eitaa logo
شمیم کرکوند
1.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
16 فایل
تفریحی سرگرمی آموزشی خبرگزاری و اطلاع رسانی شمیم کرکوند #شمیم_کرکوند 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین خبری @Admin_shamim_kar 🔴 ادمین جهت تبادل ، پاسخ تست هوش، درخواست از مسئولین شهر 👇 @Adm_in_shamim
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 انتقال آب از دریا به اصفهان یکی از سریعترین پروژه‌های کشور است استاندار اصفهان: 🔸انتقال آب از دریای عمان به اصفهان یکی از سریع‌ترین پروژه‌های در دست اجرا در کشور است و با حمایت صنایع بزرگ در مدار پیشرفت و شکوفایی قرار دارد. 🔸سرعت پروژه به گونه ای است که امید داریم این طرح حداقل در بخش خط انتقال تا پایان سال به اتمام برسد. 🔸بخش هایی از پروژه از جمله آبگیر و نصب بعضی از تجهیزات که سفارش ساخت آنها داده شده ممکن است به زمان بیشتری نیاز داشته باشد. 🔸همه واحدهای صنعتی استان بعد از اینکه این طرح به سرانجام رسید موظفند تامین آب خود را از مسیر این پروژه انجام دهند ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی یکی بهم میگه تا سرپایی یه لیوان چایی بیار😒😊 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• مگر محرم تر و مرهم تر از او در این دنیا داشتم؟ بینی ام را بالا کشیدم و گفتم: ببخشید. چیزی نشده فقط راستش .... من با زندگی خانواده شما غریبم. از دیدن زندگی تون اذیتم. دست خودم نیست ولی دیدن لباس های مادر و خواهراتون، این ارباب نوکری تو خونه تون اذیتم می کنه. من لباسامو دوست دارم، به نظرم خیلی خوبن ولی وقتی تو جمع خانواده شما میام بین اونا من مثل فقیرا و بیچاره هام. نه که بگم حسودیم شده، بهم برخورده یا احساس حقارت کنم، نه من خیلی هم خوب و برازنده لباس پوشیدم خانواده شما خیلی اشرافی می پوشن. من اخلاقم با خانواده شما خیلی فرق داره. چه اشکالی داره اگه من با زیور خانم و مهتاب خانم روبوسی کنم؟ اونام آدمن چه فرقی با بقیه دارن؟ چرا نباید سر یک سفره با ما بشینن غذا بخورن؟ آقا جانم ما رو ساده زیست بار آورده چه تو خونه چه بیرون ساده می پوشیم. به نظرم درست نیست ما هر چقدرم وضع مون خوب باشه جلوی بقیه این طوری ظاهر بشیم و یا پول مونو برای خرید لباس آن چنانی بدیم. لباس برای پوشوندن بدن مونه نه برای تفاخر و فخر فروشی. احمد با دقت به حرف هایم گوش داد و وقتی حرف هایم تمام شد به رویم لبخند زد و گفت: الهی من فدای دل کوچیکت و افکار قشنگت بشم. خدا رو شکر که تو از تجملات بدت میاد و مثل خودم به این چیزا علاقه نداری ولی گلم قبلا هم بهت گفتم مادر من سلیقه اش این جوریه از بچگی تو ناز و نعمت بوده هزار و یک کلفت و نوکر تو دست و بالش بوده که کارهاش رو انجام می دادن. درسته مذهبی و متدینه و بیرون پوشیده و ساده است اما تو خونه همیشه همین جوری بوده، همین جوری زندگی کرده. الان باور کن اگه از مادر من بپرسی مطبخ کجاست نمی دونه اصلا تا حالا پاش رو اون طرف حیاط نگذاشته فقط تو اتاق خودش و مهمانخانه و گاهی هم حیاط رفت و آمد داره. تا حالا هیچ کار خونه ای هم انجام نداده. •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• ولی با این حال خانمم باور کن اصلا مادر اهل این که بخواد از ظاهر بقیه ایراد بگیره یا ملاک رو رخت و لباس و طلا و جواهر بقیه قرار بده نیست. من اگه برات لباس خریدم با دل خودم و سلیقه خودم بوده و اصلا مادر این لباس ها رو ندیده. چه الان که عروس این خانواده ای، چه قبلا که اومدن خواستگاریت حتی یه بار هم مادر نگفت شما در شأن ما نیستید یا خیلی ساده و فقیرید. بر عکس خیلی از کمالات و اخلاق خوب شما و خانواده ات تعریف کرد. شاید به قول تو مادرم اشرافی زندگی کنه ولی هرگز سلیقه اش رو به کسی تحمیل نکرده. زهرا و زکیه هم اگه مثل مادر رفتار می کنه به خاطر اینه که خانواده همسراشون همین طورن زهرا و زکیه هر دو شون عروس دایی بزرگم شدن و با دایی ام زندگی می کنن. سبک زندگی خانواده مادری من همین طوریه به قول تو ارباب نوکریه. اینام عادت کردن فکر می کنن زندگی همینه. چه مادر چه خواهرام هیچ وقت به زیور خانم مهتاب خانم یا آقا حیدر بی احترامی نکردن ولی تو کارها هم کمکی نمی کنن چون باور کردن که این وظیفه اوناست و باید محل غذا خوردن اونا از ما جدا باشه یا چون سفره دار مان باید بعد ما غذا بخورن. من خودم از وقتی یادمه تمام تلاشم رو کردم این طور زندگی نکنم برای همین تمام تلاشم رو می کنم بعد ازدواج این جا زندگی نکنیم. هم نمیخوام شما اذیت بشی هم نمیخوام ادامه دهنده این ارباب بازیا باشم. شاید اگه این شاه ملعون ور بیفته این طرز فکر ارباب نوکری و اشرافی این جماعت هم از بین بره. از جمله آخرش جا خوردم! به شاه مملکت، به حاکم کشور گفت ملعون! گفتن این حرف خیلی جرأت می خواست. هر چند از ملعون گفتنش جا خوردم اما از بقیه حرف هایش آرام شدم و گفتم: ممنون که حرفا و گلایه هامو گوش دادی و جوابمو دادی. من قصد بی احترامی یا توهین به شما و خانواده تون رو نداشتم. محبت شما رو اشتباه برداشت کردم و ناراحت تون کردم. احمد لپم را کشید و گفت: من از شما ناراحت نمیشم. این که یه چیزی تو دلت باشه و نگی ناراحتم می کنه وقتی میشه حرف زد چرا الکی تو دلت بریزی و خودتو عذاب بدی. من تو رو همین جوری که هستی دوست دارم و میخوام. شما مجبور نیستی تو جمع خانواده من تجملاتی رفتار کنی. همونی باش که هستی کسی نه مسخره ات می کنه نه ایراد می گیره منم اگه برات لباس یا چیزی می خرم به دل و سلیقه خودمه خیلی هم گرون و شیک و اشرافی نیست. صورت احمد را بوسیدم و گفتم: همین که به یادم هستی و برام هدیه می خری ارزشمنده ببخش اگه .... احمد صورتم را نوازش کرد و گفت: دیگه ادامه اش نده. تموم شد. به رویش لبخند زدم و گفتم: چشم. هر چی شما بگی. •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 «إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً» یعنی خداوند می‌تونه برامون معجزه کنه ..‌.🌷 پس بیا بسپاریم به خودش به جای نگرانی‌های الکی ... ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🍃 پيامبر خـدا صلى‌الله‌عليه‌وآله (در پاسخ مردى كه پرسيد: دوست دارم ايمانم كامل شود) فرمود: اخلاقت را خوب كن، ايمانت كامل مى‌شود. 🌸 📚 كنز العمّال، حدیث ۴۴۱۵۴ ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 غم انگیزترین انسان ها کسانی هستند که برداشت دیگران برایشان زیادی مهم است... ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
36.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زیبایی های ایران ببینید😊 ۱-آبشار شوی (خوزستان) ۲-آبشار ساراو(چهارمحال بختیاری) ۳-آبشار بهرام بیگی(کهکیلویه و بویر احمد) ۴-آبشار کردیت (چهارمحال بختیاری) ۵-آبشار دوقلو(خوزستان) ۶-آبشار نگین شیمبار (خوزستان) ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤🌧پیش بینی بارش ها در روزهای سه شنبه ۱۱ ،چهارشنبه ۱۲ ، پنج شنبه ۱۳ و جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🔻احتمال بارش استان چهارشنبه ۳۶% ، پنج شنبه ۶۵% و جمعه ۲۵% درصد است 🔹دمای هوا در روزهای پایانی هفته در پهنه ی منطقه کاهش خواهد یافت ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔴خیار ، چربی سوز کامل در وعده صبحانه خیار شکم پرکن بسیار پرخاصیت و کم کالری است ، خیار اگر با لیموترش مصرف شود تبدیل به یک چربی ســـوز قوی و کامل در وعده صبحانه می‌شود! ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
📌توصيه‌های پليس آگاهی هنگام خريد از مراكز فروش 🔻پليس آگاهی براي پيشگيری از سرقت هنگام خريد از مراكز فروش توصيه و هشدارهای به شرح زير به شهروندان ارائه داد. 1⃣ از كارت های اعتباری و عابر بانك برای خريد استفاده کرده و از قرار دادن رمز در کنار آن خودداری کنيد. 2⃣ در فروشگاه هايی كه امكان پرداخت الكترونيكی وجود دارد، از دادن اطلاعات كارت خود به فروشنده خودداری و شخصاً رمز عبور و مبلغ پرداختی را وارد کنيد . 3⃣ بيشتر از نياز روزانه وجه نقد به همراه نداشته باشيد . 4⃣ از به همراه داشتن طلا و جواهر و اشياء غير ضروری گرانقيمت پرهيز شود. 5⃣ در اماكن پرتردد مراقب تماس بدنی افراد ناشناس با خود باشيد. 6⃣ در مراكز خريد با ازدحام جمعيت مراقب كيف دستی و اشياء همراه خود باشيد. 7⃣ حتی الامكان از وسايط نقليه عمومی استفاده شود و در صورت استفاده از خودروی شخصی آن را در پارکينگ عمومی پارک کنيد. 8⃣ در صورت عدم دسترسی به پارکينگ، خودرو خود را در محل های قابل ديد و مطمئن پارك کرده و از تجهيزات ايمنی همانند قفل پدال و فرمان استفاده کنيد. 9⃣ از قرار دادن مدارک و اشياء قيمتی در داخل خودرو خودداری شود . 🔟 مراقب افرادی كه تحت عنوان مامور قصد كنترل چك پول و اشياء خريداری شده شما را دارند باشيد.
‼️وقتی كودک ظرفى را شكست يا گونى برنج ها را برگرداند؛ او را دعوا نكنيد، داد نكشيد، به او احساس گناه ندهيد كه «من با اين خستگى بايد خرابكارى تو رو تميز كنم»، «تو هم لنگه باباتی»، «ای خدا منو بكش»، «كشتی منو» يا کودک را نترسانيد: «دست نزن»، «برو عقب»، «نكن بدتر ميشه»، «دستت ميبره»، «پاهات كثيف ميشه» ❌️بلكه به او بگویید «برو جارو يا دستمال رو بيار تا با هم تميز كنيم» و اجازه دهيد كمک كند و با اين كار به او جبران كردن، همكاری كردن، اعتماد به نفس و اعتماد كردن به خودش و شما را بياموزد. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
➕اون ۲۹ پزشکی که بخاطر خوردن الکل مسموم شدند و یک نفرشون هم فوت کرده ، خارج از اینکه دین را قبول داشتند یا نه آیا در مورد مضرات خوردن الکل در دوران دانشجویی بهشون گفته بودند یا نه شماهایی که به فکر سلامتی خودتون نیستید چطوری میخواین مردم را درمان کنید؟! 🆔 @shamim_news_karkevand
🔴زمان پخش ۲ سریال جدید تلویزیون 🔹دو سریال «رخنه» و «آقای قاضی؛ شعبه ۱۲۱» از شبکه‌های یک و دو به‌زودی روی آنتن می‌روند و جایگزین سریال‌های نوروز و ماه رمضان می‌شوند. 🔹سریال «رخنه» از شنبه هفته آینده ۱۵ اردیبهشت ماه هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از آنتن شبکه یک سیما روانه آنتن می‌شود. فصل دوم مجموعه آقای قاضی با عنوان «آقای قاضی؛ شعبه ۱۲۱» پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت آغاز می‌شود و پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها مهمان مخاطبان شبکه دو سیما خواهد بود. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شمسایی قهرمانی آسیا را به «شهید غیرت» اهدا کرد. 🔹«وحید شمسایی» سرمربی تیم ملی فوتسال در ایام سالروز شهادت شهید حمیدرضا الداغی، قهرمانی تیم ایران در رقابت‌های قهرمانی آسیا را به این شهید غیرت اهدا کرد. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔴علت صدور برگ جریمه رانندگی اشتباهی چیست؟ 🔹رئیس پلیس راهور فراجا: ۵ درصد جرائم رانندگی اشتباهی ارسال می‌شود که برای رفع این خطا باید دوربین‌ها نوسازی شود البته دستکاری کردن پلاک توسط برخی از رانندگان در این اشتباه بی‌‌تاثیر نیست. 🔹سامانه رسیدگی غیرحضوری یا اینترنتی به اعتراضات در دست آماده‌سازی است و امیدواریم به‌زودی یعنی در سال ۱۴۰۳ بتوانیم از این سامانه رونمایی کنیم. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🐎رسم رفاقت 🔴در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است حیوان کشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند دائم جلو می تازد... میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد. 🔴در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم👌 🔴ایـن اسـت رسم رفـاقـت رفیق باشیم ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضور صادق بوقی زیر پل خواجوی اصفهان و خواندن آهنگ معروفش ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• با شیطنت پرسیدم: میخوای لباسو بپوشم تو تنم ببینیش؟ احمد لپم را کشید و گفت: خواستنش که میخوام شیطون خانم ولی الان دیگه دیر شده پاشو آماده شو بریم صبحانه که زود ببرمت خونه تون حاجی از دستم شاکی نشه چشم گفتم و از جا برخاستم. روسری ام را پوشیدم و چادر رنگی روی سرم انداختم و همراه احمد به اتاق مادرش رفتیم. پدر احمد با زیرپوش و بیژامه نشسته بود ولی مادرش مثل دیشب لباس های فاخر به تن داشت و موهایش را بافته بود. روبروی شان نشستیم و مشغول صبحانه شدیم. چند لقمه ای خوردیم که مادرش سکوت را شکست و رو به من گفت: دخترم بی زحمت به خانواده خبر بده بگو ان شاء الله ما شب میلاد مزاحم تون میشیم. _چشم. مزاحم نیستین مراحمید. احمد لقمه ای به دست من داد و پرسید: شب میلاد چه خبره؟ حاج علی لقمه اش را فرو داد و گفت: میخوایم قرار مدار عروسی شما رو بذاریم تا به سلامتی بفرستیم تون خونه بخت. من با خجالت سر به زیر انداختم ولی احمد با خنده گفت: به سلامتی چه خوب چرا زودتر بهم نگفتین پدر و مادرش به او خندیدند. مادرش گفت: نمی دونستم این قدر ذوق می کنی پریشب تو ولیمه بچه باجناقت صحبتش شد حاج خانم گفت خبرش رو بدین که می تونین بیایین یا نه دیگه منم الان خبرش رو دادم احمد چایش را نوشید و گفت: خیلی هم خوب. دست شما درد نکنه. فقط کاش یه شب بندازین عقب تر مادرش با تعجب به احمد نگاه کرد و پرسید: چرا یه شب عقب بندازیم؟ احمد به روی مادرش لبخند زد و گفت: تو مسجد جلسه داریم حاج علی گفت: حالا یه شب جلسه نرو. احمد نگاه چرخاند و گفت: نمیشه حاج بابا. جلسه مهمیه. جلسه هماهنگیه. حاج علی پوفی کشید و سکوت کرد. احمد دست از خوردن کشید و گفت: حاج بابا شما بگی نرو نمیرم. اطاعت امر می کنم. ولی شما که می دونی خیلی مهمه. مادر احمد با نگرانی گفت: احمد جان پسرم نمی خوای دست برداری؟ تو الان دیگه زن داری دنبال خطر نرو. از چه حرف می زدند که من بی اطلاع بودم؟ جلسه مسجد چه خطری داشت؟ احمد گفت: مادر جان شما نگران نباشید. حواسم هست و مواظبم. حاج علی نفسش را بیرون داد و رو به من گفت: دخترم از خانواده عذرخواهی کن بگو ما شب بعدش میاییم. خودمم به حاجی معصومی اطلاع میدم شما هم به حاج خانم خبر بده. زیر لب چشم گفتم و با دنیایی سوال در ذهنم چایم را سر کشیدم. احمد خم شد و دست پدرش را بوسید و از او تشکر کرد. استکان خالی ام را که در سفره گذاشتم احمد رو به من کرد و گفت: بریم. از جا برخاستم و بعد از تشکر از اتاق بیرون رفتیم. •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• احمد کلید انداخت و در اتاقش را باز کرد. واقعا عجیب بود که هر بار از اتاقش بیرون می رفت درش را قفل می کرد و کلیدش را در جیبش می گذاشت. تعارف زد و گفت: بفرما عزیزم. وارد اتاق شدم. چادرم را در آوردم و نتوانستم جلوی کنجکاوی ام را بگیرم. پرسیدم: چرا در اتاقت رو همیشه قفل می کنی؟ از سوالم جا خورد. چند لحظه ای در سکوت خیره ام ماند و بعد لبخند زد و گفت: همین جوری عادت کردم. _چیز ارزشمندی تو اتاق تون دارین که این قدر ازش مراقبت می کنین؟ احمد کتش را پوشید و گفت: نه قربونت برم. من اگه درو باز بذارم زیور خانم یا مهتاب خانم میان خودشونو زحمت میندازن این جا رو تمیز می کنن منو شرمنده می کنن برای همین درو قفل می کنم کلیدم می برم که دسترسی نداشته باشن و تو زحمت نیفتن. دلیلش به نظرم دلیل واقعی نیامد. گفتم: خوب شما می تونید ازشون بخواین نیان تو اتاق تون دیگه نیازی به این کارا نیست. احمد به رویم لبخند زد و گفت: من هر چی بگم اونا فکر می کنن وظیفه شونه کارای منو بکنن. دیگه الان چند ساله جز قفل کردن در این اتاق راهی به ذهنم نمی رسه. ابرو بالا انداختم و دیگر هیچ نگفتم. دلیلی نداشت احمد به من دروغ بگوید هر چند احساس می کردم چیزی هست که من از آن بی خبرم. چادر سیاهم را پوشیدم و به احمد که پشت پنجره ایستاده بود گفتم: من آماده ام. بریم. احمد نیم نگاهی به من کرد و گفت: بشین هنوز زوده. کنارش ایستادم و به حیاط نگاهی انداختم و گفتم: مگه نمیخوای منو ببری؟ _چرا قربونت برم ولی قبلش باید یکم با بابا صحبت کنم. _خوب چرا همونجا تو اتاق صحبت نکردین؟ _جلوی مادر نمیشد اون حرفا رو بزنم. منتظرم آقام بیاد بره اتاقش تا برم باهاش حرف بزنم. پدر احمد از اتاق بیرون آمد. احمد گفت: یکم بشین تا برگردم. نمی دانم چرا مثل بچه ها پرسیدم: میشه منم بیام؟ احمد به رویم لبخند زد. دستم را گرفت و گفت: بیا قربونت برم. اتفاقا به نظرم باشی بهتره به عنوان اهرم فشار. خودش خندید و من ماندم که اهرم فشار چیست. با هم از اتاق بیرون رفتیم و احمد در را قفل کرد. از جلوی مهمانخانه و اتاق مادر احمد آهسته رد شدیم و از پله های آن طرف ایوان بالا رفتیم. احمد به شیشه در چند تقه زد و گفت: آقاجون اجازه هست؟ •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand