هدایت شده از رزم انتشار
✨معصومه نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه می گیرد، معصومه، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن. معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه ی با زینب هم سفر شدن. معصومه فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن ، معصومه نگین ایران است که درقم ، شهر اقامه می درخشد.
⚘️🌱⚘️
🌟 سامانه تجربت به آدرس:
Tajrobat.net
✨آدرس مجازی قرارگاه طلاب فعال خواهر
https://eitaa.com/joinchat/2131755473Ca76844206a
#رزم_انتشار
هدایت شده از رزم انتشار
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 لبیک حضرت معصومه به امام زمانش
🌟 سامانه تجربت به آدرس:
Tajrobat.net
✨آدرس مجازی قرارگاه طلاب فعال خواهر
https://eitaa.com/joinchat/2131755473Ca76844206a
#رزم_انتشار
هدایت شده از رزم انتشار
در صفحه قدیم
نام شهر من گم بود
تا تو آمدی بانو
نام شهر من قم شد
🌺دهه کرامت مبارک باد🌺
🌟سامانه تجربت به آدرس:
Tajrobat.net
✨آدرس مجازی قرارگاه طلاب فعال خواهر
https://eitaa.com/joinchat/2131755473Ca76844206a
#رزم_انتشار
#ذکر_روز_دو_شنبه
100 مرتبه یا قاضی الحاجات
ختم صلوات امروز هدیه می شود، به روح پیامبر(ص) امام حسن و امام حسین(ع) اسراء و شهدای کربلا، برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح امام(ره)، امام شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدا و اسرای کربلا، شهید سردار سلیمانی و همراهان،اموات، علماء، سلامتی کادر درمانی،شهدای فاجعه منا، شهید ابراهیم هادی، شهید تورجی زاده، شهد بیضائی، شهدای روز سیزده آبان و شهید فهمیده ، شفای بیماران، پیروزی اسلام، نابودی کفر ، حاجت روایی و عاقبت به خیری همگی، ختم به خیر شدن حوایج دنیوی و اخروی همگی.
@shamem_hoozoor
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
پیامبر اکرم (ص) :
إنَّما يُدرَكُ الخَيرُ كُلُّهُ بِالعَقلِ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ .
تمامى خوبى ها با خرد به دست آيد و كسى كه خردمند نيست ، دين ندارد .
تحف العقول : ۵۴
مناسبتهای امروز :
روز بزرگداشت فردوسی[ شمسی ]
#حدیث_روز
پیامبر اکرم (ص) :
إنَّما يُدرَكُ الخَيرُ كُلُّهُ بِالعَقلِ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ .
تمامى خوبى ها با خرد به دست آيد و كسى كه خردمند نيست ، دين ندارد .
تحف العقول : ۵۴
مناسبتهای امروز :
روز بزرگداشت فردوسی[ شمسی ]
@shamem_hoozoor
🌸این هم قسمت من بود
بوی نفت و نَم در فضای مهمان خانه پیچیده بود. مرد نیمه خیز به سمت جلو رفت. صندلی را کمی به جلو، عقب حرکت داد. هیکل شُل و وِلش را بر روی صندلی رها کرد. موهای فرفریاش را کمی صاف کرد. سبیل پر پشتش را تاب داد.
دستانش را قلاب کرد و به پیشانیاش فشرد. در فکر فرو رفت، اشک گوشه چشمش را خیس کرد و تا انتهای صورتش سرازیر شد.
لُنگ رنگ رو رفتهای را از داخل جیب کُت مشکی و نیمه پارهاش بیرون کشید. به صورتش مالید، عرق پیشانیاش را خشک کرد و اشک چشمانش را پاک کرد.
پارچ پلاستیکی سبز رنگ آب بر روی میز خودنمایی میکرد. لیوان استیل نیمه غر بر روی میز قرار گرفته بود و چند پشه در اطراف آن با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند. مرد پشهها را با دستش، به سمت دیگری هدایت کرد. لیوان را در دستش گرفت. لرزش دستانش، مانع از نگه داشت لیوان در دستش میشد. لیوان از دستش به زمین افتاد.
خم شد تا لیوان را بردارد، یکی از پایههای صندلی کوتاهتر بود، ناگهان از روی صندلی بر روی زمین افتاد. دستانش را به سمت میز دراز کرد تا کمی تعادل گیرد و ناگهان، پارچ آب از بالا به سمت پایین پرت شد و سر و روی مرد را خیس کرد.
مرد اشک ریزان سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! شکرت این هم قسمت من بود.»
#داستانک
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)