#زندگی #آرامش 🌸 زندگی جاری است... سنگری دارم که نامش خانه است هستی من حفظ این کاشانه است پشت سنگر چای را دم کرده‌ام من خبرها را کمی کم کرده‌ام دور کردم خانه را از اضطراب خوانده‌ام با بچه ها هر شب کتاب در هیاهو و صدا از روبه‌رو می‌روم آرام و می‌گیرم وضو کودکم بالا رود بر دوش من افسرِ آینده در آغوش من بوی عطر قورمه سبزی شد بلند سنگرم را دور کردم از گزند روزها گل‌های من سرزنده‌اند دشمنان کشورم بازنده‌اند می‌دهد آزارشان لبخند ما روسری‌ها می‌شود سربند ما مادری را دوست دارم مثل نور گرم هستم، عاشق و سنگ صبور کودکم بر دامن سبزم پرید پرچم زیبای ایران را کشید دخترم بازی کند در جانماز شکر می‌گویم خدا را در نماز عشق و ایمان غصه را سرکوب کرد حال فرزندان من را خوب کرد زندگی جاری ست در میدان جنگ می‌زنم هر روز بر این خانه رنگ جنگ تحمیلی نشان ضعف نیست حاضر میدان بزمِ رزم کیست؟ درس مادر بودنم را خوانده‌ام پای این سنگر تماماً مانده‌ام دست‌هایم روبه سوی آسمان میهنم تا آخرش زیبا بمان...🌱 ✍️زهره قاسمی 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#زندگی #جنگ #آتش‌بس 🔹زندگی ادامه دارد... چند ساعت بیشتر از اولین تجاوز موشکی اسرائیل به خاک ایران نگذشته بود. پیرمردی را دیدم که دو تا نان سنگک داغ توی دستش گرفته بود و آرام آرام به خانه‌اش می‌رفت. خانم جوانی از وانتی محل سبزی قورمه می‌خرید. همسایه‌مان «دایه‌دایه وقت جنگه» را زیر لب با غرور زمزمه می‌کرد. پسربچه‌ها تو کوچه فوتبال بازی می‌کردند و صدای خنده و شادی‌شان پر شده بود در گوش زمان! خیابان‌ها شلوغ بود و ما با همان آرامش همیشگی، نشسته بودیم توی ماشین تا برویم به مهمانی. از آینه به پشت سرم و آدم‌ها نگاه کردم و دیدم، زندگی به طرز عجیبی، جریان داشت. نه این‌که کسی نترسیده باشد، نه این‌که دل‌ها بی‌قرار عزیزی نباشد، نه این‌که دل کسی به خاطر از دست‌دادن سرداران و فرماندهان نشکسته باشد، نه ولی وقتی خود خدا ۳۶۵ بار در قرآن گفته، عزیز دلم! بنده‌ من! نترس. من هواتو دارم... ترس و دلهره برای مؤمن معنا ندارد.... هم جنگ و هم آتش‌بس، صبر می‌خواهد و حوصله و امید و روحیه. پس زندگی کن... کتابت را بخوان که قهرمان قصه هنوز منتظر برگشت توست. بنشین کنار بچه‌هایت و با خيال آسوده سریالت را از قاب تلویزیون تماشا کن. برو خرید، سبزی پاک کن و شام درست کن و با یک لیوان شربت بهار‌نارنج خستگی و دلتنگی را از چهره همسرت بردار. خودت باش! و بهترین آرایش جنگی را که همان همسری و مادرانگی است، به روح خانواده‌ات تزریق کن که حال خوب هر سرزمین، در دست مادران همان دیار است که شیر غیرت و عشق را توأمان به بچه‌هایشان می‌دهند... اتاقت را مرتب کن. همان‌جا که خاک نشسته، شاید انگیزه‌ای زیر غبار مانده باشد... به گل‌های بالکن آب بده. زندگی کن و از لحظه‌لحظه‌هات لذت ببر که ما باید قوی بمانیم؛ نه فقط برای خودمان برای آنهایی که دل‌گرمند به لبخند ما که شوق، شور و آرامش فکر و ذهن‌‌مان بهترین پدافند دفاعی است که می‌تواند حال نتانیاهو را در اوج‌ مستی، درب و داغان کند؛ چون ما از نسل بانوی کربلاییم که با عزت، غرور و آرامش، کاخ‌نشین مغرور را به زانو در‌آورد.... ما به همین آرامش نیاز داریم که قوی بمانیم, باید هر کس باور کند که سنگری دارد که باید از آن محافظت کند. ✍️زهرا حاجی‌زاده 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#زندگی #تلخ ✖️ قصه تلخ 🔰 ‏تو مرکز خرید با یه هم‌وطن حرف می‌زدیم. می‌گفت: علت مهاجرتم پسرمه که نمیخوام تو این جامعه پر از تبعیض و فقر فرهنگی و عقب‌مونده بزرگ شه و... ده دقیقه بعد همین‌طور که خیلی جدی داشت صحبت می‌کرد، لیوان قهوه‌شو مچاله کرد چپوند لای گلای وسط فضای سبز. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی #تلخ ✖️ قصه تلخ 🔰 سر نبش خیابان آشغال می‌ریختند، یه پرده زدن و نوشتن: رحمت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال نریزد! هیچ‌کس محل نمی‌ذاشت و بازم آشغال می‌ریختند! جمله رو عوض کردن: لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال بریزد! دیگه کسی آشغال نریخت! 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی #شیرین 🌸 قصه شیرین 🔰 من و خانومم هرازگاهی با هم دعوا می‌کنیم. بعد از هم جدا میشیم؛ جوری که انگار دیگه به این زندگی برنمی‌گردیم! چند ساعت بعد یه نفرمون به اون یکی میگه: چای می‌خوری دم کنم؟! اون یکی هم خودشو به نفهمی میزنه که انگار نه انگار دعوا کردیم و میگه: آره... شکلات بیارم؟! 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی #تلخ ✖️ قصه تلخ 🔰 خانم همسایمون به دخترش گفته که برو رشته حقوق بخون که پس‌فردا خواستی طلاق بگیری، دستت پر باشه، سر دربیاری، کم نیاری. به دختر ۱۷ ساله. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی #شیرین 🌸 قصه شیرین 🔰 قدیما گاهی که پشت‌بوم خونمون کباب درست می‌کردیم، همیشه بابام برای هر سه تا مستأجری که‌ بودن توی ساختمون، دوتا سیخ کباب درست می‌کرد و می‌داد دست منِ هفت‌ساله که ببرم دم خونه‌هاشون تا یه وقت هوس‌ نکنن. از اون موقع یاد گرفتم حواسم به خیلی چیزا باشه؛ شاید خیلیا نداشته باشن... دلشون بخواد! 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی #شیرین 🌸 قصه شیرین 🔰 آدم در نقش فروشنده، قشنگ راحت میفهمه طرف خریداره یا نه، اوضاع جیبش خوبه یا نه. بعضی وقتا بعضی باباها مشخصه توان خرید ندارن، ولی اون‌قدر مهربونن که دلشون نمیاد به بچه‌ها مستقیم نه بگن... این وقتا خودم یه جوری می‌پیچونم که نظر بچه‌ها عوض بشه خرید نکنن. من برای این باباها خیلی احترام قائلم. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

#زندگی ☘️ لذّت آنچه را که امروز داری با آرزوی آنچه نداری خراب نکن روزهایی که می‌روند دیگر باز نمی‌گردند... 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#زندگی ☘️ لذّت آنچه را که امروز داری با آرزوی آنچه نداری خراب نکن روزهایی که می‌روند دیگر باز نمی‌گردند... 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

🌸🍃 #زندگی #تأمل 🌿 اگر جایی را که هستی، دوست نداری حرکت کن تو درخت نیستی! 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#زندگی #آرامش ▪️مكث كردن را تمرين كنید وقتى شك دارید وقتى خسته‌اید وقتى عصبانى هستید وقتى استرس دارید وقتی خیلی خوشحالید مكث كنید و هیچ تصمیمی نگیرید! 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena