا مشخص مى‏كند) هلاك نمى‏ كند، 🔹خدا مردمى را به موجب شرك هلاك نمى‏ كند، اگر آن مردم خودشان در ميان خودشان از نظر عدل و ظلم صالح و مصلح باشند. 🔻اگر معنى آيه اين باشد مضمون حديثى منسوب به رسول اكرم(ص) همين معنا را بيان مى‏كند: «الْمُلْكُ يَبْقى‏ مَعَ الْكُفْرِ وَ لا يَبْقى‏ مَعَ الظُّلْمِ»‏ 🔻يك مُلك، يك جامعه با كفر قابل بقاست يعنى اگر فرض كنيد جامعه‏ اى كافر باشد و عادل باشد، عدالت ضامن بقايش است و لو كافر باشد، 🔻يعنى كفر در نظام اجتماع به طور مستقيم اثر ندارد، اثرش به طور غير مستقيم است؛ يعنى اگر كفر بود عدالت هم قهراً نيست 🔻ولى اگر فرض كنيم جامعه‏ اى كافر باشد ولى عادل، آن جامعه قابل بقاست و اگر فرض كنيم جامعه‏ اى مؤمن باشد ولى ظالم، قابل بقا نيست. 🔻پس يكى از امورى كه در قرآن به عنوان عامل بقاى يك امت ذكر شده است عدالت است و عامل فنا و اضمحلال يك امت ظلم است. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏۲۵، ص: 304-302- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
🔴خون‏ شهيد ♦️به مناسبت اقدام تروریستی عوامل ضد انقلاب در به شهادت رساندن پاسدار اسلام سرهنگ حسن صیاد خدائی (ره) 🔻شهادت تزريق خون است به پيكر اجتماع؛ 🔻اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگهاى اجتماع - خاصه اجتماعاتى كه دچار كم‏ خونى هستند- خون جديد وارد مى‏ كنند. 🔻...هيچ وقت خون شهيد هدر نمى ‏رود، خون شهيد به زمين نمى ‏ريزد. 🔻خون شهيد هر قطره‏ اش تبديل به صدها قطره و هزارها قطره، بلكه به دريايى از خون مى‏ گردد و در پيكر اجتماع وارد مى‏ شود. 🔻لهذا پيغمبر(ص) فرمود: « ما مِنْ قَطْرَةٍ احَبُّ الَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فى سَبيلِ اللَّهِ.» «هيچ قطره‏ اى در مقياس حقيقت و در نزد خدا از قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (شهيد(قيام و انقلاب مهدى عليه السلام))، ج‏۲۴، ص: ۴۶۳- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه (۳) 2️⃣ فساد اخلاق‏ 🔻اصل دومى كه از قرآن مجيد در اين زمينه مى‏ توان استنباط كرد صلاح و فساد اخلاق فردى است. 🔻جامعه از افراد تشكيل مى‏شوند. شخصيت افراد به اخلاق و خُلقيات و ملَكات و فضائلشان است. 🔻جامعه‏ اى قابل بقاست كه افرادش دچار فساد اخلاق نباشند. 🔻افرادى كه به «راحتى» خو گرفته اند، به عياشى و هرزگى خو گرفته اند، به قمار و شراب خو گرفته اند، به رشوه خو گرفته اند، به ربودن حقوق يكديگر خو گرفته اند، به قساوت نسبت به يكديگر خو گرفته اند افراد فاسدى هستند. 🔻- آیه شریفه۱۶ سوره اسراء - وَ اذا ارَدْنا انْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً - می فرماید -: از ناحيه مترفين ، فسق و فجور و فساد اخلاق در جامعه راه پيدا مى‏ كند، پشت سرش هم به تعبير قرآن تدمير، هلاكت، از بين رفتن [است.] 🔻جامعه از افراد ساخته مى‏شود ولى [به اين صورت كه‏] از افراد تركيب مى‏شود. يك مركّب اگر بخواهد در طبيعت به وجود بيايد، بايد هم اجزاى تشكيل‏ دهنده آن سالم و صحيح باشد و فاسد نباشد و هم وقتى كه تركيب مى‏شوند، به نسبت معينى تركيب شوند 🔻از نظر قرآن محال است قومى روى سعادت را ببيند و افرادش فاسد الاخلاق باشند. 🔻آيا مى‏دانيد ملتهايى كه مى‏خواهند ملتهاى ديگر را ضعيف و ناتوان كنند و استعمار نمايند از چه راهى وارد مى‏شوند؟ 🔻راه فساد اخلاق؛ يعنى شروع مى‏ كنند به هزار وسيله اخلاق آن ملتها را فاسد كردن؛ مجلات فاسد كننده براى اينها مى‏سازند، فيلمهاى فاسد كننده براى اينها صادر مى‏كنند، تشويق به مشروبخوارى مى‏ كنند 🔻در حد اعلا، كلوپهاى قمار [ايجاد مى‏كنند] هر چه دلتان بخواهد، فحشاء، زنا و امثال اينها [را رواج مى‏دهند] الى ماشاءاللَّه، كه شرف در روح اين مردم باقى نماند، 🔻چون هرچه انسان از اين فسادها بيشتر مرتكب بشود آن احساس شرافت و عزت و انسانيت در او مى‏ميرد. 🔻وقتى كه اين امور در ميان آنها بود، انسانهايى پوك و پوچ مى‏شوند، انسانهايى كه جز براى شكم و دامنشان و جز براى زندگى روزمره فكر نمى‏كنند؛ حتى فكرشان فاسد مى‏شود، نه فقط اخلاقشان فاسد مى‏شود. 🔻و تاريخ چقدر از اين [نمونه ها] نشان داده! اندلس اسلامى يك تجربه بسيار روشن در اين زمينه است(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏۲۵، ص:۳۰۵-۳۰۲- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه از دیدگاه قرآن (۴) 3️⃣ تفرق و تشتت‏ 🔻عامل سوم تفرق و تشتت است؛ دسته دسته شدن، فرقه فرقه شدن، دو قبيله شدن، هر دسته اى يك فكرى، 🔻تفرق و تشتت و نقطه مقابلش اتحاد و وحدت از مسائلى است كه قرآن روى آن خيلى تكيه مى‏كند. اسلام دين وحدت و اتفاق است. 🔻الآن شما ببينيد كار تبليغات استعمارى به كجا رسيده كه اگر كسى سخن از وحدت اسلامى بگويد عده‏ اى از نظر مذهبى او را تكفير مى‏ كنند كه تو مى‏گويى وحدت اسلامى؟! وحدت اسلامى بر خلاف مذهب تشيع است! 🔻على(ع) فداى وحدت اسلامى شد. چه كسى به اندازه على براى وحدت اسلامى احترام قائل بود؟ اين ديگران بودند كه مى‏ بريدند و اين على بود كه وصل مى‏كرد. 🔻يك آقايى روى منبر مى‏گفت: الحمد للَّه، يادم است كه از اول عمرم با وحدت اسلامى مخالف بودم! (خدا مثل تو را زياد نكند در اين جامعه!) 🔻قرآن مى‏فرمايد: 🔸وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا وَ اذْكُروا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ اذْ كُنْتُمْ اعْداءً فَأَلّف بَيْنَ قُلوبِكُمْ‏ (آل عمران /103) 🔻آيه ديگر: 🔸وَ لا تَنازَعوا فَتَفْشَلوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ(انفال /46)‏ : مسلمين! با يكديگر تنازع و اختلاف نداشته‏ باشيد كه فَشَل و سست مى‏شويد، نيروى شما گرفته مى‏شود، بعد بو و خاصيت از شما گرفته مى‏شود. 🔻على عليه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصيتى كرده‏اند كه مجموعا بيست ماده است، يكى از آنها درباره وحدت و اتفاق است. 🔻در جنگهاى صليبى دويست سال مسلمين با مسيحى‏ها جنگيدند و آخرش مسيحى‏ها شكست خوردند و بعد شروع كردند به نيرنگ زدن، از داخل تفرقه ايجاد كردن كه محققين امروز به اين مطلب پى برده‏ اند كه بسيارى از حوادثى كه در دنياى اسلامْ بعد از جنگهاى صليبى رخ داده به تحريك همان صليبى‏ها بوده كه وقتى از مواجهه رو در رو مأيوس شدند، با اختلاف ايجاد كردن‏ها و با شعارهاى [محرك نژادى در پى اهداف خود بودند.] (ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏۲۵، ص:۳۰۸-۳۰۷-با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️دو درس مهم و حیاتی از مکتب امام صادق علیه السلام 🔽 امام صادق عليه السّلام فرمود:خداوند در قرآن بندگان خويش را با دو آيه اختصاص داد و تأديب فرمود: 1️⃣ تا به چيزى علم پيدا نكرده ‏اند تصديق نكنند (شتابزدگى در تصديق) 2️⃣ تا به چيزى علم پيدا نكرده ‏اند، تا به مرحله علم و يقين نرسيده ‏اند، ردّ و نفى نكنند (شتابزدگى در انكار) 🔽 خداوند در يك آيه فرمود: «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ» ( اعراف/ 169) آيا از آنها در كتاب (كتاب فطرت يا كتابهاى آسمانى) پيمان گرفته نشده كه جز آنچه حقّ است (حق بودنش محرز است) به خداوند نسبت ندهند؟ 🔽 در آيه ديگر فرمود: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ‏ »(يونس/ 39) انكار كردند و تكذيب كردند چيزى را كه به علم آن احاطه نداشتند (نمى‏ شناختند) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان و ايمان)، ج‏2، ص: 67-66- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️بیماری تصدیق و تکذیبهای بیجا (شرحی کوتاه بر کلام امام صادق علیه السلام) 🔻امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند با دو آيه از آيات قرآن كريم بندگان خود را از تصديقها و تكذيبهاى بيجا منع كرده است. 🔻يكى اينكه مى‏فرمايد: أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ‏( اعراف/ 169.) آيا از اين مردم در كتاب آسمانى پيمان گرفته نشده كه جز آنچه حق و ثابت است به خدا نسبت ندهند و از پيش خود نگويند اين حرام است و آن حلال، از پيش خود نگويند خدا در اينجا چنين دستور داده و در آنجا چنان دستور داده؟ 🔻بشر گاهى مرض تصديق پيدا مى‏كند، در مواردى كه خدا دستورى نداده و مردم را روى مصالح و حكمى آزاد گذاشته مى‏خواهد از پيش خود دستورى وضع كند و به خدا نسبت دهد، و يا گاهى كارهاى زشتى كه فقط موافق شهوات اوست و ميل دارد آن كارها را انجام دهد، مى‏آيد دستورهايى از پيش خود وضع مى‏كند و آنگاه مى‏گويد اين يك پيمان است كه خداوند از بندگان خود گرفته كه تا علم و يقين ندارند، يك چيزى را نگويند كه حكم خدا و امر خدا و از طرف خداست. 🔻پيمان ديگر آنجاست كه مى‏فرمايد: بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ‏ مسائلى كه بر آن مسائل احاطه ندارند، روح و باطن آن مسائل را درك نكرده‏ اند به جاى آنكه‏ بگويند ما نمى‏دانيم، ما نمى‏فهميم، فكر ما به آنجا نمى‏رسد، از روى غرور و خودپسندى تكذيب مى‏كنند، مى‏گويند چنين چيزى نيست، ندانسته و احاطه پيدا نكرده رد مى‏كنند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏30، ص: 132 -133-با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عوامل فنا و بقای جامعه از دیدگاه قرآن (۶) 4️⃣ ترك امر به معروف و نهى از منكر 🔻عامل چهارم مسئله امر به معروف و نهى از منكر است؛ يعنى امر به معروف و نهى از منكر عامل اصلاح است. 🔻متروك شدن امر به معروف و نهى از منكر در جامعه‏ اى عامل فنا و اضمحلال و تباهى آن جامعه است. 🔻در آيه 116 سوره مباركه هود مى‏ خوانيم : 🔸فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِى الْارْضِ الّا قَليلًا مِمَّنْ انْجَيْنا مِنْهُمْ‏ 🔹:چرا در ميان اين امتهاى هلاك شده يك عده آمر به معروف و ناهى از منكر نبودند كه با فسادها مبارزه كنند و كار به اينجا نكشد؟ 🔻از اين عوامل چهارگانه اى كه ذكر شد عامل اخلاق عاملى است كه استحكام افراد را بيان مى‏كند. 🔻فساد اخلاق يعنى فاسد شدن اجزاى تشكيل دهنده جامعه. 🔻عامل عدالت عاملى است كه در واقع يك جامعه وقتى مى‏خواهد تركيب بشود يك فرمول خاص مى‏خواهد، فرمولش همان عدالت است 🔻عامل امر به معروف و نهى از منكر عاملى است كه در هر حال هر مقدار هم پيشگيرى بشود بالاخره ممكن است افراد به فساد گرايش پيدا كنند يا جامعه از مسير عدالت منحرف شود. همچنين ممكن است تفرق و تشتت به عللى در جامعه اسلامى رخ بدهد. 🔻پس يك جريانى لازم است كه بيايد اصلاح كند. اگر اخلاق فاسد شد، امر به معروف و نهى از منكر بشتابد براى اصلاح اخلاق. عدالت و مساوات از بين رفت، امر به معروف و نهى از منكر بشتابد براى اصلاح مفاسدى كه از اين راه پيدا شده. تفرق و تشتت پيدا شد، باز امر به معروف و نهى از منكر بشتابد و به جاى تفرق از نو وحدت را ايجاد كند. ◾️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقش حادثه كربلا در تحول تاريخ اسلامى(پانزده گفتار))، ج‏25، ص: 310-309- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️قابل توجه کسانی که پست ها را سریع و بدون تحقیق فوروارد می کنند!! 🔻وظیفه شرعی در زمینه اخباری که می شنویم : حق تحقیق ، آری اما حق نشر و نقل بدون تحقیق آنها ، خیر⬇️
♦️فلسفه احکام جزائی در اسلام(۱) ⏺سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی» 1️⃣ فلسفه حکم قصاص در اسلام 🔸پرسش ۱۱۴: فلسفه حکم قصاص در اسلام چیست ؟ اگر كشتن كار بدى است ما چرا به عنوان قصاص، اين كار بد را تكرار كنيم؟ 🔹پاسخ : ‏ 🔻قرآن در قانون جزايى خود طرفدار قصاص است. در مواردى كه كسى به عمد و بدون هيچ عذرى بيگناهى و نفس محترمى را از بين مى‏ برد، اسلام اجازه قصاص مى‏ دهد كه او را به مجازات آن شخص اعدام كنند. 🔻قرآن مى‏گويد: وَ لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَيوةٌ يا اولِى الْالْبابِ‏(بقره/۱۷۹)؛ كشتن اينچنين را، كشتن و اماته و ميراندن تلقى نكنيد، اين را حيات و زندگى تلقى كنيد ولى نه حيات اين فرد، حيات جمع. يعنى با قصاص يك نفر متجاوز، حيات جامعه و حيات افراد ديگر را حفظ كرده ايد. 🔻شما اگر جلو قاتل را نگيريد، فردا او يك نفر ديگر را خواهد كشت، و فردا دهها نفر ديگر پيدا مى‏شوند و دهها نفر ديگر را خواهند كشت. 🔻پس اين را كم شدن افراد جامعه تلقى نكنيد، حفظ بقاى جامعه تلقى كنيد؛ اين را ميراندن تلقى نكنيد، زندگى تلقى كنيد؛ 🔻يعنى قصاص معنايش دشمنى كردن با انسان نيست، دوستى كردن با انسان است. 🔻درزمینه انسان دوستی هم که برخی حکم قصاص را مخالف ان می دانند باید گفت : انسان را بايد دوست داشت به خاطر انسانيت نه به خاطر همين هيكلش، و به عبارت ديگر انسانيت را بايد دوست داشت. 🔻حال اگر انسانى ضد انسان و ضد انسانيت شد، مانع راه انسانهاى ديگر و مانع تكامل انسانهاى ديگر شد، آيا باز ما بايد اين انسان را كه در واقع اسمش انسان است و در معنا انسان نيست (و به تعبير اميرالمؤمنين: الصّورَةُ صورَةُ انْسانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوانٍ‏ ظاهر، ظاهر انسان است و باطن، باطن يك حيوان) دوست بداريم؟ 🔻آيا به نام انسان دوستى بايد به انسانيت خيانت كنيم و با انسانيت دشمنى بورزيم؟! 🔻محبت – به انسان- صرفاً رعايت ميلها نيست بلكه عبارت است از رعايت مصلحت و خير و سعادت طرف، 🔻مصلحت فرد به تنهايى نمى‏ تواند مقياس باشد بلكه مصلحت جمع بايد در نظر گرفته شود، 🔻اساساً مسئله انسان دوستى مسئله انسانيت دوستى است، 🔻و الّا اگر مراد از «انسان» انسان به معناى همين جنس و انسانِ زيست شناسى باشد، از نظر زيست شناسى فرقى بين انسان و حيوان نيست. چرا ما گوسفندها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشيم؟ چرا اسبها و الاغها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشيم؟ او يك جاندار است، اين هم يك جاندار است. 🔻اگر ملاك، جاندارى و ادراك لذت و الم است و «ميازار مورى كه دانه كش است» اين در انسان همان مقدار است كه در اسب و الاغ. 🔻پس مسئله بايد به انسانيت دوستى برگردد. 🔻وقتى كه انسان دوستى معنايش‏ انسانيت دوستى شد و انسانيت دوستى هم معنايش رعايت مصالح انسانى (و نه تنها رعايت ميلها) شد، 🔻معلوم مى‏شود كه: [اين تفسير از] دستور محبت به انسانها- كه قطع نظر از همه چيز، فقط طورى رفتار كردن كه اين خوشش بيايد و آن دوست داشته باشد- يك منطق غلطى است، 🔻بلكه محبت منطقى در مواردى طبعاً توأم با خشونتها، جهادها، مبارزه ها و كشتنهاست و انسانهايى را كه خار راه انسانيت هستند بايد از بين برد. ▪️مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى(تعلیم و تربیت در اسلام)، ج‏۲۲، ص۹۱۳-۹۱۵-با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
🟢مشخصات عصر ظهور امام مهدى‏ عليه السلام‏(۲) ♦️پيغمبر - در توصیف عصر ظهور فرمود: 🔻مهدى عليه السلام ... بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد، دنيا را پر از عدل و داد مى‏ كند - بگونه ای که - : «يَرْضى‏ عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْارْضِ» : از او، هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان و مردم روى زمين؛ مى‏ گويند: الحمد للَّه كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد. 🔻بعد فرمود: «يُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً» ثروت را به طور صحيح تقسيم مى‏ كند. گفتند: يا رسولَ اللَّه! يعنى چه به طور صحيح؟ فرمود: عادلانه و بالسّويّه تقسيم مى‏ كند. 🔻«وَ يَمْلَأُ اللَّهُ قُلوبَ امَّةِ مُحَمَّدٍ غِنىً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ» : خداوند دل امت اسلام را مملوّ از غنا مى‏ كند؛ 🔻يعنى خيال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادى است؛ دلها غنى مى‏ شود، فقرها و نيازها و حقارتها و بيچارگي ها و كينه ‏ها و حسادتها، همه از دلها بيرون كشيده مى‏ شود.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج‏18، ص: 162-161- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
⚫️السلام علیک یا روح الله ایّها العبد الصالح ♦️سالروز ارتحال ملکوتی امام خمینی «رحمة الله علیه» را تسلیت می گوئیم
♦️روح قدسی الهی (به مناسبت سالروز ارتحال ملکوتی امام خمینی «ره») 🔸سرمستی شهید مطهری از دروس اخلاقی- عرفانی امام خمینی (رحمة الله علیهما) 🔻...پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم...فكر مى‏ كردم كه روح تشنه‏ ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. 🔻اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، 🔻امّا درس اخلاقى كه وسيله شخصيّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى ‏شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى‏ كرد. 🔻بدون هيچ اغراق و مبالغه‏ اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى‏ آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى‏ يافتم. 🔻بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى‏ دانم. راستى كه او «روح قدسى‏ الهى» بود. ▪️ مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى(علل گرایش به مادیگری) ج‏1 ص 441- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
چهارتا «آمَنَ» ديدم❗️ 🔵توصیف شهید مطهری از روحیّات امام خمينی «رحمة الله علیهما»‏ 🔻در سفرى كه به پاريس رفتم چيزهايى از روحيه اين مرد كشف كردم كه نه تنها بر ايمان من بلكه بر حيرت من افزود. 🔻وقتى كه برگشتم رفقا پرسيدندچه ديدى؟ گفتم چهارتا «آمَنَ» ديدم: 🔻 «آمَنَ بِهَدَفِهِ‏» به هدفش ايمان دارد. دنيا جمع بشوند نمى ‏توانند او را از هدفش منحرف كنند. 🔻«آمَنَ بِسَبيلِهِ» به راهى كه براى هدف خودش انتخاب كرده ايمان دارد، امكان ندارد او را از اين راه منصرف كرد؛ شبيه همان ايمانى كه پيغمبر به هدفش و به راه خودش داشت. 🔻«آمَنَ بِقَوْمهِ» من ديدم در همه رفقا و دوستانى كه من سراغ دارم احدى به اندازه ايشان به روحيه مردم ايران ايمان ندارد. افرادى به ايشان مى‏ گويند كمى آرام‏تر، مردم سرد مى ‏شوند، مردم از پا درمى‏ آيند. مى‏ گويد مردم اين طور نيستند كه شما مى‏ گوييد، من مردم را از شما بهتر مى ‏شناسم. 🔻از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ» در جلسه خصوصى ايشان به من گفت: «فلانى اين ما نيستيم [كه اين نهضت را ايجاد كرده‏ ايم،] من دست خدا را حس مى‏ كنم.» آدمى كه دست خدا و عنايت خدا را حس مى‏ كند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنى است: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»‏ تو اول يك قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنايت مى‏ كند. آيه ديگر: «انَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًى وَ رَبَطْنا عَلى قُلوبِهِمْ اذْ قاموا...» راجع به اصحاب كهف مى‏ گويد جوانمردانى بودند، به پروردگارشان ايمان آوردند، اعتماد و تكيه كردند، خدا هم بر بينش آنها افزود. آنها براى خدا قيام كردند، ما هم دل آنها را محكم كرديم. 🔻اين را من در اين مرد مى‏ بينم. براى خدا قيام كرده و خداى متعال يك قلب قوى به اين مرد داده كه اصلا تزلزل، ترس، بيم در اين دل راه ندارد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، ص: 133-132- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️15خرداد ، روز دفاع از اسلام و لبیک به ندای پیامبرگونه امام خمینی «ره» گرامی باد! ⚫️فرارسیدن سالروز قیام خونین 15خرداد را به ملت بزرگوار ایران تسلیت می گوییم
⭕️وظیفه روحانیت از دیدگاه امام خمینی و شهید مطهری (1) 🔻از طرحهاى امام خمینی که پیوسته بر ان اصرار مى‏ كنند این است كه: بايد ما يك دايره امر به معروف و نهى از منكر مستقل از دولت (حتى همين دولت جمهورى اسلامى) و وابسته به روحانيت تشكيل بدهيم. الان از بس گرفتاريهاى ديگر زياد است فعلا به اين مسئله نمى ‏رسند والّا در برنامه هست. 🔻بايد دايره عظيم و وسيعى به نام امر به معروف و نهى از منكر يعنى دايره ارشاد، هدايت و راهنمايى مردم، دايره تبليغ اسلام، دايره رفع شبهات از مردم، دايره ساختن اسلامى مردم – تربیت و رشد اسلامی انان -به وجود بيايد ولى وابسته به روحانيت باشد و مستقل از دولت، حتى دولت اسلامى. 🔻اين طرح، بسيارطرح عالى و فكر خوبى است؛ 🔻هم اين كه روحانيت تا حد امكان نبايد جزو دولت بشود ولو دولت اسلامى، و هم اين كه بايد روحانيت زمام امر به معروف و نهى ازمنكر و در حقيقت ارشاد و هدايت مردم و تأمين معنويت مردم را بر عهده بگيرد. اين وظيفه روحانيت است.(ادامه دارد) ▪️مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى(آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، ص: 275-177- با ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ دیدگاه امام خمینی در زمینه: استقلال روحانيت از دولت‌ها ، مردمی ماندن و مبارزه با انحرافات
⭕️آثار سوء فقر در جامعه 🔻 فقر و احتياج - سببش هرچه باشد، خواه بى عدالتى يا چيز ديگر- يكى از موجبات گناه است؛ 🔻اگر فقر ، ضميمه بشود با احساس مغبونيت و محروميت، ديگر بدتر؛* 🔻اگر ضميمه بشود با حسرت كشيدن‏ هاى تجملات عده‏ اى، باز از آن هم بدتر، 🔻 سبب رشوه گيرى‏ها مى‏شود، سبب اختلاسها و خيانتها به اموال عمومى مى‏شود، سبب گناهها مى‏شود، 🔻سبب غلّ و غشّ و تقلب در كارها مى‏شود؛ 🔻سبب مى‏شود كه افرادى براى اينكه خود را به دسته‏اى ديگر برسانند، رشوه بخورند، دزدى بكنند، زير حساب مردم بزنند و همين‏طور ... ▪️مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى(بیست گفتار) ، ج‏23، ص737-736 https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فلسفه احکام جزائی اسلام(۲) ⏺سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی» 🔵فلسفه حد سرقت(بریدن انگشتان دزد) در اسلام(۱) 🔸پرسش ۱۱۵: فلسفه حد سرقت (بریدن انگشتان دزد) برای مجازات دزدى چیست؟ ‏ 🔹پاسخ : 🔻امروز – برخی نسبت به قوانين جزائى اسلام از جمله مسئله بريدن انگشتان دزد - جار و جنجال راه انداخته اند و مى‏گويند دنياى امروز ديگر نمى‏ پسندد كه دست دزد را ببُرند. 🔻تلويحاً مى‏ خواهند بگويند ما از خود رشد نداريم، ما از خود شناخت نداريم، ما موظف و بلكه محكوميم كه پسند ديگران را بپسنديم، تشخيص ما تابع تشخيص ديگران باشد. 🔻اگر بناست از خود فكرى نداشته باشيم و تشخيص نداشته باشيم، ديگران به جاى ما و براى ما فكر كنند و تشخيص دهند، كه سخنى نداريم. 🔻اما اگر بناست يك ذرّه به خود جرأت دهيم كه فكر كنيم و تشخيص داشته باشيم، عرض مى‏ كنم -باید بررسی نمود- : چرا بريدن انگشتان خائن و دزد نارواست؟ ♦️مطلب از چند صورت خالى نيست: 1️⃣ يا بايد بگوييم دزدى مجازات ندارد از باب اينكه مسئله مهمى نيست، هركس دزدى كرد نبايد كارى به كارش داشت و احياناً اگر مجازات مى‏شود آنچنان ملايم باشد كه بار ديگر تشويق شود و تكرار كند، 2️⃣ يا بايد بگوييم دزد را نبايد مجازات كرد بلكه تربيت كرد و نجات داد. اين سخن خيلى فريبنده و عوام‏پسند است؛ اما سخن در اين نيست كه يا تربيت يا مجازات، سخن در اين است كه آنجا كه تربيت مثبت و ملايم مؤثر نشد چه بايد كرد؟ آيا مجازات، خود آخرين دواى تربيت نيست؟ 3️⃣ و يا بايد بگوييم كه بريدن انگشت دزد خشونت است و بايد به كمتر از آن مثلًا چند ضربه شلاق قناعت كرد. 🔻جواب اين است ملاك خشونت و ملايمت چيست؟ دزدى ضرر به امانت است، ضربه به ناموس اجتماع است، 🔻دائماً مى‏بينيم و مى‏ خوانيم كه خود دزدى احياناً منجر به كشتنها و كشته شدن‏ها و دست و پا شكستن‏ها و ناقص‏ الخلقه شدن‏ها مى‏شود. بايد ديد چه مجازاتى قادر است كه نقش آخرين دوا را بازى كند. 🔻تجربه نشان داده است كه در جاهايى كه اين مجازات اجرا نمى‏شود صدها و هزارها دزدى مى‏شود و خانمانهايى سقوط مى‏كند و آدمهايى كشته مى‏شوند و آدمهاى ديگر ناقص‏ العضو مى‏ گردند، 🔻اما آنجا كه اين قانون اجرا مى‏شود، با بريدن انگشتان يك دزد به كلى باب دزدى با همه تبعات و آثار قهرى‏اش از بين مى‏رود. 🔻بريدن انگشتان خيانت يك خائن خشونت نيست، بلكه جلوگيرى از خشونت است، جلوگيرى از يك سلسله خشونتهاى صد درجه سخت‏تر است. 🔻البته اين نكته بايد ناگفته نماند كه از نظر اسلام قوانين جزائى آنگاه اجرا مى‏شود كه قبلًا صريحاً اعلام شده باشد و مرتكب با آگاهى به اينكه مجازات چيست مرتكب جرم شده باشد. 🔻نكته ديگر اينكه از نظر اسلام مجازات، آخرين دوا و آخرين عامل تربيتى اجتماع است. 🔻اسلام نمى‏ گويد يگانه راه منحصر جلوگيرى از دزدى يا جنايت ديگر ، مجازات است، اسلام از همه عوامل ديگر استفاده مى‏ كند و از آن جمله مجازات.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(امداد های غیبی در زندگی بشر) ؛ ج‏30 ؛ ص39-40- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340