eitaa logo
اندیشه مطهر (عمومی)
1.6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
241 ویدیو
10 فایل
🟢رهبر معظم انقلاب : علما و فضلا و جوان‌ها - بخصوص طلاب جوان ما - بايد يك دوره كتاب‌هاي شهيد مطهري را خوانده باشند...(پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار ایه الله خامنه ای دامت برکاته ) ارتباط با مدیر کانال @Andishe2019
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️تلازم حق و تكليف‏ 🔻امام علی علیه السلام درباره تلازم تكاليف و حقوق مى‏فرمايد: لايَجْرى لِاحَدٍ الّا جَرى‏ عَلَيْهِ وَ لا يَجْرى عَلَيْهِ الّا جَرى‏ لَه‏ (نهج البلاغه، خطبه 207) 🔻ترجمه : حقى براى كسى نيست مگر آنكه به عهده‏اش هم حقى هست و به عهده كسى حقى نيست مگر آنكه براى او و به نفع او هم هست؛ 🔸يعنى تكليف و حق از يكديگر جدا نيستند، 🔸اگر كسى حقى دارد تكليفى همراه آن حق دارد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(بیست گفتار) ، ج‏30، ص: 72- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ وظایف کارگزاران در حکومت اسلامی 🔹فرمان حکومتی امام علی (ع) در عهد نامه مالک اشتر نخعی(۵) ♦️هذا ما أمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِىٌّ اميرُ الْمُؤْمِنينَ مَالِكَ بْنَ الْحارِثِ الْاشْتَرَ فى عَهْدِهِ الَيْهِ حينَ وَلّاهُ مِصْرَ جِبايَةَ خَراجِها وَ جِهادَ عَدُوِّها وَ اسْتِصْلاحَ أهْلِها وَ عِمارَةَ بِلادِها. 🔻اين دستورى است كه بنده خدا على امير مؤمنان براى مالك بن الحارث معروف به اشتر مى‏نويسد، هنگامى كه استاندارى مصر را به او مى‏دهد كه در آنجا : 1️⃣خراج و ماليات را جمع كند، 2️⃣امنيت ايجاد و دشمنان مصر را سركوب كند 3️⃣ مردم مصر را از لحاظ تربيت و اخلاق و غيره به صلاح آورد، 4️⃣ سرزمينهاى آنجا را آباد كند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(بیست خ )، ج‏30، ص: 72 https://eitaa.com/shakhes1340
🔵«دحو الارض» 🔸...و الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها(نازعات:‌30) (بمناسبت 25ذیقعده روز دحو الارض) 🔹مقصود از «دحو زمين» كه به «دحو الارض» معروف است چيست؟ 🔻معروف همين است كه «زمين را دحو كرد» يعنى زمين را منبسط و پهن قرار داد، يعنى به شكلى قرار داد كه بشر بتواند بر روى آن زندگى كند، 🔻چون زمين نسبت به ما حالت يك جسم مسطح را دارد، اگر قسمتهاى مختلف اين زمين همه مثل كوهستانها مى ‏بود، ديگر براى انسان امكان زندگى نبود. 🔻كلمه «دحو» يك معنى ديگر هم دارد و آن معنىِ غلتيدن و غلتاندن است كه چيزى را بغلتانند. عرب به آن چوب بزرگى كه با آن توپ را به حركت درمى‏ آورند يا آن چوب كوچك را مى‏ زنند و پرتاب‏ مى‏ كنند و به حركت درمى ‏آورند «مِدْحاة» مى‏ گويد. 🔻اگر چيزى را روى زمين بغلتانند مثل توپى كه شما حركت مى‏ دهيد كه دو حركت مى‏ كند، هم حركت انتقالى مى‏ كند و هم به دور خودش مى‏ چرخد، عرب اين حركت را«دَحْرَجَه» مى‏ گويد. آن‏وقت «دَحى» يعنى شيئى را به اين شكل به حركت در آورد. 🔻عده ‏اى مى‏ گويند مقصود از «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» اين است كه علاوه بر اين، خداى متعال زمين را مانند آن گويى كه با يك «مِدحاة»آن را به حركت در مى‏ آورند كه در همان حالى كه حركت مى‏ كند به دور خودش هم مى‏ چرخد، زمين را به «دحرجه» در آورد يعنى به يك حركت اين‏چنينى درآورد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(10 - 14))، ج‏28، ص: 341-340- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️جایگاه انتقاد و امر بمعروف و نهی از منکر در اسلام 🔻از نظر اسلام، انتقاد و امر به معروف و نهى از منكر خود يك وظيفه است، 🔻يعنى اسلام انتقاد و امر بمعروف و نهی از منکر را تنها جايز نمى‏داند بلكه واجب مى‏ شمارد. 🔻خلافت على عليه السلام بهترين شاهد اين مطلب است. 🔻على عليه السلام اولًا نه تنها دهانها را نمى‏ دوخت و حق انتقاد را به بهانه سلب امنيت و به بهانه اخلالگرى سلب نمى‏ كرد، بلكه دعوت به انتقاد مى‏ كرد. 🔻على به بهانه عدم بيعت آنان كه بيعت نكردند و يا به بهانه تمرّد و خروج خوارج از اطاعت او و يا به بهانه اينكه خوارج به شخص او توهين مى‏كردند و او را خارج از دين معرفى مى‏كردند، حتى حقوق و سهم بيت المال آنها را قطع نكرد تا چه رسد كه امنيت جانى يا مالى آنها را سلب كند. 🔻على (ع)فقط در مورد دست اندازى آنها به حقوق مالى يا جانى يا امنيتى مسلمين در برابر آنها مى‏ ايستاد و با آنها به جنگ مى‏ پرداخت و در جنگ ابتدا به نصيحت، موعظه، مذاكره مى‏پرداخت و هرگز شروع به جنگ نمى‏كرد سخت از آن پرهيز داشت." 🔻...ما در تاريخ مى‏خوانيم كه على عليه السلام نه تنها حق انتقاد را از ديگران نمى‏ گرفت بلكه ترغيب مى‏كرد كه از من انتقاد كنيد، 🔻مى‏ فرمود: "لا تخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى‏استثقالًا فى حق قيل لى‏" ... 🔻گو اينكه – خوارج در اثر كج فهمى – از سخن امام - سوء استفاده كردند. ▪️يادداشت‏های استاد مطهری ج‏2 ص 178 ؛ ج‏1، ص 274 و97 - با ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
♦️روحیه «نقّادی و انتقادگری» در مسائل دینی(۱) 🔸انسان بايد در هر چيزى كه از ديگران مى‏ شنود نقّاد باشد، يعنى آن را بررسى و تجزيه و تحليل كند. 🔹صرف اينكه يك حرفى در ميان مردم شهرت پيدا مى‏ كند خصوصاً كه با يك بيان زيبا و قشنگ باشد، دليل بر اين نيست كه انسان حتماً بايد آن را بپذيرد و قبول كند. بويژه در امر دين و آنچه كه مربوط به دين است، انسان بايد نقّاد باشد. 🔸اینکه پيامبر (ص) فرمود: آنچه را از من مى‏ شنويد به قرآن عرضه بداريد، اگر موافق است بپذيريد و اگر مخالف است نه، نوعى -توصیه به داشتن روحیه - نقّادى است. 🔹حديثى است كه ائمه ما آن را از حضرت «عيساى مسيح» نقل كرده‏ اند و تقريباً مضمونش اين است: شما كه علم را فرا مى‏ گيريد، اساس كار اين است كه نقّاد باشيد؛ 🔸يعنى قدرت انتقاد در شما باشد، كوركورانه تسليم نشويد، خواه گوينده صالح باشد و خواه ناصالح. در بين حديث دارد: كونوا نُقّادَ الْكَلامِ. 🔹نیز فرموده‏ اند: در اين نسبت كه گفته‏ اند اصحاب کهف صراف طلا و نقره بوده‏ اند، اشتباه شده است؛ «كانوا صَيارِفَةُ الْكَلامِ‏» : صراف سخن بودند نه صراف طلا و نقره؛(ادامه دارد ) ▪️مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22 ، ص 539، ج‏21،ص 191-190- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️عدالت قضایی (بمناسبت روز قوه قضائیه) 🔻واقعا نبايد در دولت اسلامى ظلمى واقع شود، واقعا نبايد اجحافى به حق كسى بشود. به حق يك مجرم هم نبايد اجحاف شود و لو يك مجرم مستحق اعدام. 🔻از نظر اسلام مجرمى كه هزارها نفر را كشته و هزارها جنايت كرده است كه اگر بناى اعدام بخواهد باشد صد بار بايد اعدام شود در عين حال همان هم حقوقى دارد و حق او نبايد ناديده گرفته شود. 🔻 ما هزار و سيصد سال است از مكتب على ، اين درس را مى‏آموزيم كه ابن ملجم‏ مرادى ضارب امام على بن ابي طالب [مورد توجه على عليه السلام بود كه با او بدرفتارى نشود.] ارزش على چقدر بود؟ 🔻واقعا از نظر ما اگر به قصاص قتل حضرت امير المؤمنين هزار نفر جنايتكار- آن كسى كه ضارب بوده، آن كسى كه مسبب بوده، آن كسى كه آمر بوده، آن كسى كه راضى بوده- كشته مى‏شد زياد كشته شده بود؟ نه 🔻ما ديديم خود امام خمينى سلّمه اللَّه تعالى در روزهاى اولى كه رژيم سقوط كرد و افراد را مى‏گرفتند، در اولين اعلاميه‏ هايى كه ايشان دادند گفتند- و هميشه اين مطلب را تكرار كرده ‏اند كه : 🔸زندانى ، اسير است، زندانى تا وقتى كه زندانى و اسير است كوچك‏ترين مزاحمتى به او نبايد بشود، شكنجه نبايد بشود، آزار نبايد بشود، 🔸پذيرايى هم بايد بشود. محكمه به جرمش رسيدگى كند، هر مجازاتى برايش تشخيص داد آن مجازات بايد اجرا شود، 🔻 ضمن اين كه توصيه مى‏كردند : هيچ شفاعتى را قبول نكنيد، هيچ وساطتى را قبول نكنيد، هيچ وابستگى را نپذيريد، هر كس مى‏خواهد باشد، وابسته به هر كس مى‏خواهد باشد، هر كس مى‏خواهد شفيعش باشد، 🔻هيچ اين حرفها نبايد مطرح باشد، ولى در عين حال آن مجرم هم در عالم خودش حقى دارد، حق او هم نبايد از بين برود. ⭕اين است كه آينده انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ، جز اين كه بر پايه همان عدالت اسلامى و ارزشهاى اسلامى باشد قابل بقا نيست. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(آینده انقلاب اسلامی ایران) ؛ ج‏24 ؛ ص177-179-با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️ شاخصه شیعه بودن : داشتن روحیه نقادی و انتقاد گری ♦️روحیه نقادی و انتقاد گری در مسائل دینی (2) 🔻شيعه بسيارى از صحابه پيغمبر را- كه از شخصيتها و اكابر و معاريف به شمار مى‏ روند- مورد انتقاد قرار مى‏ دهد 🔻اهل سنت، درست در نقطه مقابل شيعه ازاين‏جهت قرار گرفته ‏اند؛ - اینان - به هركس كه نام «صحابى» دارد با خوشبينى افراطى عجيبى مى ‏نگرند، مى‏ گويند: صحابه پيغمبر همه عادل و درستكار بوده ‏اند. 🔻بناى تشيع بر انتقاد و بررسى و اعتراض و مو را از ماست كشيدن است، -بر همین اساس شیعه می گوید -: ما طرفدار اصوليم نه طرفدارشخصيتها. شخصيتها تا آن وقت پيش ما احترام دارند كه به حقيقت احترام بگذارند اما آنجا كه مى‏ بينيم اصول اسلامى به دست همين سابقه دارها پايمال مى‏ شود، ديگر احترامى ندارند؛ 🔻- در حالی که - بناى تسنن بر «حمل به صحت و توجيه» و «ان شاء اللَّه گربه بوده» است. - بر همین اساس ، اهل سنت در تحلیل حوادث بعد از وفات پیامبر می گویند : - عده‏ اى از بزرگان صحابه و پيرمردها و سابقه‏ دارهاى اسلام راهى را رفته‏ اند و نمى‏ توان گفت اشتباه كرده ‏اند. ♦️-در حقیقت دو طرز تفکر و روحیه مذکور - منشا انشعاب جامعه اسلامی به تشیع و تسنن گردیده است- ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جاذبه و دافعه على عليه السلام)، ج‏16 ؛ ص307-306- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
◾ السلام علیک یا اباجعفر یا مُحَمَّدَ بْنَ علی ایها التقی الجواد یابن رسول الله ♦️سالروز شهادت مظلومانه حضرت جواد الائمه علیه السلام را تسلیت می گوئیم
⚫️ امام جواد عليه السلام و سياست خلفاى عباسى ♦️بمناسبت سالروز شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام 🔻امام جواد از ائمه ‏اى هستند كه خيلى زود شهيد شدند؛ يعنى ۲۵ سال بيشتر از سن مباركشان نگذشته بود كه شهيد شدند و بعد از پدر بزرگوارشان حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ايشان عمر زيادى در دنيا نكردند. 🔻سياست خلفاى عباسى با سياست امويها فرق داشت. امويها خشن‏تر بودند ولى اينها موذى‏ تر بودند يعنى سياستمدارانه ‏تر عمل مى‏ كردند. آنها خيلى با خشونت و شمشير و اين طور چيزها عمل مى‏ كردند، ولى اينها خيلى موذيانه عمل مى‏ كردند كه فقط عده قليلى مى ‏توانستند دست سياست اينها را بخوانند. اكثريت مردم به اشتباه مى ‏افتادند و نتيجه اين شده است كه الآن قضيه شهادت امام رضا حتى بر مستشرقين اروپا مورد اشتباه است‏ 🔻يكى از كارهايى كه اينها مى‏ كردند اين بود كه چون مى‏ خواستند ائمه را تحت نظر داشته باشند، به زور و اجبار، يكى از دخترهايشان را به آنها مى‏ چسباندند كه بايد با اين ازدواج كنى‏ ! بعد كه ازدواج مى‏ كردند، مى‏ گفتند: دختر ما كه نمى ‏شود از ما دور باشد! دختر ما و داماد ما بايد همين جا كنار خودمان باشند! 🔻اين براى چه بود؟ براى اين كه به يك شكلى كه مردم نفهمند اينها را تحت نظر و تحت مراقبت شديد و اذيت شديد داشته باشند. 🔻برعكس مامون - که مرد عالم و تحصيلكرده ‏اى بود- برادرش معتصم ، يك آدم بى‏ سواد عجيبى است. خيلى بى ‏سواد است. خودش به خودش مى‏ گفت: خَليفَةٌ امّى. 🔻به ‏هرحال معتصم به شكل ديگرى موجبات آزار امام را فراهم كرد، تا بالاخره سبب شد كه همسر امام يعنى امّ الفضل امام را مسموم كرد، آنهم با يك وضع خيلى ناراحت‏ كننده‏ اى‏ 🔻و چون براى همه مسموم‏ كننده‏ ها معلوم و محرز بود كه دستور خليفه بوده، جرأت اين كه بدن امام را دفن كنند، نداشتند. 🔻حتى معتصم دستور داد: بدنش را بيندازيد در كوچه. دو سه روز بدن امام در ميان كوچه افتاده بود. 🔻بعد به معتصم خبر دادند كه يك وضع خارق‏ العاده ‏اى پيش آمده. هر ميّتى اگر سه چهار روز روى زمين افتاده باشد بدنش عفونت پيدا مى ‏كند و بدن اين مرد روز به روز بر بوى خوشش افزوده مى شود، و اگر مردم اين موضوع را بفهمند اوضاع خيلى بد مى ‏شود. 🔻اين بود كه خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن كنند. 🔻وجود مقدسش را در كنار جدش موسى بن جعفر در همين محل معروف يعنى كاظمين (عليهما السلام) دفن كردند. و حالت ايشان ازاين‏جهت، تأسّى داشت به جدّ بزرگوارشان حسين بن على عليه السلام كه فرمود:مُلْقا ثَلاثا بِلا غُسْلٍ وَ لا كَفَنٍ‏ ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(10 - 14))، ج‏28، ص: 366-364- با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
🟡ازدواج، اولين مرحله خروج از لاک خودپرستی(۱)🔹بمناسبت سالروز ازدواج مقدس امام علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما 🔸انسان بايد از لاك خودپرستى خارج شود- كه مقصود خود طبيعى است و همه اين را قبول دارند- 🔸خارج شدن از لاك خودپرستى و فردپرستى، مراتب و مراحلى دارد. اولين مرحله‏اش غير دوستى است. 🔸مثلًا يك كودك فقط در همان من فردى خودش است و فقط خودش را مى‏بيند و همه چيز را براى خود فردى مى‏خواهد، حتى به پدر و مادر هم به چشم وسيله و ابزار براى خودش نگاه مى‏كند. 🔸در دوران جوانى كه عشقى پيدا مى‏كند و همسرى انتخاب مى‏نمايد، براى اولين بار اين احساس در او پيدا مى‏شود كه به يك شخص ديگر مانند خود علاقه دارد (البته در همه اين‏طور نيست) يعنى از خود بدر مى‏آيد، خودش و او يكى مى‏شوند و همه چيز را براى اين خود بزرگتر مى‏خواهد. 🔸مجموع دو «خود» يك «خود» شده‏اند. البته اين در شرايطى است كه شخص واقعا يك عُلقه‏اى به طرف پيدا كند، علقه‏ مؤانست و به تعبير قرآن «وداد» و «رحمت»: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ‏ »( روم/ 21) 🔸تا وقتى كه رابطه زوجين با يكديگر رابطه شهوانى يعنى رابطه جنسى است، قهرا اينها به هم به چشم يك ابزار نگاه مى‏كنند. رابطه جنسى يك امر حيوانى و طبيعى است. براى اطفاى غريزه جنسى، زن براى مرد يك ابزار بيشتر نيست و مرد هم براى زن يك ابزار است. 🔸ولى مسئله زوجين و كانون خانوادگى و فلسفه خانوادگى و روح خانوادگى عبارت است از : روح ما فوق غريزه جنسى كه ميان دو نفر پيدا مى‏شود؛ يعنى شخصيت يكديگر را دوست دارند و تا سنين پيرى كه ديگر مسئله غريزه جنسى بكلى ضعيف يا نابود مى‏شود، علقه خانوادگى و محبت ميانشان هست و روز به روز هم شديدتر مى‏شود 🔸اين اولين مرحله‏اى است كه انسان از لاك خود فردى خارج مى‏شود. و به همين دليل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقى دارد با اينكه يك امر شهوانى است، 🔸و اين تنها امرى است كه با وجود اينكه پايه طبيعى و شهوانى دارد جنبه اخلاقى نيز دارد. 🔸مثلًا هيچ وقت خوردن جنبه اخلاقى پيدا نمى‏كند ولى ازدواج خودش جنبه اخلاقى دارد. و در ميان غرايز شهوانى انسان هر غريزه‏اى كه اشباع شود، اشباع آن تأثيرى در معنويت انسان ندارد جز غريزه جنسى. لهذا ازدواج از نظر اسلام سنت و مستحب تعبير شده. 🔸علت اساسى اين است كه هر مقدار كه الفت زوجين به يكديگر بيشتر باشد، يك قدم از خودِ فردى خارج شده‏اند. 🔸«خود» كمى كه بزرگتر شد، رقيق‏تر مى‏شود، مثل مايع غليظ كه وقتى آب داخلش كنند رقيق مى‏شود و توسعه مى‏يابد.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج‏22، ص: 841-840- با تلخیص و ویرایش جزئی https://eitaa.com/shakhes1340
🔵و الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْرٍ 🔸(بمناسبت شبهای دهه اول ماه ذیحجه ) 🔹و الْفَجْرِ : سوگند به سپيده دم، سوگند به لحظه بيدارى دلهاى آگاه، سوگند به آن وقت روحانى. 🔹و لَيالٍ عَشْرٍ : و سوگند به شبهايى ده گانه... نه تنها يك ده شب، بلكه ده شبهايى در سال... «فجر» به عنوان قطعه ‏اى [روحانى‏] از شبانه روز [مطرح است‏] و اين ده شب (يعنى ده شبانه روز) به عنوان قطعه‏ اى روحانى از سال. 🔹قسم به ده شبِ كسانى است كه اين ده شب را دارند. خيلى از افراد يك عمر در دنيا زندگى مى‏ كنند و اصلا فجرى يا چنين ده شبى ندارند. 🔹از نظر دستورهاى اسلامى لااقل دو ده شب در سال هست كه وضع خاصى دارند و عنايت خاصى به آنها هست. يكى ده شب اول ماه ذى ‏الحجه است كه مى ‏آيد و مى‏ گذرد و ما اصلا احساس نمى‏ كنيم كه چنين ده شبى آمد و رفت.( ده شب دیگر ، دهه آخر ماه مبارك رمضان است) 🔹شايد [از نظر فضيلت‏] هيچ ده شب متوالى مثل اين ده شب وجود ندارد . موسى در اول ذى‏ القعده به ميقات الهى رفت و يك ميقات و به اصطلاح يك نوع خلوت سى شبى با خداى خودش داشت، 🔹ولى مثل اينكه در آن سى شب نتوانست به پايان برساند، [لذا] تكميل شد به ده شب ديگر و شد چهل شب، يك اربعين. آن ده شبى كه با آن تكميل شد، همين ده شب اول ذى‏ الحجه بود. 🔹و لهذا در اخبار و روايات ما نمازى وارد شده‏ كه در دهه‏ اول ذى ‏الحجه بين نماز مغرب و عشاء خوانده مى ‏شود و در آن بعد از «حمد» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ‏» اين آيه خوانده مى‏ شود: «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/ 142 ) 🔹در كتابهاى دعا هم براى اين شبها آداب خاصى هست و اهل معنا معتقدند كه در اين شبها آثار خاصى هست كه در شبهاى ديگر نيست؛ يعنى اگر كسى به دستورهايى كه درباره اين شبها رسيده عمل كند آثار خاصى دارد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(10 - 14))، ج‏28، ص: 530-529- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
🔵 ازدواج، اولين مرحله خروج از لاک خودپرستی(۲) ‏ 🔽 يك خصايص اخلاقى هست كه انسان جز در مكتب تشكيل خانواده نمى‏تواند آنها را كسب كند. 🔽 [تشكيل خانواده‏] يعنى يك نوع علاقه‏مند شدن به سرنوشت ديگران. تا انسان زن نگيرد و بچه پيدا نكند و آن بچه شديدا عواطف او را تحريك نكند و مثلًا در مواقعى كه مريض مى‏شود او را به هيجان نياورد يا مثلًا لبخند بچه در او اثر نگذارد، [علاقه‏مند شدن به سرنوشت ديگران در او پديد نمى‏آيد.] با مطالعه كتاب، اين امر در او پيدا نمى‏شود. 🔽 تجربه نشان داده است كه اخلاقيون و رياضت‏كِش‏ها كه اين دوران را نگذرانده‏اند، تا آخر عمر يك نوع خامى و يك نوع بچگى در آنها وجود داشته است. و يكى از علل اينكه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و يك عبادت تلقى شده، همين است 🔽 در حالى كه از نظر مسيحيت، تجرّد مقدس است و تأهل پليدى، و كسانى اجازه مى‏گيرند متأهل شوند كه تاب تجرّد را ندارند يعنى اگر مجرّد بمانند فاسد مى‏شوند، و بنابراين از باب دفع افسد به فاسد مى‏گويند بايد ازدواج كرد. لذا پاپ از ميان مجرّدها انتخاب مى‏شود كه در تمام عمر اين آلودگى را پيدا نكرده است. 🔽 در اسلام برخلاف مسيحيت است: مِنْ اخْلاقِ الْانْبِياءِ حُبُّ النِّساءِ ( كافى، ج 5/ ص 320 ) 🔽 پس ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است. بعد از ازدواج، وقتى مى‏خواهيم كار كنيم براى منِ تنها نيست؛ آن «من» تبديل به «ما» مى‏شود به طورى كه انسان آن‏قدر به سرنوشت خانواده علاقه‏مند است كه به سرنوشت شخص خودش، و رنج مى‏برد تا آنها در آسايش باشند. اين يك درجه از «خود» است. 🔽 ولى آيا اين كافى است كه «خود» انسان تا اين مقدار توسعه پيدا كند؟ شك ندارد كه نه. اين نسبت به خود فردى طبيعى درجه‏اى از كمال است، اما اگر به همين جا محدود شود، يعنى اين «خود» از منِ فردى توسعه پيدا كند و منِ به علاوه همسر و بچه‏ها شود و غير آن نفى گردد، كافى نيست. 🔹مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج‏22، ص: 844-843-با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
🔸ازدواج در سيستم غربی و سيستم اسلامى(۱) 🔻يكى از چيزهايى كه پايه خانواده و محيط خانوادگى را محكم مى‏ كند مسئله [ممنوعيت كاميابى جنسى در خارج از كانون خانواده‏] است 🔻علت اين كه پايه كانون خانوادگى در دنياى اروپا سست و متزلزل است [رعايت نكردن اين اصل‏] است، امروز هم در جامعه ما به هر نسبت كه از فرنگيها پيروى كنيم كانون خانوادگى را متزلزل كرده ‏ايم. 🔻وقتى كه جامعه ما به دستور اسلام واقعاً عمل مى‏ كرد؛ يعنى پسرها واقعاً قبل از ازدواج، با زنى و دخترى در تماس نبودند و به اصطلاح فرنگيهاى امروز يك گرل فرند(girl friend) نداشتند( رفیق دختر نداشتند) و دخترها هم همين طور، ازدواج براى يك پسر يا دختر يك آرزو بود. 🔻 يك پسر به سن پانزده شانزده سالگى كه مى‏ رسيد، احساس طبيعى نياز به همسر در او پيدا مى ‏شد، يك دختر هم همين طور، و اين طبيعى است كه آرزوى يك پسر اين بود كه زن بگيرد 🔻چون به وسيله ازدواج از محدوديت و ممنوعيتِ استفاده از زن خارج مى‏ شد و به مرز آزادى استفاده از زن مى‏ رسيد. 🔻آن وقت «شب زفاف كم از صبح پادشاهى» نبود چون روى خاصيت روانى، اولين موجودى كه اين پسر را به اين‏ حظّ و بهره رسانده يعنى از محدوديت به آزادى رسانده همسرش بوده، براى دختر هم اين پسر اولين كسى بوده كه او را از محدوديت به آزادى رسانده است. 🔻اين بود كه پسر و دخترهايى كه اصلًا همديگر را نديده بودند و ازدواج كرده بودند، آنچنان با يكديگر الفت مى‏ گرفتند كه وضع عجيبى بود. 🔻نمى‏خواهم بگويم كه نديدن، كار درستى است. نه، اسلام اجازه داده است كه ببينند، ولى اگر هم نديده بودند، وقتى به يكديگر مى‏رسيدند تا لب گور به يكديگر عشق مى‏ورزيدند. 🔻اما سيستم فرنگى به پسر اجازه مى‏ دهد كه تا زمانى كه زن نگرفته روابط جنسى‏ اش آزاد باشد و به دختر هم اجازه مى‏ دهد تا شوهر نكرده روابط جنسى‏اش آزاد باشد. 🔻نتيجه اين است كه براى يك پسر ، ازدواج محدوديت است و براى يك دختر هم ازدواج محدوديت است. قبل از ازدواج، آزادى داشته با هر كسى [رابطه داشته باشد]، حال كه مى‏ خواهد ازدواج كند به يك نفر محدود مى‏ شود. 🔻اين است كه يك پسر وقتى مى‏ خواهد زنى را بگيرد، مى‏ گويد: «من از امروز يك زندانبان براى خودم درست كردم.» يك دختر هم شوهرش برايش زندانبان مى‏ شود؛ يعنى از آزادى به محدوديت مى ‏آيند. 🔻ازدواج در سيستم فرنگى يعنى آزاد را محدود كردن، از آزادى به محدوديت آمدن، و ازدواج در سيستم اسلامى يعنى از محدوديت به آزادى آمدن. 🔻ازدواجى كه خاصيت روانى‏ اش از محدوديت به آزادى آمدن است، به دنبال خود استحكام مى ‏آورد و آن كه پايه ‏اش از آزادى به محدوديت آمدن است: اولًا خودش استحكام ندارد (يعنى زود منجر به طلاق مى‏ شود) و ثانياً آن پسرى كه به تعبير خود فرنگيها دهها و گاهى صدها دختر را «تجربه» كرده و آن دخترى كه دهها و صدها پسر را تجربه كرده است، مگر حالا با يكى پابند مى‏ شود؟ مگر مى ‏شود پابندش كرد؟(ادامه دارد) ▪️مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى(آشنایی با قرآن ج۴) ، ج‏26، ص 396-392- با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
🟢 تأثیر روابط آزاد پیش از ازدواج بر زندگی زناشویی ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»🔻 t.me/motahari_ir
🔵 ازدواج در سيستم غربی و سيستم اسلامى(2) 🔸افراط و تفريط اروپا در روابط جنسی 🔻به حكم «الْجاهِلُ امّا مُفْرِطٌ اوْ مُفَرِّطٌ» (نهج‏ البلاغه، حكمت 70 ) دنياى اروپا تا قبل از اين دو سه قرن اخير- كه قانون حاكم بر آن، قانون كليسا بود- در يك حد افراطى در محدود كردن روابط جنسى كوشش مى‏ كرد و به اسلام در يك سلسله مسائل ايراد مى‏ گرفت. 🔻اساساً در قانون كليسا ارتباط جنسى مطلقاً ولو با زن شرعى، يك كار پليد بود. از نظر آنها زن ، ذاتاً موجودى پليد بود و عمل مقاربت ولو با زن شرعى عمل كثيفى بود و لهذا افراد مقدس و پاك و منزّه، افرادى كه شايستگى داشتند به مقامات عالى روحانى برسند، كسانى بودند كه در همه عمر زنى را لمس نكرده و با زنى نزديكى نكرده بودند. 🔻پاپ از ميان افرادى انتخاب مى‏ شد- و هنوز هم چنين است- كه تمام عمر را مجرّد به سر برده بودند، و اصلًا نفس «تجرّد» مقدس بود. منتها مى‏ گفتند افرادى كه استعداد دارند اين عمل مقدس تجرّد را انجام دهند و در تمام عمر با هيچ زنى تماس نداشته باشند، كم هستند- و همينها هستند كه بعداً كشيش و كاردينال مى‏ شوند و بعضى به حد پاپ شدن مى‏ رسند؛ 🔻- اما اكثر مردم نمى ‏توانند مجرّد باشند و اگر ما به اكثر مردم بگوييم مجرّد زندگى كنند، اينها مرتكب عمل زنا مى‏ شوند- كه پليدتر است- و بيشتر عمل جنسى انجام مى‏ دهند. بنابراين از باب «دفع افسد به فاسد» ازدواج را اجازه مى ‏دادند. 🔻اسلام بر عكس –مسیحیت- ، تجرّد و عزوبت را پليد مى‏ داند و گفته است ‏«زمين، آدم عزب‏ را لعنت مى‏ كند كه بر آن بول كند» و ازدواج را مقدس مى‏ شمارد. 🔹مجموعه ‏آثاراستاد شهيدمطهرى(آشنائی با قرآن ج 1-5)، ج‏26، ص396-395- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
⭕«پول» و «پارتى» و «زور» عوامل سه گانه تضعیف قانون 🔻تأثير عوامل سه ‏گانه: «پول» و «پارتى» و «زور» در يك جامعه ، نشانه ناتوانى و ضعف قانون است. 🔻وقتى قانون ضعيف باشد طبعا نمى‏تواند بر اقويا و زورمندان چيره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان مى‏دهد. 🔻 قانون ضعيف، مجرمين ضعيف را به تله مى‏اندازد و به پاى ميز مجازات مى‏كشاند ولى از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز مى‏ماند. 🔻در صدر اسلام ، قانون در اجتماع مسلمين قوى بود؛ گريبان نزديكان و خويشان زمامداران را نيز مى‏گرفت. 🔻امام علی وقتى كه ابن عباس، پسر عمو و ياور دانايشان ، مرتكب خلافى شد نامه‏ اى به او نوشتند و او را مورد سخت‏ترين حملات خويش قرار دادند، به وى نوشتند: «اگر از خلاف خويش بازنگردى با شمشيرم تو را ادب خواهم نمود، همان شمشيرى كه احدى را با آن نزده‏ ام مگر اينكه وارد جهنم شده است». 🔻يعنى مى‏دانى كه شمشير من جز بر دوزخيان فرود نمى‏آيد و اين كار تو، تو را دوزخى و مستحق شمشير من ساخته است. 🔻امام علیه السلام براى اينكه بفهماند عدالت او درباره هيچ‏كس استثناءبردار نيست مى‏فرمايد: « به خدا قسم اگر حسن و حسين (عليهما السلام) هم مرتكب اين جرم مى‏شدند با آنان ارفاق نمى‏ كردم» 🔻صدر اسلام است و مجرى قانون هم امير المؤمنين است، تعجبى ندارد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(عدل الهی) ؛ ج‏1 ؛ ص245- 246- با تلخیص و ویرایش جزئی https://eitaa.com/shakhes1340
⚫درسی از مکتب امام باقر علیه‌السلام ♦️ تاثیر شگفت گناه در نگرش انسان 🔻امام باقر علیه السلام فرمود : «ما مِنْ شَىْ‏ءٍ أفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطيئَةٍ، انَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعُ الْخَطيئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أعْلاهُ أسْفَلَهُ» 🔸ترجمه : هيچ چيزى مانند گناه روح را پريشان و بيمار نمى ‏كند، 🔻گناه آن‏قدر در دل اثر مى‏ گذارد و قلب را مشوّش مى ‏كند كه كاملا بر او مسلط مى ‏شود و او را تابع خود مى ‏كند، 🔻كم كم قلب و روح آدمى واژگون مى‏ گردد، دل كه واژگون و معكوس شد همه چيز را معكوس مى ‏بيند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حکمتها و اندرزها ج2) ؛ ج‏22 ؛ ص409- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️فاصله فکری ما با امام باقر علیه السلام نسبت به کسانی که همانند ما نمی اندیشند 🔻 زرارة نقل مى‏ كند كه: «با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ 🔻من به امام گفتم : ما افراد را با شاقول اندازه مى‏ گيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‏ كنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مى ‏جوييم.» 🔻امام علیه السلام فرمود: «اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‏ گويى درست باشد، پس سخن خدا آنجا كه مى‏ فرمايد: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(نساء: 98) كجا رفت؟! پس «المرجون لامر اللّه »(توبه:106 )چه شد؟! آنها كه خدا درباره آنها مى ‏فرمايد: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً»(توبه: 102) كجا رفتند؟! «اصحاب الاعراف» چه شدند؟! «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»(توبه: 60) چه كسانى هستند و كجايند؟!» 🔻اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى ‏يابد كه : ائمه (عليهم السلام) تكيه‏ شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏ آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ 🔻اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى ‏برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‏ روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، 🔻آنها از «مستضعفين»( يعنى بيچارگان و دست‏ نارسان ) و «مرجون لامر اللّه» ( يعنى كسانى كه درباره آنها بايد گفت كار اينها با خداست، خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ايجاب مى‏ كند عمل خواهد كرد.) به شمار مى ‏روند؛ 🔻از روايات استفاده مى‏ شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى ‏دانند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏1 ؛ ص323-322-با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
🟢زیارت «امين اللّه» 🔸عالیترین و معتبرترین زیارت که هر امامى را مى‏توان با آن زيارت كرد ✅ در ميان زياراتى كه ما براى ائمه داريم، زيارت امين اللّه شايد- و بعيد هم نيست- معتبرترين زيارات‏ باشد، هم از نظر سند (يعنى به اصطلاح خيلى پدر و مادردار است و سند قطعى دارد كه به ائمه مى ‏رسدو چيزى نيست كه مثلًا بگوييد در يك كتابى نوشته شده) و هم از نظر مضمون كه از اين نظر هم جزء عالى‏ترين زيارات‏ است و شايد عالى‏ ترين زيارات‏ باشد. زيارت كوتاهى است. ✅ در كتاب مفاتيح و غيره جزء زيارات‏ امير المؤمنين نقل شده و جزء زيارات‏ مطلقه است؛ يعنى زيارت مخصوصه نيست كه مربوط به يك روز معين يا ايام خاص باشد، در هر وقت مى ‏شود امير المؤمنين را با آن زيارت كرد و از مختصات امير المؤمنين هم نيست، ✅ هر امامى را با اين زيارت مى‏ توان زيارت كرد با اين تفاوت كه آن يك كلمه «السّلام عليك يا امير المؤمنين» در زيارت غير امير المؤمنين برداشته مى‏شود [و بجاى آن، عبارت مناسب گذاشته مى ‏شود.] ✅ بعد از آن چند جمله مختصر كه سلام و اظهار ارادت به امام و شهادت به اين است كه من شهادت مى‏دهم كه تو در راه خدا آن جهادى را كه شايسته و لازم بوده انجام دادى و خلاصه من گواهى مى‏ دهم كه تو وظيفه خودت را آن‏چنان‏كه بايد انجام دادى، سيزده جمله دارد كه اين سيزده جمله دعاست؛ يعنى بعد از اينكه امام را زيارت مى‏ كنيم، در حضور و در مشهد امام از خداى متعال اين چيزها را مى‏ خواهيم ❇️ شاهد من، دو جمله - از سيزده جمله این دعاست - که مى‏ خوانيم: ✅ فاجْعَلْ نَفْسى ... مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اوْلِيائِكَ، مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ، 🔹خدايا من مى‏ خواهم هم محبّ باشم هم محبوب؛ هم دوست بدارم، هم مرا دوست بدارند. 🔹اما چه كسى را دوست بدارم؟ ✅ «مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اوْلِيائِكَ» : دوستدار آن برگزيدگانِ از اولياى تو باشم، خُلَّص اولياى تو. محبت خُلَّص اولياست كه مثل مغناطيس، انسان را مى‏ كِشد. ✅اين غير از مسئله تفكر و محاسبه النفس است. اينها يك كارهاى فكرى است و البته لازم هم هست [اما تأثير محبت اولياء به مراتب بيشتر است.] ✅ اگر انسان بخواهد فقط با تكيه به تفكر و تذكر و محاسبه النفس و مراقبه و غيره، اخلاق سوء را يك يك با سر انگشت فكر و حساب از خود بزدايد و خود را اصلاح نمايد، البته عملى است اما مثل - این- است كه انسان بخواهد براده‏ هاى آهن را يك‏ يك جمع كند. ✅ ولى اگر انسان اين توفيق را پيدا كند كه - فرد -كاملى پيدا بشود و او شيفته آن كامل گردد، مى ‏بيند كارى كه او در ظرف چند سال انجام مى‏ داد، اين در ظرف يك روز انجام مى‏ دهد : 🔸«مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ» : خودم نيز، هم در زمين محبوب باشم و هم در آسمان؛ در زمين محبوب باشم [به اينكه‏] مردم مرا دوست داشته باشند. ✅ اين از قدس و تقوا نيست كه من جورى باشم كه مردم مرا دشمن داشته باشند. روش ملامتيان از متصوّفه چنين بود. يك فرقه از فِرَق متصوّفه به نام «ملاميّه» يا «ملامتيان» معروفند. راهى كه اينها براى جهاد با نفس به خيال خودشان انتخاب كرده بودند، اين بود كه كارى بكنند كه مردم از اينها تنفر داشته باشند و به اينها ظنّ بد ببرند. ✅ نه، مَحْبوبَةً فى ارْضِكَ وَ سَمائِكَ. : خدايا كارى بكن كه در زمين (يعنى پيش خلق تو) و در آسمان محبوب باشم، 🔸هر دو جا (اگر انسان در زمين محبوب باشد و در آسمان ملعون كه ديگر خيلى بد مى‏ شود، مى‏ شود يك آدم رياكار و متظاهر)، 🔸با حقيقت باشم كه تو مرا دوست داشته باشى، و حقيقت داشتن من را مردم هم بشناسند كه مردم نيز مرا دوست داشته باشند. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج‏22، ص: 941-937-با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕️مشخصات عصر ظهور‏(4) 🔻امام علی علیه السلام در توصیف عصر ظهور امام مهدی علیه السلام مى‏ فرمايد: 🔻... اذا قامَ الْقائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ :-زمانی که حضرت حجّت (عج) ظهور کند به عدالت حکم می کند- 🔻«وَ ارْتَفَعَ فى ايّامِهِ الْجَوْرُ» : جور و ظلمى ديگر در كار نيست. 🔻هر يك از ائمه ما يك لقبى دارد. مثلا امير المؤمنين: علىٌّ المرتضى. امام حسن: الحسن المجتبى. امام حسين: سيد الشهداء، و ائمه ديگر: السجاد، الباقر، الصادق، الكاظم، الرضا، التقى، النقى، الزّكىّ العسكرى. 🔻حضرت- مهدی علیه السلام - يك لقبى دارد مخصوص به خود، لقبى كه از مفهوم «قيام» گرفته شده است، آن كه در جهان قيام مى‏ كند: الْقائم. 🔻اصلًا ما حضرت مهدى را به قيام و عدالت مى‏ شناسيم. هر امامى به يك صفت شناخته مى ‏شود، اين امام به قيام و عدالت شناخته مى ‏شود. 🔻- امام علیه السلام در ادامه فرمود : - «وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ» : همه راهها، راههاى زمينى، دريايى و هوايى امن مى ‏شود، 🔻چون منشأ اين ناامنيها ، ناراحتيها و بى‏عدالتى‏ هاست. وقتى كه عدالت برقرار بشود، [چون‏] فطرت بشر فطرت عدالت است، دليل ندارد كه ناامنى وجود داشته باشد. 🔻«وَ اخْرَجَتِ الْارْضُ بَرَكاتِها» : زمين تمام بركات خودش را بيرون مى ‏آورد. 🔻 «وَ لا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ ... وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالى: وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (نهج البلاغه،خطبه 138) 🔻آيا مى ‏دانيد ناراحتى مردمِ آن وقت چيست؟ ناراحتى مردم فقط اين است كه اگر بخواهند يك صدقه‏ اى بدهند و يك كمكى به كسى بكنند، يك نفر [مستحق‏] پيدا نمى‏ كنند؛ يك فقير در روى زمين پيدا نخواهد شد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج‏18، ص: 164- با ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️اعتراض به «حجّی» که گرداننده اش دستگاه یزیدی است 🔸بمناسبت هشتم ذی الحجه(یوم الترویه) و خروج امام حسین علیه السلام از مکه بسوی عراق 🔻عجيب و فوق‏ العاده است اينكه امام حسين عليه السلام در سوم شعبان وارد مكه مى‏ شود و ماههاى رمضان، شوّال، ذى ‏القعده و ذى‏ الحجه تا هشتم اين ماه را يعنى ايامى كه عمره مستحب است و مردم از اطراف و اكناف به مكه مى ‏آيند در آنجا مى ‏ماند. 🔻كم كم فصل حج مى ‏رسد. مردم از اطراف و اكناف و حتى از اقصى‏ بلاد خراسان به مكه مى ‏آيند. روز «ترويه‏» مى‏ شود، يعنى روز هشتم ذى ‏الحجه، روزى كه همه براى حج از نو لباس احرام مى‏ پوشند و مى ‏خواهند به منى و عرفات بروند و اعمال حج را انجام بدهند. 🔻ناگهان امام حسين عليه السلام اعلام مى ‏كند كه من مى خواهم به طرف عراق و كوفه بروم. يعنى در چنين شرايطى پشت مى‏ كند به كعبه، پشت مى‏ كند به حج، يعنى من اعتراض دارم. اعتراض و انتقاد و عدم رضايت خودش را به اين وسيله و به اين شكل اعلام مى ‏كند. 🔻يعنى اين كعبه ديگر در تسخير بنى اميّه است؛ *حجى كه گرداننده ‏اش يزيد باشد، براى مسلمين فايده‏ اى نخواهد داشت. اين پشت كردن به كعبه و اعمال حج در چنين روزى و اينكه بعد بگويد: من براى رضاى خدا رو به جهاد مى‏ كنم و پشت به حج، رو به امر به معروف مى‏ كنم و پشت به حج، اين يك دنيا معنى داشت، كار كوچكى نبود. 🔻اين پشت كردن به كعبه تسخيرشده امويان و حجى كه گرداننده‏ اش دستگاه يزيدى بود - حجى كه ظاهرش اسلامى و روحش جاهلى بود- نشان داد كه اسلام اين صورت خالى نيست كه خاطرها آسوده باشد، معنى و حقيقت است كه به خطر افتاده است. 🔻ارزش تبليغاتى، اسلوب، روش و متد كار در اينجا به اوج خود مى ‏رسد. سفرى را در پيش مى ‏گيرد كه همه عقلا (يعنى عقلايى كه بر اساس منافع قضاوت مى‏ كنند) آن را از نظر شخص امام حسين ناموفق پيش ‏بينى مى‏ كنند؛ يعنى پيش‏ بينى مى كنند كه ايشان در اين سفر كشته خواهند شد، و امام حسين در بسيارى از موارد پيش ‏بينى آنها را تصديق‏ مى ‏كند، مى‏ گويد: خودم هم مى ‏دانم. مى‏ گويند: پس چرا زن و بچه را همراه خودت مى‏ برى؟ مى ‏گويد: آنها را هم بايد ببرم. ...و به این وسیله درواقع خودِ دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلّغ برای امام حسین و برای اسلام حسینی علیه یزید و اسلام یزیدی باشد 🔻همه براى اين است كه اين صدا ( اعتراض به کعبه در تسخیر بنی امیه و حجی که یزید ، گرداننده اش است) هرچه بيشتر به عالم برسد، بيشتر به جهان آن روز اسلام برسد و بيشتر ابعاد تاريخ و ابعاد زمان را بشكافد و هيچ مانعى در راه آن وجود نداشته باشد. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حماسه حسینی ج1و2) ج‏17، ص: 370 - ص369؛ ص641؛ ص225- با تلخیص و ویرایش جزئی- https://eitaa.com/shakhes1340
♦️موضع حماسی امام حسین علیه السلام بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه سلام الله علیهما (بمناسبت ۹ذیحجه ، سالروز شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام) 🔻- امام علیه السلام به یکی از یارانش که از حوادث کوفه مطلع بود و به آن حضرت - گفت: من خبرى دارم، هرطور كه اجازه مى ‏فرماييد بگويم. اگر اجازه مى‏ فرماييد اينجا عرض كنم، اينجا عرض مى‏ كنم. اگر نه، مى‏ خواهيد من به طور خصوصى عرض كنم، به طور خصوصى عرض مى‏ كنم. فرمود: بگو، من از اصحاب خودم چيزى را مستور ندارم، با هم يكرنگ هستيم. 🔻-او گفت- : قضيه از اين قرار است: كوفه سقوط كرد، مسلم‏ و هانى كشته شدند. 🔻امام تا اين جمله را شنيد، اول اشك از چشمانش جارى شد. حالا ببينيد چه آيه ‏اى را مى‏ خواند: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» ( احزاب : 23 ) 🔻(اصلًا در قرآن آيه ‏اى مناسب‏تر براى چنين موقعى پيدا نمى‏ كنيد.) : بعضى از مؤمنين به پيمانى كه با خداى خويش بستند وفا كردند. از اينهايى كه وفا كننده به پيمان خويش هستند، بعضى از آنها گذشتند و رفتند شهيد شدند و عده ديگر هم انتظار مى‏ كشند تا نوبت آنها بشود. 🔻يعنى ما فقط براى كوفه نيامديم. كوفه سقوط كرد كه كرد. حركت ما كه فقط معلول دعوت مردم كوفه نبوده است. اين، يكى از عوامل بود كه براى ما اين وظيفه را ايجاب مى‏ كرد كه عجالتاً از مكه به طرف كوفه بياييم. ما وظيفه بزرگتر و سنگين ‏ترى داريم. مسلم‏ به پيمان خود وفا كرد و كارش گذشت، پايان يافت، شهيد شد؛ آن سرنوشت مسلم‏ را ما هم پيدا كنيم. 🔻داغترين خطبه‏ هاى امام حسين، شورانگيزترين و پرهيجان‏ترين سخنان امام حسين، بعد از شكست كوفه است. 🔻اينجاست که نشان مى‏ دهد امام حسين تا چه اندازه روى عامل امر به معروف و نهى از منكر تكيه دارد و اوست كه به اين دولت و حكومت فاسد هجوم آورده است. از نظر اين عامل، امام حسين مهاجم به حكومت فاسد وقت است، ثائر و انقلابى است. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج‏17، ص: 149-148- با تلخیص و ویرایش جزئی - https://eitaa.com/shakhes1340
✳️ عید قربان ، یادآور خاطره بزرگ قهرمان توحید ✅ گاه به انسان دستورى مى‏ دهند كه فلسفه آن روشن است، يعنى عقل آن را درك مى‏كند و مى‏ فهمد. خوب، آدم يك كارى مى‏ كند كه هم دستور خداست و هم چيزى است كه عقل خودش هم فلسفه‏ اش را درك مى‏ كند. ✅ اما اگر فلسفه حکم را نفهمد و صرفاً روى اعتماد كامل به فرمانِ فرمان‏دهنده عمل كند، اين از نظر اطاعت و عبادت مقام بالاترى دارد. او به قدرى به دستورهاى اين آقا يا به دستورهاى اين طبيب مطمئن است كه با اينكه يك ذره از فلسفه آن چيزى نمى ‏داند ولى مى‏ گويد من آن را مى‏ دانم. ✅ فهميدن فلسفه احکام مقدمه معرفت است ولى عمل كردن من به اين است كه اسلام دستور داده باشد. اين است كه عابد در مقام عبادت و در مقام عمل سراغ اين نمى‏ رود كه فلسفه را بفهمد، بعد عمل كند. در مقام معرفت سراغ فلسفه مى ‏رود، در مقام عمل تسليم محض است. ✅ خداوند به ابراهيم مى‏ گويد: برو زن و بچه را تنها در بيابان وحشتناك بگذار و بيا. ولى ابراهيم چون مى‏ داند اين امر خداست «لِمَ» نمى‏ گويد، «چرا» نمى‏ گويد. مى‏ داند اين يك فلسفه‏ اى دارد و بى‏ حساب نيست. زن و بچه را مى‏ گذارد و مى‏ رود. بعد قبيله «جُرهُم» آمدند و چون آب زمزم پيدا شده بود- و عرب هم كه نياز زيادى به آب دارد- آنجا چادر زدند و كم‏ كم آنجا يك دهى شد و اسماعيل به اين شكل در آنجا بزرگ شد. ✅ چه جوانى! برومند، رشيد، با معرفت، آن‏چنان بامعرفت كه خود قرآن نقل مى‏ كند وقتى كه حضرت ابراهيم به اسماعيل اعلام مى‏ كند كه پسركم! در عالم رؤيا اين‏چنين به من دستور مى‏ دهند كه سر تو را به دست خودم ببُرم، فوراً عرض مى‏ كند: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» پدرجان! امر خداست، اطاعت كن. يك همچو پسرى! ✅ ابراهيم اعتمادش به امر خدا و تسليمش در مقابل امر خدا تا آنجاست كه يك امرى كه از نظر عقل و فكر او هيچ فلسفه‏ اى نمى‏ توانست داشته باشد چون اعتماد داشت گفت خدا گفته است من بايد عمل بكنم، من در مقابل امر خدا تسليمم چون اعتماد و اطمينان دارم، مطمئنم خدا كه دستور بدهد بيهوده نيست. ✅ قرآن مى‏ گويد: «فَلَمّا اسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ. وَ نادَيْناهُ انْ يا ابْراهيمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»؛ خلاصه معنايش‏ اين است كه : ای ابراهیم به فرمان ما عمل كردى، يعنى ما بيش از اين نمى‏ خواستيم، ما واقعاً نمى‏ خواستيم تو فرزندت را بكشى، ما مى‏ خواستيم ببينيم تو واقعاً تا اين حد حاضر هستى؟ تو حاضرى فرزندت را در راه خدا قربانى كنى؟ حاضرى به دست خودت فرزندت را قربانى كنى؟ فرزندت هم تا اين مقدار تسليم امر خدا هست؟ ✅ ما از بندگان اين را مى‏ خواهيم، ما از بندگان فداكارى در راه حق را مى‏ خواهيم، ما از بندگان تسليم در راه حق را مى ‏خواهيم، شما امتحان خودتان را داديد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا.» بعد دستور رسيد: به جاى اينكه يك انسان را اينجا قربانى كنى، يك گوسفند را قربانى كن كه حيوانى است كه خدا او را براى اينكه گوشتش مورد استفاده قرار بگيرد خلق كرده، گوشتش را به فقرا و به افراد ديگر صدقه بده، كه از آن وقت اين سنت معمول شد. 🔸بنابراين يك ركن عيد قربان كه ما مسلمين بايد آن را عيد بگيريم براى اين است كه يك يادگار و خاطره بزرگى از قهرمان توحيد دارد كه نه تنها توحيد فكرى است، بلكه توحيد عملى است. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حج)، ج‏25، ص 117-111-با تلخیص و ویرایش - https://eitaa.com/shakhes1340
♦️اسلام شناسی (۱) ⏺ تفقّه در دین یا شناخت روح و حقیقت دین(۱) 🔽 قرآن - در آیه 122سوره توبه معروف به آیه «نفر» - مسئله‏ اى را طرح كرده است به نام تفقّه در دين. اين كلمه معنايى بالاتر از معناى علم دين مى‏ فهماند. يك علم دين داريم، يك تفقّه در دين. 🔽 علم ، يك مفهوم وسيعى است، هر دانستنى را علم مى‏ گويند. ولى تفقّه بطور كلى در هر موردى استعمال نمى ‏شود. تفقّه در جايى گفته مى ‏شود كه انسان يك دانش عميقى پيدا كند، يعنى علم سطحى علم هست ولى تفقّه نيست. 🔽معناى تفقّه در دين اين است كه انسان دين را سطحى نشناسد؛ يعنى در دين، روحى هست و تنى، در شناختن دين تنها به شناختن تن اكتفا نكند. 🔽ما در احاديث گاهى برمى ‏خوريم به اين گونه مضامين: روزى برسد كه «لا يَبْقى مِنَ الْقُرْآنِ الّا دَرْسُهُ وَ مِنَ الْاسْلامِ الّا رَسْمُهُ‏» از قرآن جز ياد گرفتن ظاهرى و از اسلام‏ جز نقشى باقى نمى‏ ماند. 🔽امير المؤمنين در يك جا راجع به آينده بنى اميه كه بحث مى ‏كند، مى‏ گويد: مَثَل اسلام در آن زمان مَثَل ظرفى است كه محتوى مايعى بوده است، بعد آن ظرف را وارونه كرده باشند و آن مايع ريخته باشد، ظرف خالى باقى مانده است. 🔽قسمتى از دستورهاى دين شكل ظرف را دارد براى دستورهاى ديگرى كه شكل آب را دارد. يعنى اين ظرف لازم است اما اين ظرف براى آن آب لازم است. اگر اين ظرف باشد آن آب هم نمى‏ريزد اما اگر آن آب نباشد و اين ظرف به تنهايى باشد، انگار نيست. 🔽 امير المؤمنين مى‏ خواهد بفرمايد كه بنى اميه ، اسلام را توخالى مى‏ كنند، مغزش را بكلى از ميان مى ‏برند و فقط پوستى براى مردم باقى مى‏ گذارند. تعبير ديگر اين است كه: «وَ لُبِسَ الْاسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً » - یعنی - در آن زمان اين لباس را كه نامش اسلام است مى ‏پوشند اما مثل اينكه پوستينى را وارونه پوشيده باشند، هم خاصيت خودش را از دست مى ‏دهد و هم اسباب مسخره مى‏ شود. ♦️خود اينها مى‏ رساند كه لباس اسلام را به دو شكل مى ‏شود به تن كرد: يك شكل اينكه يك امر بى‏ خاصيت ، بى مغز جلوه كند و شكل ديگر اينكه معنى‏ دار باشد.(ادامه دارد) ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 160-159- با تلخیص و ویرایش- https://eitaa.com/shakhes1340
⭕اسلام ، میان مسلمین هم وجود دارد و هم وجود ندارد