«اما اگر هیچ چیز
نتواند ما را از مرگ برهاند،
لااقل -عشق-
از زندگی نجاتمان خواهد داد.»
#کودکان_غزه
#شب_جمعه
آیت الله بهجت رحمةالله علیه می فرماید:
استادم حاج شیخ کاظم شیرازی رحمةالله علیه گفتند: رفیقی داشتم که پس از مرگش او را در خواب کنار قصرهای مجلّلی دیدم.
گفتم: اینها برای کیست؟! گفت: مال من است. گفتم: یکی از آنها کافی است، این همه قصر برای چیست؟
گفت: از آن تعجّب میکنی! عجب آن است که همه آنها را به خاطر چهار فلس(واحد پول کشورهای عربی در قدیم) به من دادند. از خواب بیدار شدم، گفتم: این چه حرفی است که رفیق ما گفت؟!
تأمّل کردم، پس از مدتی یادم آمد که من در صحن مطهر حضرت علی علیه السلام چهار فلس دادم به یکی از افراد که آب خیرات میکرد و آن آب را خیرات کردم و در نیتم این بود که ثواب آن مربوط به همان رفیقی که او را در خواب دیدم، باشد.
📚 روزنههایی از عالم غیب
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
#فاطمیه
📡پیشنهاد مطالعه با موضوع فاطمیه
۱. عبور از تاریکی دانلود
۲. شخصیت شناسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر پایه کتاب و سنت دانلود
۳.شهادت مادرم زهرا افسانه نیست دانلود
۴. آموزه های تربیتی در زندگی حضرت فاطمه دانلود
۵. فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد دانلود
۶. فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت دانلود
۷. دانستنی های فاطمی دانلود
۸. زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها دانلود
۹. فاطمه سلام الله علیها در آینه وحی دانلود
۱۰. دانشنامه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) دانلود
#سیر_مطالعاتی
#فاطمیه
#هفته_کتاب_تا_پژوهش
#معاونت_پژوهش_مدرسه_علمیه_شهید_مطهری_ره
▪️✨▪️✨▪️✨▪️
✾ السّلام علیکِ أیّتُها الصِّدّیقَةُ الشّهیدة ✾
محمودبن لبید می گوید: از فاطمه (سلام الله علیها) درباره حق علی (علیه السلام) و کوتاه آمدن ایشان از آن حق، سؤال کردم، فرمود:
- ای ابا عمرو، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛ «امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند که حق بر مدار خود بچرخد، و آن را برای اهلش باقی می نهادند، و از خاندان محمد (صلی الله علیه و آله) پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر یافت نمی شدند که درباره خدای تعالی به اختلاف پردازند، و این روش از گذشتگان برای آیندگان به ارث می رسید و آیندگان آن را به میراث می بردند، که قائم ما (عجل الله فرجه) که نهمین فرزند حسین (علیه السلام) است، قیام می کرد.
عوالم المعارف، ج 11، ص 228.
إلهی بحقّ مولاتنا #فاطمة_الزّهراء علیهاالسّلام عجّللولیّکالفرج
▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️
#شهادت_حضرت_زهرا س
و ما أدراکَ ما زهرا
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را میستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحش
جهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش
ندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده...
#برقعی
#شهادت_حضرت_زهرا س
با استناد به روایات؛ وجود مقدّس فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آنحضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است:
از امام صادق (علیهالسّلام) درباره تفسیر «اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» پرسیده شد، آنحضرت فرمود: «معنای کلمه "لیلة" فاطمه و معنای کلمه "قدر" یعنی خدا، پس کسی که فاطمه را آنطور که باید و شاید بشناسد لیلة القدر را درک نموده است.
#شهادت_حضرت_زهرا س
در روایتی دیگر چنین آمده است: مردی نصرانی خدمت امام کاظم (علیهالسّلام) آمد و تفسیر باطن این آیات سوره دخان را جویا شد:
حم ﴿1﴾ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿2﴾
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴿3﴾ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿4﴾
«حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آنرا در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا میگردد»؛
امام (علیهالسّلام) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و «کتاب مبین»، علی (علیهالسّلام) و «اللیلة»، فاطمه (سلاماللهعلیها) است.
Salim Moazenzade - Ya Fateme Man Oghde Del Va Nakardam (320).mp3
8.18M
حاج سلیم موذن زاده
یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
دو متر چِلوار!
حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری :
صبح با علامه جعفری ره رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت وگفت: آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم.
مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد . پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد.
آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می آورد.
باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد.
آقای جعفری به او گفت بار را زمین را بگذار. سپس عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت!
باربر گفت: آقا این عمامه شماست.
ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند.
من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد.
علامه گفتند: شما جوانید و این هوس ها سراغ شما می آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند.
هدیه به ایشان و همه علمای راستین #الفاتحه_مع_الصلوات
#المراقبه
#غزه
میدونم که زندگی در یمن خیلی سخته، ولی خیلی دوست دارم که آخر عمری بروم در یمن زندگی کنم!!
واقعا مردانگی را تمام کردند و با وجود این همه مشکلات، یحیی سریع، دیروز به آمریکا و اروپا هشدار داد که جلوی کشتی هایشان را خواهند گرفت !
از نان و آب بزنی و با اسرائیل بجنگی
یعنی واقعا مرد جنگی !!
خدایا ! از این نوع مردان غیرتمند را زیاد کن !
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود...
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
(منبع)
@haerishirazi
#یا_صاحب_الزمان
مَرَنج!
اَگَر نَشُدَم مُضطَرِبْ زِ آمَدَنَت
چِراغِ دیده "نَمی" داشت
دیر روشَن شُد...
#نظیری_نیشابوری