🌿🌿🌸🌸🌺🌺#مناجات_امام_سجاد_(ع)
خدای من و سید و مولای من، اگر توفیقت را از من برگیری، خوارم کرده ای.
خدای من و سید و مولای من، اگر به خویشم واگذاری هلاک کرده ای.
خدای من و سید و مولای من، اگر مرا ]از خودت برانی و] و به اظهار نیاز و سؤال از غیر خودت واداری، ذلیلم نموده ای.
خدای من و سید و مولای من، گناهانم مرا تباه کرده است و تو سزاوارترین کس به بخشش هستی.
خدای من و سید و مولای من، گناهان بسیار و سنگین شده است و جز تو از گناهان بزرگ در نمی گذرد.
خدای من و سید و مولای من، نیک گمانی من به تو، بر نا فرمانی ات گستاخم کرده است. [اما با تمام این احوال] خدای من و سید و مولای من، اگر به دوزخم افکنی، به یقین مرا همنشین کسانی کرده ای که در راه تو و برای خشنودی تو با آنان ستیز و دشمنی کردم. 📚الصحیفه السجادیه الجامعه، ص498،ش212.و ص358🌿🌿🌸🌸🌺🌺 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺#راه_روشن_حق ای مردم! در راه راست، از کمی روندگان نهراسید، زیرا اکثریت مردم بر گرد سفره ای جمع شده اند که سیری در آن کوتاه، و گرسنگی آن طولانی است. ای مردم! همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک می باشند. چنان که شتر مادّه ثمود را، یک نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند. خداوند سبحان می فرماید: « ماده شتر را پی کردن و سرانجام پشیمان شدند.» سرزمین آنان، چونان آهن گداخته ای که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت. ای مردم! آن کس که از راه آشکار برود به آب می رسد، و هر کس از راه راست منحرف شود سرگردان می ماند. #ترجمه_خطبه201 📚نهج البلاغه . https://eitaa.com/shamem_hoozoor🌿🌿🌸🌸🌺🌺
#مژده_ظهور #به_قلم_گلبرگ_ها_ی_انتظار
لبخند طلوع آفتاب بر لبان صبح نقش می بندد ، پنجره چشمانم به روی بهار گشوده می شود.
شبنم احساس بر گوشه ای از پلک هایم می نشیند و ندای امید از بیکرانه ها گوشم را به نوازش در می آورد. تلألویی از باران عدالت بند بند وجودم را به تسخیر خود می کشاند.آب حیات بخش زندگی در رگ هایم جریان می یابد و برگ برگ دفتر انتظار ورق می خورد برقی از نور امید کلبه قلبم را نور افشانی می نماید. ندایی از ملکوت شادی را به ارمغان می آورد که طلوع آفتاب ظهور نزدیک است. https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #به_یاری_خدا_و_ائمه_(ع) #به_قلم_گلبرگ_ها_انتظار
#تا_می_توانی_رهایش_نکن
آنگاه که خداوندانسان را آفرید، ساختمان وجودی اش را در دو بُعد
جسم و روح قرار داد و ساکن زمین گردانید. در پوششهایی از خشت و سنگها یا پارچه هایی که به عنوان سیاه چادر در صحراها استفاده می شود. خود را درون آنها قرار دادند تا، از سردی وگرمی هوا در امان بمانند. شی های با ارزش قرار دادند تا از دستبرد دزدان و جلادان در امان بمانند. مقابل آن دربی نهادند، تا کسی به حریم خصوصی آنها وارد نشود. برای خود قانون و مقرراتی وضع نمودند. این حجاب و مانعی بود از ورود اشخاص تا جسم و اموال آنها محفوظ بماند.
چطور انسانها چنین تمهیداتی را برای جسم و اموال خود دیدند، بعد روحانی شان نیز همان طور است . بُعد روحی او همان ارزش های اخلاقی، فطرت، ملکات و فضایل انسانی و ..است، با قوانینی که خداوند برای آن وضع کرد تا، روحش را به کمال و پرواز برساند. برای آن حجاب، عفت و چادر قرار داد تا، از ستیز هوای نفس، جلادان نفس و انسانیت به حریم روح او در امان بماند.
آن پوشش، ساختمان وجودی اش را از آزار، اذیت و بیماریهای جسمی و روحی حفظ می نماید. تا ارزش های اخلاقی و روحی در پشت پرده حجاب و عفاف محفوظ بماند و به وسیله خیمه شب بازان نفس و چشمان درنده دریده نشود.
پس تا می توانی آن را رها نکن. آنگاه که رهایش کردی، تمام ارزش، هستی و تمام مایملک وجودی به غارت خواهد رفت. 🌿🌿🌸🌸🌺🌺 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #شهید_محمد_حسین_امیری #به_قلم_گلبرگ_ها_ی_انتظار
هوای مطبوع بهاری کوچه پس کوچه های باران خورده روستای کوشکک را دل انگیز کرده بود. بلبان و چکاوک ها سرود زندگی می خواندند، جویبارها به جوشش و خروش در آمده بودند. لباس سبز طبیعت سنگ فرش زمین شده بود. غنچه ها لب به خنده گشوده بودند. طبیعت نوید زندگی و شکوفایی را مژده می داد. عطر وجود غنچه تازه شکفته ای به نام محمد حسین در 2/1/1343در گلستانی زیبا در دامان باغبانی مهربان در فضا پیچید. عطر وجود این غنچه همراه با لبخند خدا، زندگی را برای پروانه ها لذت بخش می نمود، پروانه هایی که اطراف او به طواف می پرداختند.
روزها و شب ها می گذشت. غنچه تازه شکفته همه را مجذوب خویش کرده بود. و در دامان باغبان مهربان زیباتر و شکوفاتر می شد. کم کم زمان آن فرا رسید که، به دوستانش بپوندند و در مسیرکمال و دانایی همراه با دوستانش شکوفاتر گردد.
در حالی که هفتمین بهار از شکوفایی اش او را به وجد آورده بود در دبستان محل زندگی اش مشغول تحصیل شد علاقه شدید او را به ادامه مسیر جهت شکوفایی بیشتر سوق می داد، مسیری که زندگی اش را به گونه ای دیگر تغیر داد، او اکنون شکوفاتر، معطر تر و دانا تر شده بود. روح بلندش در پی یافتن مسیر آلاله های بی قرار، راهی مسیر نا آشنا گردید تا در کنار دوستانی جدید به پرواز در آید. درمراسم های مذهبی روح ملکوتی همراه با عطر وجودش و جذابیت صدایش در هوای عرفانی همه را به پرواز در می آورد تا بلندای ایثار تا بلندای رسیدن به سرزمین آلاله های بی قرار.
اکنون اعمالش، نشانگر مسیر عروج روح ها تا ملکوت بود. او پروانه وار در شمع وجود رهبر می سوخت که در سجده گاه عشق دعاهایش بالهایی شدند تا او را به سرزمین آلاله های بی قرار یاری نمایند. سرانجام روح ناآرامش در 5/1/1361 به پرواز در آمد و در دامان خاک شهرش سپرده شد تا او و دوستانش را به سر منزل مقصود برساند .. تا آرامشی نزدیک در ملاقاتی دیگر در فردایی نه چندان دور.
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ »(سوره آل عمران، آیه 169.)
مشخصات و تاریخ شهادت از منبع: مهین مهروزان غلامرضا شعبانپور، 🌿🌿🌸🌸🌺🌺https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #آهنگ_زندگی #به_قلم_گلبرگ_ها_ی_انتظار
پنجره چشمانم بر روی لبخند محبت خدا گشوده می شود شبنم صبحگاهی بر گوشه ای از پلکهایم می نشیند. بوی زندگی و هوای بهاری فضا را دل انگیز کرده است. کوچه پس کوچه های باغ آرزو ها به وسیله گلبرگ های امید گل آرایی می شود پیرمردی تنها با صبحانه ای کوتاه در کلبه ای جنگلی در کنار رود خانه ای نقره ای رنگ خود نمایی می نماید. ماهی ها در تلاطم امواج آن به موج سواری مشغولند . صدای پرندگان و جویباران ، آهنگ زندگی را می نوازد و تلالویی از باران محبت الهی جهان را دگر گون می سازد 🌿🌿🌸🌸🌺🌺https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #اخلاق_اجتماعی
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاه هایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن. تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأیوس نگردند. زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ ، آشکار و پنهان خواهد پرسید، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشید از بزرگواری اوست. #ترجمه_نامه_27
📚نهج_البلاغه🌿🌿🌸🌸🌺🌺https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #من_دارم_میرم_تا_تو_چادرتو_در_نیاری یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. بطوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردد. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر ماندیم تا عمل شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این مجرح را دید، به من گفت که بیارمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آمادش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد چادرم را دربیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را در بیاورم،مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه ی چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری. ما داریم برای چادر می رویم.... چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. #شادی_روح_شهدا_صلوات #راوی_سرکار_خانم_موسوی_یکی_از_پرستاران_دفاع_مقدس 📚زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص78🌿🌿🌸🌸🌺🌺https://eitaa.com/shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #شهید_مدافع_حرم #به_قلم_گلبرگ_ها_ی_انتظار
« الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ؛ آنها که ايمان آوردند ، و هجرت کردند ، و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد نمودند ، مقامشان نزد خدا برتر است ؛ و آنها پيروز و رستگارند! » (سوره توبه، ایه20)«يبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ ؛ پروردگارشان آنها را به رحمتي از ناحيه خود ، و رضايت (خويش)، و باغهايي از بهشت بشارت ميدهد که در آن، نعمتهاي جاودانه دارند .»(سوره توبه، آیه21) آری چه زیبا فرموده است خداوند تبارک و تعالی آنجا که می فرماید : کسانی که ایمان آورند و خود را وقف راه خدا نمایند پیروز و رستگار خواهند بود و به رحمتی از ناحیه خود و باغهایی از بهشت بشارت می دهد . بله درست است آنها همان شهیدان راه خدا و شهیدان مدافع حرمی می - باشند که رفتند تا از حریم امامت و ولایت دفاع نمایند رفتند تا طاغوت زمانه با قصر خضرایی و کذایی خود را به رسوایی کشاند و بگویند هان! کجا با این شتاب کمی آهسته تر اگر امروزحضرت ابوالفضل و امام حسین (علیهما السلام) نیستند ما ها هستیم و آمده ایم تا عمود خیمه ها بر جا بماند .
اگر دیروز آنها نبودند در رکاب امام خویش از حرم ولایت و امامت دفاع نمایند اما امروز سرتا پا با افتخار و استقامت تا دندان مسلح با قدمهایی آهنین ایستا ده ا ند تا به ندای «هل من ناصر» امام خویش پاسخ دهند آمده اند تا با امام حسین (علیه السلام) همدردی نمایند آمده اند تا بگویند نگران نباش ما آماده ایم تا در نبود شما از حرمت دفاع نماییم آمده ایم تا بگویم در نبودت نمی گذاریم دست هیچ نامحرمی به حرمت بیفتد و چشمان گرگ صفت آنها را با غیرت و با عمود ایمانمان از حدقه در آوریم ؛ آمده ایم تا خطبه خوان مجلس داعشیان باشیم اگر دیروز خواهرت زینب (سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه ا لسلام) از حرمت دفاع می کردند و پرده های فریب و نیرنگ را با گریه ها و خطبه ها ی خود شستشو می دادند و طاغوت زمان را به رسوایی می کشانند اکنون امروز من ، همسر و فرزندانم همگی با جانمان ، حجاب و عفت ، از حرمت دفاع نماییم و مجلس داعشیان را به رسوایی کشانیم . اکنون آمده ایم با ر دیگر با تو پیمان ببندیم و پیمان خود را محکم تر از گذشته کنیم که تا داعش و طاغوت زمان را به رسوایی نکشانیم لحظه ای باز ننشینیم و همه چیز خود را فدای آنها نماییم .
.... و هنوز هم سفره سبز شهادت تا بلندای اوج غیرت و انسانیت هر روز گشوده تر می شود و ما همچنان منتظر شما هستیم تا در این مسیر یار و همراهمان باشید و همسفر روز های شهامت و استقامت .
......خواهر و برادرم دستانت را در دستانم بگذار و با من پیمان ببند که در این راه تا آخر یار و همراهم باشی و تا آخر به پایان برسانیم و من چشم به راهتان و منتظر یاریتان هستم به امید دیدار تا لحظه پرواز به سرزمین ملایک ها. .......
این راه همچنان باز و ادامه دارد فرش سرخ شهادت سنگ فرش قدمهایتان باد ..........
«وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يؤَخِّرُهُمْ لِيوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ ؛ گمان مبر که خدا ، از آنچه ظالمان انجام ميدهند ، غافل است! (نه ، بلکه کيفر) آنها را براي روزي تأخير انداخته است که چشمها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت بازميايستد... » (سوره ابراهیم، آیه 14) 🌿🌿🌸🌸🌺🌺https://eitaa.com/shamem_hoozoor