eitaa logo
شمیم کرکوند
1.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
تفریحی سرگرمی آموزشی خبرگزاری و اطلاع رسانی شمیم کرکوند #شمیم_کرکوند 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین خبری @Admin_shamim_kar 🔴 ادمین جهت تبادل ، پاسخ تست هوش، درخواست از مسئولین شهر 👇 @Adm_in_shamim
مشاهده در ایتا
دانلود
📌به نظر شما چه کسی برنده انتخابات میشه؟؟و چرا؟؟ جوابتون را بصورت پیام صوتی یا نوشتاری برای ما ارسال کنید و برنده ۵۰۰ هزارتومان جایزه نقدی شوید ✅فقط از کاندید مورد نظرتون حمایت کنید ❌توهین ممنوع ⛔️از ارسال کلیپ و عکس هم خودداری کنید 📛به پیامهایی که نقد دیگرکاندیداها را میکنند ترتیب اثر داده نخواهد شد 📵فقط یک بار در چالش شرکت داده میشوید 🗳به سه نفر که کاندید مورد نظرشون رای نهایی را بیاورد به قید قرعه جایزه ۵۰۰ هزارتومانی داده خواهد شد 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین @Admin_shamim_kar @Adm_in_shamim
تصویری که با عنوان روند تغییر آرای نامزدها در نظرسنجی مرکز تحلیل اجتماعی(متا) منتشر شده است 🔹مسعود پزشکیان رشد ۶.۹درصدی و محمدباقر قالیباف رشد ۴.۵درصدی داشتند ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
✅ فرزندانمان را کارآفرین بار بیاوریم نه کارمند. سیستم آموزشی ما به بچه ها میگه برید وکیل و مهندس و دکتر بشید، رسانه ها فوتبالیست شدن و هنرمند شدن رو تبلیغ میکنن، تو خونه همه دنبال اینیم که بچه هامون درس بخونن و تحصیل کرده بشن و... 👈 کجای این و تربیت به بچه ها یاد میده کارآفرین باشن؟ برای خودشون کسب و کار داشته باشن؟ شرکت تاسیس کنن و صاحب کار باشن؟ تجارت کنن و تاجر بشن؟ تقریبا هیچ جا... کلا در حال آموزش به بچه هامون هستیم که توی زندگی اصلا نکنن و همیشه توی عافیت زندگی کنن. کارمند جاهای خوبی بشن و حقوق بگیر باشن. ❓چکار کنیم که کار آفرین بار بیاریم بچه هامون رو؟ ✅ ۱. دادن همیشگی به بچه ها عادتیه که ذاتا بچه ها رو غیر مستقل و حقوق بگیر بار میاره. بچه ها رو منتظر پرداخت منظم بار میاره. مواجب بگیر و این دقیقا مخالف روحیه کار آفرینیه. ⏪ مناسب به نظر میرسه این باشه که پول تو جیبی بچه ها مشروط بشه به کمکی که به خانواده میکنن و ارزشی که برای خانواده ایجاد میکنن. یاد بگیرن که در صورت کمک به خانواده و انجام یک کار خلاقانه و خوب میتونن پول توجیبی های متغیر بگیرن. هم پروش پیدا میکنه و هم حقوق بگیر و مواجب بگیر نمیشن. ✅ ۲. هر شب براشون نخونید. چهار شب شما قصه بخونید و ۳ شب بخواهید اونا برای شما قصه بگن. کارآفرین باید بتونه سناریو ایجاد کنه و دیگران رو تحت تاثیر قرار بده. ✅ ۳. بچه ها رو تشویق کنید جلوی دوستاشون راجع به اسباب بازیهاشون و بازی هایی که بلدن کنن. بهشون یاد بدید که روی بقیه تأثیر بزارن و دوستاشون رو با خودشون همراه و هم نظر کنن. ✅ ۴. اگه جایی مثلا توی رستورانی میرید و خدمات نامناسبی میگیرید، به بچه ها یاد بدید که خدمات نامناسب رو تشخیص بدن و بتونن کنن. ✅ ۵. بعضی از ویژگی های که باید در بچه ها تقویت بشن اینها هستند: نتیجه گرایی، استمرار، رهبری، درون نگری، همبسته بودن ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• احمد کلافه به ریشش دست کشید و گفت: رقیه جان ... جان احمد ... سکوت کرد. مگر می شد جانش را که برایم عزیزترین بود قسم بخورد و من روی حرفش حرف بیاورم. می دانستم چه می خواست بگوید. پس سکوت کردم و دیگر برای بودن با او اصرار نکردم. با این که دلم می خواست چون دختر بچه ای لج کنم و با گریه بر حرفم پافشاری کنم تا او را مجبور به پذیرش حرف و خواسته ام کنم اما سکوت کردم. حتما او هم دلش می خواست با من باشد اما شرایط طوری بود که انگار باید از او جدا و دور می ماندم. خودم را کمی جلو کشیدم و جفتش نشستم. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بازویش را دور خودم پیچیدم. زخم داشت و حالش خوب نبود ولی حالا که قرار بر جدایی بود من به آغوشش، به این که چند ثانیه ای سر بر سینه اش بگذارم و خودم را در بغلش جای بدهم احتیاج داشتم. دست دیگرش را گرفتم روی صورتم گذاشتم و چشم بستم احمد صورت خیس اشکم را نوازش کرد و هیچ نگفت. در کنارش و در آغوشش بودم، دست نوازشگرش روی صورتم بود اما حس می کردم تلخ ترین لحظات عمرم همین لحظه هاست. هر دو ساکت و هر دو غمگین بودیم. نمی دانم چند دقیقه شد که سر بر سینه اش گذاشتم و دستش را روی صورتم نگه داشتم اما چون می دانستم اذیت است خودم را از او جدا کردم. کمی از او فاصله گرفتم و به پیراهنش که به زخمش چسبیده و آلوده شده بود. نگاه دوختم. بدون این که نگاه از لباسش بگیرم و به صورتش نگاه کنم گفتم: لباست کثیف شده. احمد خواست کمی خودش را جلو بکشد تا زخمش را ببیند که صدای آخ ضعیفی از دهانش خارج شد. دست روی سینه اش گذاشتم و کمکش کردم به حالت دراز کشیده و خوابیده در بیاید و گفتم: بخواب تا برم داداش رو صدا بزنم. منتظر نماندم حرفی بزند سریع کفش پوشیدم و از زیر زمین بیرون آمدم. جلوی ایوان ایستادم و محمد امین را صدا زدم. چند ثانیه ای نکشید که محمد امین و محمد علی از خانه بیرون آمدند. به محمد امین گفتم: یه لحظه میای؟ به تایید سر تکان داد و هر دو دمپایی پوشیدند. در حالی که از پله ها پایین می آمدند محمد امین پرسید: چی شده آبجی؟ چادرم را زیر بغلم جمع کردم و گفتم: لباسش به زخمش چسبیده کثیف شده وارد زیر زمین شدیم و برادرانم طبق عادت که بدون یا الله به جایی وارد نمی شدند یا الله گویان پا به زیر زمین گذاشتند. •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• محمد علی با ذوق خودش را به احمد رساند و گرم سلام و احوال پرسی شد. چند بار صورت احمد را بوسید و خدا را شکر گفت. محمد امین کنار احمد نشست و گفت: داداش چند بار بهت باید بگم این پیراهن رو نپوش می چسبه به زخمت اذیت میشی. یه مدت نپوش بذار زخمت خوب بشه. احمد لبخند خجولی زد و گفت: نمیشه که یک سره بی لباس باشم. من هم خجالت زده گوشه ای ایستادم. محمد امین دکمه های پیراهن احمد را باز کرد و گوشه پیراهن را که به زخم چسبیده بود کنار زد. تمام روی زخمش عفونت بود و زردابه داده بود. از دیدنش حالم منقلب شد. محمد علی با حیرت به زخم احمد چشم دوخت و گفت: داداش چرا زخمت این شکلی شده؟ محمد امین در حالی که پیراهن احمد را در می آورد گفت: وقتی یه هفته زخمی تو طویله و خرابه سر کنی بهتر از این نمیشه دیگه محمد علی گفت: حالا تو خودت که ایراد میگیری چرا احمد آقا رو آوردی زیر زمین؟ چرا نبردیش بالا توی یکی از اتاقا؟ محمد امین پیراهن احمد را مچاله کرد و گفت: من هر کار کردم نیومد بالا گفت خانومت اذیت میشه احمد در حالی که پتو را روی خود بالا می کشید گفت: همین جوریش هم زحمت دادم هم تو دردسر انداختمت. همین جا خیلی هم خوبه و من راحتم. محمد امین پتو را از روی احمد کنار زد و گفت: داداش من لباست رو در آوردم از تنت که نچسبه به زخمت تو روش پتو می کشی؟ دلم برای حیای احمد غنج رفت. می دانستم بدون لباس راحت نیست و از من در حضور برادرانم خجالت می کشد. به محمد امین گفتم: داداش بی زحمت لباسش رو بده ببرم بشورم. محمد امین لباس را به دستم داد و من بی هیچ حرفی از زیر زمین بیرون آمدم. لب حوض روی آجری نشستم، شیر آب را باز کردم و پیراهن احمد را زیر آب گرفتم و چنگ زدم. صدای قدم های حمیده را شنیدم. کنارم ایستاد و گفت: آبجی بده من میشورم تو با این وضعت اذیت میشی. به او لبخند نصفه و نیمه ای زدم و گفتم: دستت درد نکنه زن داداش. خودم می شورم اذیت نمیشم... به صابون کنار شیر آب اشاره کردم و پرسیدم: اجازه هست این صابونو بردارم حمیده خم شد، صابون را برداشت و به سمتم گرفت و گفت: عجب حرفایی می زنی بردار آبجی. صابون را گرفتم و تشکر کردم. در حالی که صابون را روی پیراهن می کشیدم حمیده لبه کوتاه حوض نشست و با لحن غمگینی گفت: دیدی بنده خدا احمد آقا چقدر زرد و زار شده؟ با ناراحتی سر تکان دادم و گفتم: آره دیدم. _الهی بمیرم برای دلت آبجی. به خدا من هر وقت خودمو جای تو تصور کردم می بینم من اگه جات می بودم و این همه روز از محمد امین بی خبر می موندم حتما از غصه دق می کردم .... خیلی سخته ... این روزا خیلی اذیت شدی آه کشیدم و گفتم: کاش این دوری ها تموم می،شد. حمیده شانه ام را فشرد و گفت: تموم میشه آبجی. امیدت به خدا باشه. به شکمم اشاره کرد و پرسید: بچه ات خوبه؟ لگد زدناش شروع شده؟ لبخندی محو روی لبم نقش بست و گفتم: خوبه خدا رو شکر ... آره تکون خوردناش رو زیاد حس می کنم حمیده با ذوق گفت: ای جانم. الهی زن داییش قربونش بره معلومه از اون آتیش پاره هاست.... باز خدا رو شکر اینو داری احمد آقا ازت دور بشه سرت بنده کمتر دلتنگ میشی. حمیده چه می گفت؟ مگر می شد منی که حتی یک ثانیه هم نمی توانستم به احمد فکر نکنم سرم به چیز دیگری بند بشود و کمتر دلتنگ بشوم؟! •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
و چقدر امن است ،آغوش خدایی که بدون هیچ منتی ، دوستت دارد🌺 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
مداحی آنلاین - نماهنگ بی قرار کربلا - نریمانی.mp3
2.75M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃بی قرار کربلا 🍃اونه که پناهی جز خودت نداره کربلا 🎙 🌷 🌙 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
♦️ جشن های بزرگ عید سعید غدیر و دهه ولایت 🔹 با اجرای برنامه های شاد و متنوع، موسیقی ، اجرای ورزش باستانی ، سخنرانی ، پخش کلیپ ☘همراه با موکب و ایستگاههای پذیرایی، فرهنگی مذهبی ، ورزشی ، کودک و نوجوان . 🔻با هنرمندی ، هنرمندان محبوب شهرستان 🟡 مسابقه های جذاب ، قرعه کشی و اهدای جوایز 🟣 اجرای گروه سرود یاوران ولیعصر ( عج) 🔹اطعام بزرگ غدیر 👇👇👇👇👇 💫یکشنبه ۳ تیرماه الی سه شنبه ۵ تیر ماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۷:۳۰ الی ۲۲ 🔹 شهر کرکوند . بلوار امام (ره) .مجموعه بازار روز شهر کرکوند ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔻 قرارگاه فرهنگی شهر کرکوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼دعای امروز🌼 جمعه اول تیرماه ۱۴۰۳ 💐✨دعا میکنم که 💐✨سه ماه فصل تابستان 💐✨براتون لبریز از ثروت،برکت،عشق 💐✨و فراوانی باشد ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
محققان اعلام کردند درمیان ۲۷ نوع احساس بشر.... غم با ۱۲۰ساعت ماندگارترین حس و شادی با ۳۷ساعت کوتاهترین حس است! پس غم به دلتان راه ندید، که اگه بیاد سخت میره... ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُبارَک مُبارَک تَوَلُدِت مُبارَک🌸 لَبِت شادو دِلِت خوش🎂 چو گُل پُرخَنده باشی🌸 بیا شَمعا رو فوت کُن🎂 که صَد سال زِنده باشی🌸 ‌تیر ماهی های عزیز🌸 تولدتون مبارک باآرزوی بهترینها🌸 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🇮🇷✌️🏻 🔴امشب؛ سومین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری با محور مسائل «فرهنگی و اجتماعی» از ساعت ۲۰ برگزار می‌شود ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔴بازداشت عامل پرتاب شی آتش‌زا به ستاد انتخاباتی دکتر جلیلی در مشهد 🔹عامل پرتاب شی آتش زا شبیه کوکتل مولوتف به ستاد مرکزی دکتر جلیلی در مشهد دستگیر شد. 🔹محسن داوری فرماندار مشهد گفت: در اثر این حادثه آسیبی به کسی نرسید و عامل پرتاب جسم آتش زا نیز بلافاصله توسط نیروی انتظامی دستگیر شد ، وی توضیحات بیشتری در خصوص عامل پرتاب جسم آتش زا نداد. 🔹مصطفی باقرزاده، مسوول هماهنگی ستادهای مردمی سعید جلیلی در خراسان رضوی پیش از این به ایرنا گفت: ستاد مرکزی دکتر جلیلی در مشهد حوالی ساعت ۱۸ پنجشنبه هدف حمله با شی آتش زا قرار گرفت اما به کسی در این اقدام آسیب نرسید. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
📸خاموش کردن تلفن همراه؛ چند وقت یک‌بار و چرا؟ 🔸بسیاری از کارشناسان به کاربران توصیه می‌کنند حداقل هفته‌ای یک‌بار و به مدت یک دقیقه برای افزایش طول عمر دستگاه و سلامتی خود، تلفن همراه را خاموش کنند. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واقعا تو اون لحظه همچین تصمیمی فقط از یه انسان واقعی برمیاد ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واقعا تو اون لحظه همچین تصمیمی فقط از یه انسان واقعی برمیاد ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🇮🇷✌️🏻 🔹می‌‌گویند هر کسی رو خودشون بخوان میارن سر کار... 🔸اگه این‌طوری بود، من اگه جای «خودشون» بودم یکی رو می‌آوردم که حرف گوش‌کن باشه نه مثل فلانی که هر کاری دلش خواست بکنه و هر چی خواست بگه... ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مفهوم رنگهای مختلف پلاک ماشین را بلدین ؟ شما بلد بودید🤔 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
اگر كودك در خانواده ايی بزرگ شود كه از ابتدا ببيند مادر و پدر به روی هم لبخند می زنند: اگر محبت و عشق را در نگاه و كلام مادر نسبت به پدر ببيند؛ اگر گرمای عشق را بر دستان پدر بچشد؛ اگر ببيند مادر با شوق و محبت ،همسر خود را صدا می زند و پدر با شوق و محبت ،جواب می دهد؛ روحش از همان طفوليت ،درست تغذيه می شود و در زندگی آينده ی خود نيز موفق خواهد بود. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آماده سازی حرم مطهر امیرالمومنین امام علی علیه السلام در آستانه فرا رسیدن عید سعید غدیرخم- نجف اشرف ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
40.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ بابا حیدر ❤️ اثر جدید بچه‌های نجم الثاقب 😍 عشق ابدی بابا علیه عالم بدونه حق با علیه ببینید و لذت ببرید 🌹😊 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
♦️مرگ تلخ ۲ نفر بر اثر حادثه برق‌گرفتگی در اصفهان مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان : 🔹یک کودک در شهر رزوه و یک جوان در شهرستان مبارکه بر اثر برق‌گرفتگی جان باختند. 🔹️ شب گذشته در یکی از پارک‌های شهر مبارکه یک جوان بر اثر برق‌گرفتگی فوت کرد،در حادثه‌ای دیگر، یک کودک هفته گذشته در حین استفاده از آب‌سردکن در شهر رزوه به دلیل برق‌گرفتگی فوت کرد. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سلام می دهم از جان و دل به تو تا اینکه بشنوم «و علیک السّلام» را … ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
قطار بیشتر از همه آلزایمر داره... میگه هو هو !!!! دوباره خودش میپرسه چی چی ؟!!! خدا شاهده اگ کاری با من ندارین من برم دانشگاه شریف سمینار دارم✋🏽😂 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه تمام و نیمه ذی حجه مطلعش خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدی بعد از جواد داده مقام امامتش ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد🌹 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• آه کشیدم و گفتم: به نظرت شدنیه که من یاد احمد نکنم و دلم براش شور نزنه اونم با این وضعی که داره از یه طرف اون زخمش که عفونت و چرک کرده از یه طرف باید امشب یواشکی فراریش بدن از یه طرف نمی دونم کجا میره و کی دوباره می تونم ببینمش .... اشکم چکید. اشک در چشم حمیده هم حلقه زد و با بغض گفت: الهی برات بمیرم آبجی خدا صبرت بده. من که زخمش رو ندیدم ولی محمد امین می گفت خیلی وضعش بده صورتم را به بازویم کشیدم تا اشکم را پاک کنم و پرسیدم: چند روزه احمد این جاست؟ حمیده کمی فکر کرد و گفت: چهارپنج روزی میشه. قبلش نمی دونم کجا بوده ولی یه شب محمد امین اومد خونه همه چی رو توضیح داد و گفت یه اتاق رو آماده کنم قراره احمد رو بیارن. منم آماده کردیم هر چی منتظر موندیم خبری نشد. نصفه شبی دیدیم میزنن به شیشه نورگیر بالای آشپزخونه از خونه یکی از آشناهای دوستای احمد آقا که کوچه پشتی بودن از پشت بوم آوردنش. طفلی وقتی آوردنش رنگش عین میت بود. سفیدِ سفید. از راه پشت بومم اومده بود هی از پله های نردبون و دیوارا بالا پایین شده بود زخمش سر باز کرده بود اصلا اوضاع خوبی نداشت. با اون حالش محمد امین هر کارش کرد نیومد تو خونه و از ناچاری و به اصرار خودش تو زیر زمین براش جا انداختیم. راستش رو بگم من هیچ وقت فکرشو نمی کردم شوهر اتوکشیده مرتب و شیک تو رو یه روز با این سر و وضع ببینم. خیلی ژولیده و کثیف هم بود. لباسش هم خونی و کثیف بود هم چرکی و عرقی بود. معلوم بود از وقتی فرار کرده بود فقط همین تنش بوده. همراه حرف های حمیده اشکم می چکید و دلم داشت از غصه می ترکید. با بغض پرسیدم: لباساش رو چه کار کردین؟ حمیده گره روسری اش را محکم کرد و گفت: من می خواستم بشورم ولی محمد امین نذاشت. برد یه گوشه حیاط آتیش زد. یکی دو تا از پیراهنا و لباسای خودش که نو بود و یکی دو بار بیشتر نپوشیده بود داد احمد آقا. چون احتمالش زیاده تحت نظر ساواک باشن محمد امین مجبوره هر روز مثل بقیه روزاعادی بره سر کارش و برگرده بنده خدا احمد آقا از صبح تا شب تقریبا تو زیر زمین تنهاست. به خاطر من هم در همیشه روش قفله. بنده خدا آقاجان که همیشه ظهرا یه سر میومد این جا ظهرا میاد یکم بهش می رسه نهاری چیزی میده میره با بغض گفتم: یعنی آقاجان هم می دونسته احمد این جاست؟ چرا هیچ کدوم تون حرفی بهمن نزدین؟ چرا به من نگفتین این چهار پنج روز بیام پیشش بمونم و مراقبش باشم؟ من بین تون غریبه بودم؟ نا محرم بودم؟ •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand