eitaa logo
شمیم ملکوت
385 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
280 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
پيامبر خدا ص فرمود :« في الكَبِدِ الحارَّةِ أجرٌ . سيراب كردن جگر تشنه، اجر و ثواب دارد.» امام زمان عج در می فرماید:« فَمَنَعُوکَ المٰاءَ و وُرُودَه ، پس تو را از آب و استفاده از آن منع نمودند !» صلی الله علیک یا اباعبدالله ع! @shamimemalakut
وقتی امام علی (ع)، عمروبن عبدود، جنگاور نامی عرب را در جنگ خندق به هلاکت رساند، بر خلاف رسم آن زمان که زره مقتول را در جنگ تن به تن در می‌آوردند و زره و شمشير او را به عنوان غنیمت می‌بردند،‌ حضرت اين کار را نکرد. لذا وقتی خواهر عمروبن عبدود، بعد از جنگ بر سر جنازه برادرش آمد و ديد اميرالمؤمنين چنين جوانمردی به خرج داده است از حضرت تجليل نمود و اظهار خوشحالی کرد که برادرش بدست یک جوانمرد کشته شده است!! امام زمان در می فرماید: السلامُ عَلَی الأَجساٰدِ العٰارِیات ، سلام بر آن جسدهای عریان و برهنه! صلی الله علیک یا اباعبدالله ع! @shamimemalakut
رسول خدا ص با مشاهده کشته ای که قاتل آن ناشناخته بود، فرمود: اگر اهل آسمان و زمین در قتل یک نفر مسلمان شریک و به آن راضی شوند، خدای سبحان همه آنان را به آتش دوزخ می‌افکند! امام زمان در می فرماید: « ألسَلامُ عَلی مَن اُریقُ بِالظُّلمِ دَمُهُ ، سلام بر آن‌کسی که خونش به ستم ریخته شد! » صلی الله علیک یا اباعبدالله ع! @shamimemalakut
این نبودنت، بد بودنم را به رخم میکشد! کِی و کجا وعده دیدار ما ؟!! @shamimemalakut
یک عده در جنگ تسلیم می شدند، چون فشنگ هاشون تموم شده بود، چون محاصره شده بودند و راه فرار نداشتند، چون زخمی بودن و قدرت جنگیدن نداشتند! اینها از ترس مرگ یا به طمع زندگی تسلیم شدند و اگر راه فرار پیدا می کردند، در می رفتند چون شب و روز مشغول نقشه کشیدن بودند! این همان تسلیم ظاهری است! یه عده کمی هم خودشون، خودشون تسلیم کردند، نمی خواستند در جنگ ناخواسته قاتل باشند، خودشون نزدیک خط ایرانی ها رسوندند، تسلیم شدند و بعد جزو لشکر ایران شدند! این تسلیم باطنی است! خدایا ما را جزو تسلیم شدگان اولی قرار نده! مسلمانانی که بخاطر شناسنامه و والدین، مسلمان هستند و اگر راه فرار پیدا کنند و یا از روی ترس و طمع دینداری را رها می کنند. ما را جزو دسته دوم قرار ده که خودمان تسلیم تو شویم . مسلمانی باشیم که آزادی بدون تو را نخواهیم و در خط مقدم تو بمیریم ! فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ، پس هنگامی که آن دو تسلیم (خواسته ی خدا) شدند و ابراهیم جبین او را ( برای ذبح کردن)به زمین نهاد. ( صافات/103) @shamimemalakut
وقتی دقیق فکر می کنم، تقریبا همه یک سوم هستند ! راستش به رفتار خودم هم شک کردم! یعنی خدایا میشه فردا صبح در خونه را که باز می کنم ، یه نفر سه سوم ببینم !؟ امام على‏ ع فرمود : «مَن أَتى غنیاً فَتواضع لَهُ لِغناه ذَهب ثلثا دینه» هر كسى بخاطر ثروتِ سرمایه داری، به او فروتنى كند ،دوسوم دین او از بین رفته است! تنها کسانی می توانند به سرمایه دار بخاطر ثروتش تواضع نکنند که از غنای روحی برخوردار باشند! @shamimemalakut
دعای را می خوانم : « وأجعَل یَقینیٖ أَفضَلَ الیَقین ، خدایا یقین من را افضل یقین ها قرار بده ». بعد فکر کردم دیدم هیچ چیزی مثل مرگ ، یقین من را زیاد نمی کند! برای امثال من که فرصتها را از دست داده، فقط مرگ می تواند یقین آور باشد! @shamimemalakut
علم و معرفت خیلی خوب است. اولِ ایمان هم معرفت به خداست. اما اگر این معرفت و آگاهی، فقط در حیطه اندیشه جا بماند و در رفتار و کردار انسان جاری نشود، به چه درد می خورد؟! اگر این معرفت و آگاهی ، در انسان حس مسئولیت ایجاد نکند و منجر به وظیفه شناسی نشود ، چه ارزشی دارد ؟! این علم را شیطان هم دارد ! از همین جا پای بسیاری لغزیده ! چون گمان کردند وقتی علم و‌معرفت را دارند، پس کامل هستند، اینها که بسیار بدبختند، چون دچار جهل مرکب شده اند ! @shamimemalakut
علی اصغر یا علی اکبر فرقی نمی‌کند ! پای "علی" که به میان می‌آمد ، سنگ تمام می‌گذاشتند ! یک لشکر بغض علی را به دل داشتند ! @shamimemalakut
حاج آقا شیخ علی ثمری تعریف می کردند: برای افطار یه طلبه ای که تو بازار زندگی میکرد مارو دعوت کرده بود خونه‌ش .. دم اذان داشتم میرفتم خونه‌ش دیدم این طلبه ای که مارو دعوت کرده کنار یه مغازه نشسته داره گریه می کنه! صداش کردم گفتم فلانی اینجا چیکار میکنی؟ چرا گریه میکنی؟ گفت: من شمارو دعوت کردم افطار گفتم خوبه که سر سفره سبزی هم باشه اومدم مغازه سبزی بخرم، سبزی که خریدم به مغازه دار گفتم چقدر شد؟ گفت صد تومن. دست کردم تو جیبم دوتا صدی بود. یکیش نو بود. یکیش کهنه. صدی نو رو گذاشتم جیبم کهنه رو دادم به مغازه دار... داشتم از مغازه میومدم بیرون یک لحظه به خودم گفتم داری کجا میری!؟ توی نو و کهنگی یه صدی هنوز گیری ! @shamimemalakut
_ تو آدم ترسویی هستی! _نه! اصلا اینطور نیست! حتمآ موقعیت این دیالوگ هم برای ما پیش آمده است! واژه " ترسو" از دیدگاه خیلی ها یک دشنام است. اما واقعا ترسیدن همیشه اتفاق بدی است؟! خیلی وقت ها شده که ترس مانند یک تلنگر شدید یا یک سیلی آبدار آدم را از غفلت بیدار می کند و انسان را به حقایقی که فراموش یا گم کرده، متوجه می کند! گاهی ترس به آدم نشان می دهد که خیلی چیزها و‌کسانی که برایشان جان و‌مال و عمر خود را صرف می کنیم، از دستشان کاری بر نمی آید! گاهی در ترس به شهود می رسیم و خدا را می یابیم و برای یک بار هم که شده، مستی از سرمان می پرد! گاهی ترس یک لحظه اتصال می شود، اتصال به خدا و به حقایق متعالی! اما چرا باید فقط در ترس، به شهود برسیم؟! اگر معصومین همیشه در چنین حالتی هستند، پس وای بحال ما !؟ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ. ﭘﺲ ﺯﻣﺎنی ﻛﻪ ﺩﺭ کشتی ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ [ بخاطر ترس ] دین ﺧﺪﺍ ﺭﺍ خالصانه ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﻮی خشکی ﻧﺠﺎﺗﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻪ شرک روی می آورند.(عنکبوت/۶۵) @shamimemalakut
حاج آقا تازه وارد تلویزیون شده بودم و با اتوبوس از قم به تهران مى آمدم و برمى گشتم. روزى بعداز ضبط برنامه، با اتوبوس به سمت قم در حرکت بودم. نزدیک بهشت زهرا که رسیدیم خواستم بگویم: براى شادى ارواح شهدا صلوات، دیدم در شأن من نیست و من حجة الاسلام و... به خودم گفتم: بى انصاف! تو خودت و تلویزیونت از شهدا است، تکبّر نکن. بلند شدم و باز نشستم، مسافران گفتند: آقا چته؟ صندلیت میخ داره؟ گفتم: نه. خودم گیر دارم! بالاخره از بهشت زهرا گذشته بودیم که بلند شدم و گفتم: صلوات ختم کنید. آنجا بود که فهمیدم که علم و شخصیّت سبب تکبّر من شده است. 📚 کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی @shamimemalakut