اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
#ذکر_روز_دو_شنبه
100 مرتبه یا قاضی الحاجات
ختم صلوات امروز هدیه می شود، به روح پیامبر(ص) امام حسن و امام حسین(ع) اسراء و شهدای کربلا، برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح امام(ره)، امام شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدا و اسرای کربلا، شهید سردار سلیمانی و همراهان،اموات، علماء، سلامتی کادر درمانی،شهدای فاجعه منا، شهید ابراهیم هادی، شهید تورجی زاده، شهد بیضائی، شهدای روز سیزده آبان و شهید فهمیده ، شفای بیماران، پیروزی اسلام، نابودی کفر ، حاجت روایی و عاقبت به خیری همگی، ختم به خیر شدن حوایج دنیوی و اخروی همگی.
@shamem_hoozoor
سلام مولای من!
روز به خیر.
قلم از بیان جملات عاجز و ناتوان شده است و چیزی بر صفحه نمی نگارد.
اللهم عجل لولیک الفرج.
@shamem_hoozoor
به نام خدای هستی بخش
همان خدایی که انسانها را در این پهنه هستی آفرید تا همه در ورطه امتحان و بلایا قرار گیریم و شایسته بهترین مراتب و درجات کمال گردیم. همان خدایی که برای انجام تمام کارها و برنامه هایش حکمتی اندیشیده و به دنبال آن هدفی در پی داشته است،
اما بشر سطحی نگر و عجول گاه چیزهای را در خواست دارد که به نفع و صلاحش نیست و چه بسا چیزی را در خواست دارد که آینده خطرناک یا مبهمی را برای او رقم زند.
کاش! به جای این همه مسئله و کبر ی و صغری چیدن، برای آن چه که مدنظر داریم، کمی تسلیم فرمان الهی شویم و مسیر زندگی را در راستای هدف خلقت و آنچه که باید تحقق پذیرد، پیش می بردیم.
#کوته_نوشت
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
🌺🌺🌺🌺
با سلام و احترام
فرا رسیدن ماه شعبان و همچنین پیشاپیش فرا رسیدن ایام تولد امام حسین(ع) و امام زین العابدین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) رادر ابتدا خدمت امام زمان(عج) و سپس شما بزرگواران تبریک عرض می نمایم.
@shamem_hoozoor
#حدیث_روز
امام حسین علیه السلام :
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّهِ، واُحَذِّرُكُم أيّامَهُ، و أرفَعُ لَكُم أعلامَهُ، فكأنَّ المَخُوفَ قَد أفِدَ بِمَهولِ وُرودِهِ، و نَكيرِ حُلولِهِ، و بَشعِ مَذاقِهِ.
شما را به تقواى خدا سفارش مىكنم و از روزهاى او بر حذرتان مىدارم و پرچمها و نشانههايش را برايتان برمىافرازم. گويا آنچه ترسناك است با ورودى هولناك و مَقدَمى ناآشنا و مزهاى تلخ در رسيده است.
📚تحف العقول : ص ۲۳۹
@shamem_hoozoor
✍️پسرک تنها
🍃علی تنها در میان باغی بیهدف پیش می رفت و پایش را به سنگها میزد. همین طور که پیش میرفت ناگهان خود را در جلوی کلبه ای با در چوبی کهنهای دید. هوا سرد بود و خورش یواش یواش پشت کوهها میرفت. به خودش جرأت داد. جلو رفت و در را باز کرد. صدای نالهی در ضربان قلب علی را چند برابر کرد. آب دهانش را قورت داد و دوباره در را هُل داد. از جرز در وارد کلبه شد.
🍂 تارهای عنکبوت اطراف پنجره را گرفته بود و خاک همه جا را پوشانده بود، اجاقی آن سو تر قرار داشت که چند چوب نیمسوخته آن را روشن نگه داشته بود، چند ظرف کوچک در گوشه کلبه روی زمین افتاده بود، جلوتر رفت قدم هایش را با ترس بر زمین می گذاشت.
💫 چشمش به جسم لاغر زنی افتاد که بر روی تخت با لباس های کهنه و پاره خوابیده بود؛ کمی جلوتر رفت در کنار تخت او نشست با تعجب به او نگاه کرد، با خودش فکر کرد: « چرا تنهاست، خانواده او کجاست؟» در همین فکرها بود که گلنساء خودش را بر روی تخت جابه جا کرد که یکدفعه دستش به علی خورد؛ از خواب پرید، وحشت زده به علی نه ساله نگاه کرد، گفت: «تو کی هستی، اینجا چه کار می کنی؟»
🍁 چشمهای علی بارانی شد، فین فین کنان گفت: «وضع مالیمون خوب بود؛ اما مادرم مریض شد. پدرم هر چه داشتیم خرج دکترش کرد؛ ولی فایده نداشت و مادرم فوت کرد. من و پدرم تنها ماندیم. پدرم بی حوصله و عصبی شد. مدام مرا کتک می زد... » گریههای علی تبدیل به هق هق شد. گلنساء چشمهای نمناکش را پاک کرد. چشمش به رد زخمهای کهنه و تازه روی دست و صورت علی افتاد. دلش گرفت، گفت: «با همسرم زندگی می کردم و با هم حصیر می بافتیم به شهر می بردیم و می فروختیم؛ اما یکدفعه همسرم بیمار شد و فوت کرد. الان... من تنهام، می تونی پیش من بمونی، از تو مواظبت می کنم.»
🍃علی لبخند زد. گلنساء نیرویی تازه یافت از جایش بلند شد؛ شروع به تمیز کردن کلبه کرد و از بیرون چوب آورد آتش را روشن کرد، او خوشحال به این سو و آن سو میرفت. قابلمه روی اجاق گذاشت تا بعد مدتها غذای گرم درست کند.
#داستان
#خانواده
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
شعبان ماه من است
هر که ماه مرا روزه بدارد،
در روز قیامت شفیع او خواهم بود.
🌺🌺🌺
#ماه_شعبان