eitaa logo
شمیم یار
982 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ 🥀 روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگین تر میشد. قهر نبودم چون قهر تو اسلام کار پسندیده ای نبود. فقط ازش خیلی دلخور بودم. با هم حرف میزدیم اما خیلی کم و سرد. وقتی میومد خونه بیشتر با محدثه بازی میکرد و منم تو آشپزخونه مشغول میشدم. چند روزی بود که قلبم درد میکرد و آروم نمیشد. دردش یک جورایی امونم رو بریده بود و توان برام نذاشته بود. جلوی کارن زیاد نشون نمیدادم درد دارم چون نمیخواستم بفهمه حتما چیز خاصی نبود. حتما بخاطر استرس و فشار و نگرانی بود. یک روزی که کارن نبود واقعا جونم به لب رسید و رفتم دکتر اما قبلش محدثه رو گذاشتم پیش آتنا و گفتم یک ساعتی نگهش داره جایی کار دارم زود میام. رفتم بیمارستان نزدیک خونه آتنا و دکتر برام یک آزمایش نوشت که سریع آزمایش رو دادم و منتظر جواب شدم. وقتی فامیلمو صدا زدن رفتم جوابو گرفتم. _میشه بگین نتیجه اش چیه؟ _با دکتر حرف بزنین بهتون میگن. هدایتم کرد سمت اتاق دکتر و منم با بهت و ترس رفتم تو مطب دکتر. برگه آزمایش رو گذاشتم رو میز دکتر و گفتم:آقای دکتر لطفا نتیجه رو زودتر بگین خیلی استرس دارم. نگاهی به برگه انداخت و اخماش رفت تو هم. وای خدا داشتم سکته میکردم. خیلی حالم بد بود. قلبم شروع کرد به درد گرفتن. _آقای دکتر؟ _متاسفانه شما مبتلا به حمله قلبی شدین. همه این دردهای قلبتون هم بخاطر استرسه و فشاره. اگر رعایت کنین حتما خوب میشه. یک آن انگار وا رفتم و بدنم سست شد. ناراحتی قلبی؟ من؟؟؟ چرا آخه؟نکنه بخاطر فشارای این روزاست؟ با تشکر ساده ای از مطب دکتر و بیمارستان بیرون اومدم و سمت خونه آتنا قدم برداشتم. هرچی آتنا گفت بیا بالا گفتم کار دارم و باید برم. محدثه رو گرفتم ازش و ازش خداحافظی کردم. _ممنون که نگهش داشتی. _خواهش میکنم دوست گلم. ما یک زهراجون که بیشتر نداریم. لبخندی زدم و گونشو بوسیدم. _سلام برسون عزیزم.خداحافظ. تا خونه با تاکسی رفتم. به خونه هم که رسیدم محدثه رو خوابوندم و خودم نشستم رو صندلی جلو تراس و زل زدم به بیرون. فکرم خیلی مشغول حرفای دکتر بود. قلبم آروم شده بود اما درد اصلی، روحمو خراش میداد. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @shamime_yaar