eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
300 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
308 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ گاهی تماس می گیری و گاهی هم وقتی ما را می بینی از شلمچه سراغ می گیری، می گویی از شلمچه چه خبر؟ می گوییم برایتان بخوانیم؟ سری تکان می دهی و با آن برقی که از چشمانت پیداست، همان چشمانی که یکی از آنها شاهد زمین است و دیگری آسمانی شده و جز هاله ای تار، چیزی نمی بیند، با شوقی که از صدایت پیداست می گویی بخون بخون ... شروع به خواندن می کنیم و سراپا گوش می‌شوی ... گاهی بغض می‌کنی و گاه آنچنان از ته دل می‌خندی کأن هنوز هم هیچ کسی جز سعیدت نمی تواند اینطور صدای خنده ات را بلند کند. بعد می گویی سعید از سر ادب، پیش ما این شلوغ کاری ها رو انجام نمی‌داد. بچه تر که بود یک بار با زهرا دعوایش شد اومدم بزنمش، دست منو گرفت و کاری کرد که من خنده ام گرفت و از شدت خنده نشستم زمین. عکسها را چند باره نگاه می کنی، این بار می‌گویی این یکی عکسش را بگذارید زمینه صفحه گوشی ام. و بعد سفارش صدای دیگر سعید را برای زنگ گوشی ات می دهی و ما را تا دقایقی با همینها مشغول می کنی.‌ خیلی از خاطرات را پدر و یا خواهر بزرگ سعید، آنلاین و به موقع برایت خوانده و بازار ما را کساد کرده‌اند. با این حال همیشه خاطراتی هست که نشنیده ای و در جمع و در میان صداها دوست داری گوشه ای کنارتان بنشینیم و ما باشیم و شما... شما باشی و سعید ... مادر که باشی و عاشق، روحت با خاطرات پسرت پرواز می کند و در میان جمع هستی و دلت جای دیگر است. حتی اگر تنها شنونده ی خاطرات سعید شما باشی و نه هیچکس دیگر، می ارزد که تفحصگر شهیدت باشیم و بند بند خاطراتش را از زیر خاک زمان بیرون بکشیم و به آغوش مادرانه ات بازگردانیم. باشد که در این تفحص شهید، ما را نیز بپذیرند. نسأل الله منازل الشهدا 🤲 @shalamchekojaboodi
امروز روزی ست که خدا بر ما منت نهاد و ولایت و عشقی بسیار بزرگ را در قلب ما و در سرزمین ما به ودیعه نهاد تا در روزگاری که از دیدار امام عصر خود محرومیم، دستمان در دستان کسی باشد که ید بیضایی اش به دامان امام حی و حاضر متصل است و قلبش به نگاه او می‌تپد. هر قدر شکر این نعمت را به جای آوریم کم است و کم است و کم است. سعید نیز قطره ای ذوب در این دریای با عظمت ولایت بود که خیلی به حضرت آقا ارادت داشته و دارد. طوری که شعرها و نوشته هایش، اواخر فیلم میانداری اش در هیئت، عقدش در محضر حضرت آقا و مواردی از این قبیل، عشق و ولایت مداری اش را بارها به تصویر کشیده... سلامتی و طول عمر حضرت یار؛ آقا و علمدار؛ امام خامنه ای 💖💖💖 @shalamchekojaboodi
تجدید میثاق و بیعت با ولایت خامنه‌ای خمینیِ زمان است نور خمینی زِ رُخَش عیان است خامنه‌ای این گل خوش عطر و بو گرفته از اشک خمینی وضو خامنه‌ای کنون خمینیِ ماست والله او حجت عینی ماست خامنه‌ای بلبل باغ ولاست نغمه‌ی او نغمه‌ی روح خداست اگرچه باغبان سفر کرده است وقت سفر به او نظر کرده است نه هرکسی عاشق سینه چاک است اطاعت از خامنه‌ای ملاک است ملاک عاشقی سرِ بی تن است طاعت معشوق، دو لب بستن است لیلی و مجنون همه افسانه است ای مدعی! علی در این خانه است نمی‌دهیم اجازه بار دگر از جهل خود آتش زنید بر این در گذشت زمان دست حیدر بستن پهلوی زهرا پشت در شکستن حرمت این خانه نگه بداریم خامنه‌ای! سر به رهت گذاریم باغ خمینی ز تو پرشکوفه این مُلک ایران است نه مُلک کوفه ! جهان، جهانِ قیل و قال است عاشقِ واقعی اسیرِ خال است @shalamchekojaboodi
پایان مأموریت بسیجی، است.
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
‌ ۳۷ سال پیش، پاييز سال ۱۳۶۵ در گردان عمار، گروهان شهید رجایی سعید عزيز را دیدم و مغناطیس سعيد، منِ
‌ 💌 نامه ی آقای رضا (راوی خاطره‌ی دیروز👆) برای سعید در اسفند سال ۶۵ که در جواب نامه‌ی سعید نوشته‌اند؛ 👇👇‌
بسمه تعالی با درود و سلام خدمت حضرت صاحب‌‌الزمان (عج) روحی و ارواحناالعالمین له الفداه، او که واسطه فیض الهی است و یگانه منجی عالم بشریت ...⬇️⬇️ @shalamchekojaboodi
‌ بسمه تعالی با درود و سلام خدمت حضرت صاحب‌‌الزمان (عج) روحی و ارواحناالعالمین له الفداه، او که واسطه فیض الهی است و یگانه منجی عالم بشریت و درود و سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این سالک الی ا... و این پیر طریقت، درود و سلام بر شیران روز و زاهدان شب سربازان آقا امام زمان(عج) و درود و سلام بر شهیدان که در وصفشان کلمه مقدس شهید رساترین معنی را می‌رساند. سلام بر سرباز امام زمان(عج) برادر عزیزم سعید سعید جان! امیدوارم که حالت خوب بوده و باشد و در سایه ایزد منان و در سایه عنایات صاحب‌الامر(عج) به خوبی و خوشی به سر برده باشی و در کسب رضای حق‌تعالی موفق و موید بوده و باشی. اگر از احوالات برادرت خواسته باشی بحمدالله خوب و سلامت هستم. سعید جان! لحظاتی پیش نامه‌ات را ابوالفضل مزیدی به دستم داد چون پلاک خانه ایشان را به جای پلاک خانه این حقیر نوشته بودی. بهرحال بسیار خوشحال شدم و خوب می‌دانی اهل تعارف نیستم. جدا" بسیار خوشحال شدم طوری که فکر می‌کنم کمتر چیزی تا حال اینقدر مرا خوشحال نموده است. نمی‌دانم چطور بگویم حس می‌کنم کسی را دارم که بفهمد چه می‌گویم، در این شهر پرگناه و در میان مردمی که از زندگی جز پول و مادیات هیچ نمی‌فهمند در حال غرق شدنم. دیگر صفای جبهه برایم معنای آنچنانی ندارد. هر روز در سر راهم با حیوانهای انسان صورت مواجهم. در کنار اینها من که خود حال و روزم را خوب می‌دانم، حتی لایق آن نیستم که برایم نامه بنویسی و این همه اظهار لطف نموده مرا شرمنده کنی. سعیدجان! از اینکه زحمت کشیدی نامه برایم نوشتی تشکر می‌کنم. من روز ۱۰/۲۱ یعنی روزی که وارد منطقه شدیم در حین برگشتن به عقب مورد اصابت تیر از ناحیه فک قرار گرفتم. البته ضایعه غیر قابل جبرانی به بار نیاورد و کم‌کم به وضع اول برمی‌گردم. طرز اصابت تیر به شکلی بود که از سمت چپ با زاویه به فک خورد و پس از تماس با دندانهای پایین از گوشه لبم خارج شد. گاه فکر می‌کردم که دلیل برخورد تیر به دهانم گوش نکردن به این آیه قرآن بود که《چرا می‌گوئید چیزی را که عمل نمی‌کنید. این کار سخت خدا را به خشم می‌آورد که می‌گوئید آنچه را عمل نمی‌کنید》سوره صف آیه ۳ خطابش نیز چنین است《ای کسانیکه به زبان ایمان آورده‌اید》سعیدجان این سخن را از درمانده‌ای بی‌چاره و سرگشته در ظلمات محض بشنو و بیش از این، از من چیزی برای گفتن مخواه. ای عزیز! جوانی را غنیمت شمار، جوانی‌ت را در راه کسب علم و تقوی صرف کن (نه مثل نویسنده)، عزیز من! از تهیه توشه آخرت غافل نباش (مثل نویسنده) لحظات عمر تو کفاف تهیه توشه سفر آخرت را نمی‌دهد پس نکند(مثل نویسنده) عمر گرانبهایت را در بطالت و لغو بگذرانی (مثل حقیر نباش و این را جدا" عرض می‌کنم) عزیز من! عمرت را صرف قرآن کن، صرف کسب معرفت کن. سعیدجان! لحظه لحظه حضورت را در وعده‌گاه عاشقان خدا با او مواظبت کن نکند از دستت برود و مثل من افسوس بخوری... دلم سخت هوای جبهه کرده است. اما در موقعیتی نیستم که بتوانم به منطقه بیایم. بهرحال به کار خود مشغولم و مثلا" زندگی می‌کنم. وقتی که روز یکشنبه ۱۰/۲۱ مجروح شدم با هواپیما مرا به شیراز بردند. یک هفته آنجا بودم و بعد به تهران آمدم. یک هفته هم بیمارستان نجمیه بودم، بعد مرخص شدم. فردا هم قرار است به دکتر بیمارستان نجمیه مراجعه کنم تا سیمی که حدود دو ماه است داخل دهانم قرار داده‌اند باز کند. بعد از مرخص شدن از بیمارستان در دانشگاه ثبت نام کردم و فعلا" مشغول درس خواندن شده‌ام. مثل اینکه حوصله‌ات سر رفته‌است. دیگر عرضم را کوتاه کنم. جهت اطلاع تو نام محل تحصیل من آموزشکده فنی حرفه‌ای شماره ۲(شهید شمسی‌پور) است که در میدان ونک واقع است. گذشته از این حرفها جدا" التماس دعا دارم. به تمام بچه‌ها اگر دیدی سلام برسان و نیز آن برادر تسلیحات که نامش یادم افتاد حمید به او نیز سلام برسان از وضع منطقه‌ای که جنازه‌ی بچه‌ها آنجاست برایم بنویس و از پیشروی‌ها و از جراحتت و از بچه‌هائی که مانده‌اند. در ضمن برادر ابراهیم مظفری نیز برگشته و خانه است. دیگر عرضی ندارم والسلام علی من اتبع الهدی امضاء ------- دوستدار تو و برادر کوچکت رضا تاریخ سه شنبه ۶۵/۱۲/۱۹ ساعت ۸ شب نامه‌ی آقای رضا @shalamchekojaboodi
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi