هدایت شده از راستی گستری
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#داستانک
📌زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد.
🔗بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد.
📍بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید، از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.
✳️حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.»
🔺آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد. فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور.
🔻آن زن رفت ولی ۴ تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت: انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست! همانند آن شایعه هایی که ساختی که بسادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است. پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🆔 @rasti1
هدایت شده از داستان های خوب (معنوی)
🍃🌹🍃
🍃🍃فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت. دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود.
فقیر گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت.
به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد, کباب فروش که او را دیده بود به سرعت از دکان خارج شده دست او را گرفت و گفت:
کجا؟ پول دود کبابی را که خورده ای بده. مردی آنجا حاضر بود و دید که فقیر التماس میکند دلش سوخت و جلو رفته به کبابی گفت:
این مرد را رها کن من پول دود کبابی را که او خورده میدهم. کباب فروش قبول کرد .
مرد کیسه پولش را در آورد و زیر گوش کبابی شروع به تکان دادن کرد و صدای جرینک جرینگ سکه ها به گوش کبابی خورد و بعد به او گفت:
بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر.
کباب فروش گفت: این چه پول دادن است؟
گفت: کسی که دود کباب را بفروشد باید صدای سکه را تحویل بگیرد....🍃🌸
#داستانک
🌿
🌺#داستان_های_خوب
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | جانم حسین
◽️اجتماع اربعینیها (آیین بدرقه زائران حسینی)
🕗زمان: جمعه/۳شهریورماه/ساعت ۲۰
📍مکان: تهران میدان آزادی
▫️تدوینگر: مصطفی محمدی
🎦مشاهده و دریافت نسخهی باکیفیت
🎦دریافت #داستانک
#اربعین | #کربلا |#جانم_حسین
🔹خانهی طراحان انقلاب اسلامی
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
🗂 #آرشیو فایل زیپ #داستانک
🖼 ۲۷ عدد تصویر #بدون_لوگو با موضوع #هدیه_تولد در دو سایز استوری و پروفایل
🗓 مناسب روزشمار #نیمه_شعبان و دهه مهدویت
📥 دانلود مستقیم فایل از سایت
🖇 حجم فایل: ۱۰۹ MB
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
💇♂مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟
بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند،
موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.” مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است.
✅خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند.
✅برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”
#داستانک
#مهدویت_بصیرت