eitaa logo
شمیم کرکوند
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
16 فایل
تفریحی سرگرمی آموزشی خبرگزاری و اطلاع رسانی شمیم کرکوند #شمیم_کرکوند 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین خبری @Admin_shamim_kar 🔴 ادمین جهت پاسخ تست هوش، درخواست از مسئولین شهر 👇 @Adm_in_shamim
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌱 •• •• حمیده هم به شوخی گفت: آره دیگه آبجی از این به بعد باید زیاد بخوری که جون بگیری از پس شوهر داری و خونه داری بر بیای خانباجی که کنار پنجره نشسته بود لب گزید و گفت: دخترمو اذیت نکنید. مادر به زور و تند تند قاشق غذا را به دهانم می گذاشت. خانباجی حالت نشستنش را عوض کرد و گفت: من الان یادم آمد. هی از او روزا میگفتم این احمد آقا چه قدر به نظرم آشناس ولی یادم نمیومد کجا دیدمش امشب که زیور خانم کلفت شونو دیدم فهمیدم کیه. ای احمد آقا خیلی پسر خوبیه مسجدیه از بچگی یه پای ثابت مسجد بود. همیشه تو کارای عزاداریا کمک می کرد. برنج پاک می کرد، ظرف می شست، سیب زمینی پیاز پوست می کرد، خلاصه هر وقت تو مسجد دیگ نذری به پا می شد انگار اون هم یه پای ثابت دیگا بود هرچی زیور خانم تلاش می کرد ببردش خونه حریفش نمی شد. از وقتی هم که بزرگتر شد تو مردانه خدمت می کرد. دیگ می شست، ظرف می شد، از وقتی بالغ شد چون سمت مردانه بود دیگه قیافه شو ندیده بودم ولی از زیور خانم می شنیدم که هست و حریفش نمیشه که بفرستش خونه. زیور خانم می گفت بیشتر وقتا تا اذون صبح مسجد می مونه جارو می کنه بعد نماز برمی گرده خانه. ریحانه گفت: بارک الله، پس یه چیزی هست که آقاجان این قدر ذوق کرده بود قراره این آقا دامادش بشه مادر با غضب گفت: الکی نگو خانباجی ... این پسره اگه این قدر مومن می بود این قدر بی حیایی نمی کرد. خانباجی هینی کشید، لب گزید و گفت: خانم جان؟! چرا تهمت می زنی؟ چه بی حیایی کرده جوون مردم؟ مادر با غضب گفت: بی حیایی نکرده؟! آبروی ما رو جلوی همه برد. هم عقدشان کردن دست دختره رو گرفته ول نمی کنه انگار که این میخواد در بره گرفتش فرار نکنه صدای خنده خواهرانم اتاق را منفجر کرد. مادر با غضب گفت: نخندین! بعدشم چنان بی حیا جلو همه زل زده تو صورت دختره پلکم نمی زنه ربابه گفت: مادر جان اینم شد بی حیایی؟ دست زنش رو گرفته، به صورت زنش زل زده ، دست ناموس مردم رو که نگرفته شمام یه چی میگین مادر که انگار با یادآوری رفتار احمد لحظه به لحظه عصبانی تر می شد گفت: زنشه درست، ولی یکم دندون رو جیگر بذاره آخر شب که رفتن تو اون اتاق خراب شده هر کار خواست بکنه دست زن شو بگیره ول نکنه تا صبح زل بزنه تو صورت زنش پلکم نزنه برای چی جلوی این همه جمعیت این جوری ندید بازی از خودش درمیاره؟ خانباجی خندید و گفت: خانم جان؟ اول ازدواج خودتون یادت رفته •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand