eitaa logo
موسسه شمیم عفاف کریمه سلام الله علیها
469 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
416 فایل
ارتباط با ادمین @vesalll
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ 📌گاهے از منِ"مذهبی"؛ تنها یک تیپ مذهبے باقے مے ماند؛ 🌱گاهے منِ"مذهبی" آنقدر درگیر پست ها و متن هایم در صفحات مجازے مے شوم؛ ڪه از خواندن روزانه چند خط قرآن غافل میشوم؛ 🌱و در پایان روز،میبینم ڪه حتے یک دهم وقتے ڪه در فضاے مجازے بودم،در فضاے قرآن و حدیث نفس نڪشیدم.... 🌱آنقدر ڪه آنلاین بودم و اولین نفر پست هاے دیگران را تائید ڪردم؛ به فڪر نماز اول وقت نبودم... 🌱آنقدر درگیر جذب حداڪثرے شدم ڪه فراموش ڪردم "اخلاص" و "عبودیت" رمز برڪت در ڪارهایمان است... 🌱 آنقدر ڪه به فڪر آبروے خود،و برانگیختن تشویق دیگران و تائید ڪردن هایشان بودم، به فڪر رضایت الله نبودم ...🥺 ⁉️ ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
♥️ ما منتظرانت، بسانِ یعقوب با چشمانی تاریک از حسرت دیدارت... اما با قلبی پر از امید، از ظهورت.. انتظارت را می کشیم. ای کاش کسی می آمد با بوی پیراهنت.. تا این دیدگان، به سِحر شمیمت روشن شود! 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
🌟 بـارالهـا از هر لـذتی جـز یـاد تـو از هر آسـایشی جز همـدمی تـو از هر شـادمانی ای جز نزدیکی به تـو و از هر کاری جـز فرمانبریت به درگاه تـو آمـرزش می‌خواهـم 🌟 بار خـدایـا اگر بخواهی از مـا بگـذری از فضـل و احسـان توسـت نه شایستگی ما... 🌟 و اگر بخواهی ما را به کیفـر رسانی از عـدل و دادگـری توسـت پـس به لطـف خود از سـر تقصیـرات و کوتـاهی‌های مـا بگـذر   ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
🌼 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم *۞اَللّهُمَّ۞* *۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞* *۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞* *۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞* *۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞* *۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞* *۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞* *۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞* *۞طَویلا۞* 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋هرزمان جوانی دعای فرج رازمزمه کند همزمان امام زمان دستهای مبارکشان رابه سوی آسمان بلند می کنند وبرای آن جوان دعا میفرمایند هرچه میخواهی بکش اما نکش دامن ز من ای حبیب ای آشنا ای حضرت یابن الحسن هرچه میگویی بگو اما نگو دیگر نیا منتقم تعجیل کن با ذکر یا زهرا بیا 🦋أللَّھُـمَ؏ َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🦋 ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بسم‌الله» 🙏🏻 درس تقوا... ✅ یک بخش از سخنان در ، درس بسیار مهمی به من داد! 👈🏻آن جایی که مخالفت خودشان را با کاری که در حین صحبت‌های رُخ داد اعلام کردند و فرمودند کار صحیحی نبود. ⛔️همه می‌دانیم علّت آن شعارها چه بود... ولی در هر حال، روش و راه ابراز، غلط و غیراخلاقی بود!!! 🔸 می‌دانستند آن کسانی که در حرم هستند، از جمله آن‌هایی که شعار دادند، به ایشان آمده‌اند، و چه بسا آن شعارها را هم از سر حمایت از ایشان سرداده‌اند... 🖐🏻شاید اگر من با این ظرفیت کم و محاسبات غلط، به جای ‌بودم، حرفی نمی‌زدم و عبور می‌کردم و حتی خوشحال می‌شدم از این مسئله؛ چه برسد به اینکه بخواهم تذکر دهم و مخالفتم را همان جا اعلام کنم، و علی‌القاعده هر سیاستمدار دیگری هم بود، همین کار را می‌کرد... ❌امّا دیدیم که این مرد در قامت یک سیاستمدار تمام عیار، نهایت تقوا را رعایت کرد و بدون ذره‌ای مماشات، کرد و مخالفت خود را اعلام نمود... 🌱اینکه گفته می‌شود «سیاست ما عین دیانت ما است»، معنایش همین ظرافت‌ها در رعایت امر است... ⚖️این منش و مراقبت را مقایسه کنید با کسانی که بعضا به اسم و ، و به رسم آنکه «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» هر و و و را بر خود جایز می‌دانند‼️ 🚶🏻‍♂️تفاوت از کجا تا کجاست... (علیه‌السلام): «هر که تقوای الهی پیشه کند، خواه ناخواه، مورد مردم قرار می‌گیرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.» ✍️ ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نجف اشرف - بیت مرحوم امام -- سخنان (شنبه‌شب) "سیدعلی خمینی" در تمجید از فضایل رهبر فرزانه انقلاب ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار. ان شاءلله یکبار دیگر مطالب مسابقه به صورت کلی در کانال بارگزاری می شود و طی دو روز آینده سوالات خدمت شما ارائه می شود. با تشکر ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
♥️مسابقه 1⃣ 🦋نظم وامام 👇 💠امام تمام کارهایشان از نظم کافی برخوردار بود. بعد از چند روز که آنجا – نجف – ماندم متوجه شدم که در هر ساعت چه برنامه‏ هایی دارند. حتی وقتی به ایشان نگاه می‏‏ کردم می ‏‏دانستم که ساعت چند است. گاهی از خانم درباره برنامه روزانه آقا می‏ پرسیدم، می‏‏ گفتند اگر برنامه یک روز آقا را بگویم شما می‏‏ توانید آن را در 360 روزضرب کنید. امام دقیقاً روی نظم و برنامه عمل می‏‏ کردند. به من هم توصیه زیادی در مورد نظم و برنامه‏ ریزی داشتند. 🌴🌴🌴🌴🌴 💠مرحوم خانم دباغ که افتخار همنشینی با امام در روزهای سرنوشت ساز حضور ایشان در نوفل لوشاتو را داشت و از نزدیک با امام مأنوس بود، درباره نظم امام اینگونه تعریف می کند: نظم در زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیس های فرانسه هم اثر گذاشته بود. من از داخل پنجره اتاقم که در منزل امام بود می دیدم که هنوز در منزل آقا باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند. پلیس ها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب بود.  برگرفته از کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی؛ ج 2. 
🍏آرامش خاطر‏ ‏‎ 💠‏‏قبل از اینکه امام به نجف تبعید شوند ما به منزل ایشان می رفتیم و ظهر‏‎ ‎‏برمی گشتیم یک روز دیدم شخصی آمد و اظهار داشت که من نامه ای اینجا داده ام به‏‎ ‎‏من جواب نداده اند گشتند نامه اش را پیدا کردند دیدم در نامه اش نوشته است من‏‎ ‎‏مهدی موعود هستم و سه ماه دیگر ظهور می کنم! شما پنج هزار تومان به من قرض‏‎ ‎‏می دهید تا آن وقت به شما می دهم! آدم دیوانه ای بود، امام فرمودند نامه اش را به او‏‎ ‎‏پس بدهید،‏پس دادیم. او تا ظهر دم در اتاق امام راه پیمایی می کرد و نتیجه ای نگرفت.‏‎ ‎‏ظهر که شد به منزل رفتم عصر که آمدم دیدم دو نفر را که جلوی در اتاق بالا بودند که‏‎ ‎‏هر کس می خواست خدمت امام برود می بایست از آنها اذن بگیرد این دیوانه به‏‎ ‎‏آنها حمله کرده و آنها را کناری انداخته بود که من مهدی موعود هستم بگذارید بروم‏‎ ‎‏داخل و می خواهم امام را ببینم، امام هم نشسته بودند و آقای رسولی هم در خدمت‏‎ ‎‏ایشان بود او چنان به امام حمله کرده بود که من وقتی رسیدم دیدم عینک آقای رسولی‏‎ ‎‏به گوشه ای پرت شده است،  چون او ناگهانی از پله ها دویده و به امام حمله کرده‏‎ ‎‏بود که من مهدی موعود هستم اما امام مثل کوه نشسته بودند و تکان‏‎ ‎‏نمی خوردند. ‏‎
ادامه ...👆👆👆 🏅دستاوردهای انقلاب اسلامی1⃣ 💥انقلاب اسلامی کشورِ با اکثریت بی سواد را به رتبه ۱۶ علمی جهان رساند. 💥انقلاب اسلامی شخصیت دانش‌آموزان را از کتک خوردی به قهرمانی المپیادهای جهانی و فرماندهی جبهه و جنگ رساند. 💥قبل از انقلاب ۴۰ درصد کودکان به صورت کامل مدرسه نمی‌رفتند. 💥پیش از انقلاب اسلامی ایران هیچ رتبه المپیادی در جهان نداشت.ولی اینک همیشه از رتبه های برتر دنیاست. ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
مسابقه 💫قسمت 2⃣ 🌺 طمانینه و آرامش امام 👇👇👇
طبیعی است، در شرایطی که امام در تبعید است و توطئه های دشمن علیه اسلام و مسلمین در جریان است و احساس می کندکه حاج آقا مصطفی چون سپری نیرومند و بازویی قوی در کنارش ایستاده است و به مبارزات او تداوم می دهد از دست دادن چنین پشتوانه ای فوق العاده ناگوار است. حذف شدن این بازوی توانا و قوی طبیعتاً فاجعه خیلی سهمگین و دردناکی است. حضرت امام در برخورد با فاجعه شنیدن شهادت فرزندشان در چند مرحله عکس العمل نشان دادند. اول در لحظه شنیدن این خبر دردناک بود. دوم در لحظه ای که سر مزار پسر حاضر شد و سوم لحظه ای است که به منزل فرزندش سر زد و دلداری داد. این سه مرحله بسیار تکان دهنده بود. من بعد از اطلاع از این واقعه اولین کاری که کردم این بود که به حاج احمد آقا اطلاع بدهم. یکی از افراد مطمئن بیت امام را مطلع کنم. آن ایام تابستان بود و حاج احمد آقا داخل حیاط می خوابیدند. من سراسیمه کسی را فرستادم و گفتم برو آهسته درِ منزل شخص امام را بزن و به احمد آقا بگو فوراً به منزل برادرشان بیایند و در جواب پرسشهای دیگر سکوت کن. او سراسیمه و پابرهنه به منزل امام رفت و احمد آقا را آورد. کوچه تنگ بود و ما با زحمت توانستیم وسیله ای را تا در خانه برسانیم. من با زحمت مرحوم حاج آقا مصطفی را به روی دوش گرفتم و پایین آورده توی ماشین گذاشتم. سپس او را به مهمترین بیمارستانی که در نجف بود رساندیم. آن جا با همان معاینات اولیه پزشک گفت که از دست او کاری ساخته نیست و ایشان مرحوم شده اند. امام از شهادت فرزندشان دیرتر باخبر شدند. شاید حدوداً دو ساعت بعد از شهادت، خبر مرگ فرزند را شنیدند. برای ما دادن خبری به این ناگواری معضلی به حساب می آمد. تا این که به نظرم رسید سید احمد آقا که در آن زمان در عراق بودند و به حق بازوی توانای امام در ایران به حساب می آمدند و بعد از وفات برادرشان، نقش ایشان را به خوبی ایفاء کردند و چون سپری نیرومند در کنار امام به دفاع از آرمانهای مقدس ایشان پرداختند، این خبر را به امام بدهد. بنابراین ایشان اولین نفر از اهل بیت امام بودند که از شهادت حاج آقا مصطفی مطلع شدند. پس از شنیدن این خبر، سید احمد آقا با حالت سراسیمه و بشدت افسرده و غم زده وارد منزل می شود. منتهی سعی می کند خودش را از دید پدر دور نگه دارد. صبح آن روز دوستان از برخی شخصیت های علمی و محترمین دعوت می کنند تا به عنوان تسلیت و دلگرمی نزد امام بیایند و به نحوی خبر مصیبت بار را به ایشان بدهند. در بین افراد آقایان حاج شیخ حبیب الله اراکی، رضوانی و سید عباس خاتم و کریمی بودند. اینها نزد امام می آیند و افسرده و غمگین می نشینند، به نحوی که امام احساس می کند این مسأله، مسأله معمولی نیست و خبر از یک حادثه سهمگین دارد. امام ابتدا سراغ حاج احمد آقا را می گیرند و با سکوت ایشان مواجه می شود. به حضار می گویند اگر برای مصطفی اتفاقی افتاده بگویید، من طاقت شنیدن آن را دارم. مجدداً از احمد آقا که خارج از اتاق بوده با فریاد سؤال می کند: چه شده است؟ چه خبر از مصطفی؟ حاج احمد آقا یک مرتبه با صدای بلند گریه می کند و آقایانی هم که در آن جا بودند واکنش نشان می دهند و گریه می کنند و می گویند انا لله و انا الیه راجعون. امام متوجه جریان می شوند و سپس به دستشان در حالی که پنجه هایش از هم باز بود و به همان شکل روی زمین گذارده بودند خیره می شوند و پس از سه مرتبه لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و سه مرتبه انا لله و انا الیه راجعون گفتن، رو به جمع کرده و می گویند: چون فوت مشکوک است 24 ساعت صبر کنید. البته این حکم فقهی است و ما در مورد میتی که مثلاً با حالت اغماء و سکته وفات کرده است باید 24 ساعت صبر کنیم تا مطمئن شویم که فوت قطعی است. کسانی هم که با مسائل عرفانی و مسائل معنوی و اخلاقی سر و کار دارند حرکت امام را این طور تفسیر و تشبیه می کنند که امام در آن لحظه با یک حالت توجه و تمرکز به ذات متعال و حالت ملکوتی خاص سعی می کند با خیره شدن به دستش، بر اعصابش تسلط یابد و علاقه و حب فرزندش را برای رضای خداوند از قلبش بیرون بیاورد و به جای آن حب خدا و تسلیم در برابر مشیت خداوند را قرار دهد و راضی به رضای او باشد. بدیهی است که این حالت باعث آرامش می شود و هیچ کس نمی تواند مدعی باشد که امام را در غم شهادت فرزندش گریان دیده است. یعنی امام برای شهادت فرزندش در جمع اشک نریخت. البته دوستان و نزدیکان امام ناراحت بودند و می ترسیدند که ایشان به دلیل فشار وارده بر قلبشان سنکوب کنند. بنابراین تصمیم گرفتند در مجالسی که جمع می شدند، به افرادی که روضه می خواندند بگویند روضه و مصیبتی را که امام به آن حساس بودند و هنگام شنیدن آن زیاد اشک می ریختند (و آن مصیبت حضرت زهرا(ع) بود) بخوانند. امام این قدرت روحی را داشتند که در جمع و در حضور دیگران بنا به مصالح غیرشخصی از گریه کردن خودداری کنند. ولی در تنهایی و مخصوصاً در حالت خاصِ
🖤 مسابقه 🖤 🌷به مناسبت ایام امام عزیزمان قصد داریم مروری داشته باشیم بر اخلاق و منش این بزرگ مرد تاریخ و همچنین نگاهی کوتاه به برخی دستاوردهای انقلاب اسلامی 🌷 🛍به پنج نفر از عزیزانی که در مسابقه برنده شوند به قید قرعه جوایز نفیسی تقدیم می شود. 💠 به مدت پنج روز مطالب مربوط به مسابقه در کانال گذاشته می شود. در انتها مربوط به مسابقه طرح شده و تقدیم دوستان می شود. 💟باشد که مرضی رضای حضرت حق قرار گیرد. ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
خلوت با خدای خویش اشک می ریختند. بعد از 24 ساعت به دستور امام عمل شد و مراسم تشییع جنازه انجام گرفت. امام رسمش این بود که 5 دقیقه قبل از تشییع جنازه می رفت و در جمع تشییع کنندگان حضور پیدا می کرد سپس مسافتی را بین پنجاه تا صد متر به عنوان تشییع دنبال جنازه می رفت و بعداً از تشییع کنندگان جدا می شد و به منزل بر می گشت. آن روز برای فرزندش هم همین کار را کرد، یعنی هیچ تفاوتی قایل نشد. امام مثل کوه استوار بود. با حضور در مسجد جواهری که جنازه فرزندشان در آنجا آماده تشییع بود اول فاتحه خواندند بعد بلند شدند و دنبال جنازه راه افتادند پنجاه تا صد قدم دنبال آن حرکت کردند سپس فاصله گرفتند و به داخل اتومبیل رفتند و به خانه آمدند. البته اهل بیت و علاقمندان و دوستان جنازه را تشییع کردند و به خاک سپردند. معمول است که بعد از خاک سپاری سراغ صاحب عزا می آیند. آنها هم آمدند. در خانه امام همه به سختی گریه می کردند و اشک می ریختند ولی امام مثل کوه استوار و راضی به رضای الهی بود. اتفاقاً وقتی از تشییع جنازه برگشت، وقت مطالعات متفرقه امام بود. امام به محض رسیدن هیچ تفاوتی قایل نشد و در اتاق شروع به مطالعه کردند. امام برای اولین بار که بر سر مزار فرزندشان رفتند، برخورد ویژه ای داشتند. اول به حرم رفتند و زیارت کردند، بعد از زیارت تصمیم گرفتند که بر سر مزار فرزند حاضر شوند. دوست و دشمن مراقب ایشان بود که امام برای اولین بار با این مسأله چگونه برخورد می کنند. حاج آقا مصطفی در مقبره مرحوم کمپانی واقع در ایوان طلای حضرت امیر پشت مقبره علامه حلی دفن شده بود. مرحوم کمپانی از فلاسفه و علمای بسیار بزرگ و شریف عصر بود. امام به مقبره رفت. وقتی وارد شد پرسید: قبر مصطفی کدام است؟ خوب، همه با صدای بلند می گریستند. با بغض اشاره کردند. ایشان فاتحه ای خواندند و به حضار گفتند که برای مرحوم کمپانی هم فاتحه بخوانید. بعد به سایر قبور اشاره کردند و گفتند برای آنها هم فاتحه بخوانید. سپس بلند شدند و بیرون آمدند. علاقمندان به دنبال ایشان بودند. معمولاً ایشان از حرم که مراجعت می کردند به منزل خود می رفتند، اما آن زمان در منزل خودشان فاتحه مردانه و در منزل حاج آقا مصطفی فاتحه زنانه بود. زنها در آن جا جمع شده بودند. در آن جا هم غوغا بود و محیط حزن آور و افسرده و گریه و زاری بود. امام وقتی از حرم آمد و خواست به خانه حاج آقا مصطفی وارد شود عروس و نوه ایشان آمدند و گفتند: آقا مصطفی نیست تا از شما استقبال کند. خوب، این حادثه خیلی تکان دهنده بود. آدم، سیزده ـ چهارده سال، هر ماه در این خانه باشد، برخورد گرم و انسانی فرزند را ببیند و الان با این صحنه مواجه شود. کوه باشد آب می شود. اما امام استقامت کرد و به داخل منزل رفت. هم به همسرشان که مادر شهید بود، هم به عروسشان و هم به کسانی که در آن جا بودند گفتند: صبر کنید و سعی کنید صبرتان برای خدا باشد.چون به هر حال امام در آن جا هم دشمنان زیادی داشت و نمی خواست دشمن شاد شود. البته این حالت صبوری امام در آن جمع تأثیر زیادی گذاشت. امام تأکید داشت که صبر کنید. این پایداری و مقاومت و این استقامت و صبر بالاخره روی جمع تأثیر گذاشت و آرامش و طمأنینه خاص پدید آورد. امام در هیچ یک از مراسم، از حادثه شهادت فرزندشان یاد نکردند. تنها در اولین جلسه شروع درس به عنوان تشکر و تقدیر از کسانی که ابراز احساسات و همدردی کردند، از این حادثه یاد کردند. بدیهی است که شروع جلسه درس برای امام که جای فرزندش را خالی می بیند بسیار سنگین است. امام جای آن دلاور قهرمان حوزه علمیه را خالی دید. مع ذلک خیلی عادی و طبیعی با پدیده برخورد کردند و گفتند: مصطفی امید آینده اسلام بود و فقدان او از الطاف خفیه الهی است. الان هم من تصور می کنم که آن واقعه از الطاف خفیه الهی بود. گویی مقدّر بود تا حادثه ای دردناک رخ بدهد و این بُعد از شخصیت استوار امام هم که کسی از آن مطلع نبود شناخته شود. اگر این اتفاق نمی افتاد، ما نمی دانستیم که یک انسان چقدر در مقابل پدیده هایی که رخ می دهد تسلیم مشیت و رضای الهی است. امام خمینی همچنین در روز اول آبان ماه سال 1356 و در پی شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در یادداشتی چنین مرقوم نمودند: بسمه تعالی إنا لله و إنا إلیه راجعون در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعدة الحرام 1397 مصطفی خمینی، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد. «اللهم ارحمه و اغفر له و أسکنه الجنة بحق اولیائک الطاهرین- علیهم الصلاة و السلام» (صحیفه امام، ج 3، ص: 233)
ادامه ....👆👆👆 💥دستاوردهای انقلاب در زمینه «علم و فناوری» 🌱رتبه دوم در زمینه پیشرفته ترین کشورها در حوزه سلول های بنیادین 🌱 ایران هشتمین کشور دنیا در پرتاب ماهواره 🌱 ایران پنجمین کشور در فناوری نانو در جهان می باشد 🌱چهاردهمین کشور در علوم و فیزیک هسته ای 🌱صنعت هواپیمایی ایران در رتبه دهم در بین ۱۴۷ کشور جهان است 🌱ایران در جمع ۱۱ کشور دارای فناوری پرتاب ماهواره قرار دارد 🌱 ایران جزء ۱۴ کشوری است که توانایی غنی سازی اورانیوم را داراست. 🌱ایران رتبه دوم در زمینه پیشرفته ترین کشورها در حوزه سلول های بنیادین را داراست 🌱 ایران از نظر تولیدات و زیست فناوری در رتبه ۱۳ جهان و اول منطقه قرار دارد ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
مسابقه قسمت 3⃣ ❇️زندگی ساده امام و عدم اسراف 👆👇
غلامعلی رجایی از قول پروفسور مونتی فرانسوی می‌گوید: بیشتر از هر چیز زندگی ساده امام، مرا مجذوب خود کرد. امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی می‌کرد که دو اتاق بیشتر نداشت. یکی از اتاق‌ها، اتاق خواب و دیگری اتاق کار و ملاقات‌های ایشان بود. در زندگی ایشان، اشیای گرانبهایی دیده نمی‌شد. غذای ایشان هم بسیار ساده، یعنی مقداری شیر و برنج. جایی هم که در آن نماز می‌خوانند هم بسیار ساده بود. امام خمینی (ره) از اول عمرشان، چه زمانی که در قم بودند، چه موقعی که به نجف تبعید شدند و چه بعد از انقلاب، خانه و ملک شخصی نداشتند و تا آخر عمر به صورت اجاره نشین و مستأجر، زندگی پربرکت خود را ادامه دادند. از پاریس پیغام رسید که امام خواسته‌اند که محل اسکان ایشان شمال شهر نباشد، در اماکن خصوصی نباشد و در جای پر زرق و برق هم نباشد. امام خمینی (ره) در میان فریاد مردم وارد جماران شدند و وقتی امام داخل خانه شدند، و به اطراف و اتاقی که بایست در آن می‌نشستند نگاهی کردند و فرمودند: حالا راحت شدم، چون این چهار ماه همه اش در عذاب بودم. امام خمینی (ره) در مورد استفاده از امکانات زندگی، هم راجع به خودشان و هم راجع به اهل منزل، جز به قدر ضرورت، استفاده نمی‌کردند. وقتی ایشان در نجف بودند مانند سایر طلبه‌ها یخچال نداشتند. حتی راضی نشدند که شیخ نصرالله خلخالی از پول خودش برای منزل ایشان یخچال بخرد. خود امام (ره) تا دو سال با کلمن‌های دستی کوچک آب می‌خورند و یخچال بزرگ نداشتند و می‌فرمودند: «طلبه ها ندارند»؛ بعد از دو سال که وضع شهریه طلاب بهتر شد و همه قادر شدند که یخچال بخرند، امام فرموند.: «حالا که همه دارند شما هم بیاورید و بگذارید».