eitaa logo
شمیم ملکوت
372 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
260 ویدیو
124 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا و آخرتمان را ، وام دار دست هایی هستیم که، تا آخرین لحظه، از ولایت دفاع کردند ! « وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ‏ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّه‏» @shamimemalakut
این غم کجا برم که تو را مردها زدند!
و قصه خواست ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از آن گنبد کبودش را خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود یکی نبود که جانی به داستان بدهد و مثل آینه او را به او نشان بدهد یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد یکی که نور خودش را از او عبور دهد یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود نوشت آینه و خواست برملا باشد نخواست غیر خودش هیچ کس خدا باشد نوشت آینه و محو او شد آیینه نخواست آینه اش از خودش جدا باشد شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد که انعکاس خداوندی خدا باشد شکفت آینه و شد دوازده چشمه و خواست تا که در این چشمه ها فنا باشد و چشمه ها همه رفتند تا به او برسند به او که خواست خدا چشمه ی بقا باشد نگاه کرد ،و آیینه را به بند کشید که اصلاً از همه ی قیدها رها باشد خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود که خواست، آینه ناموس کبریا باشد نشست؛ بر رخ آیینه اش نقاب انداخت و نرم سایه ی خود را بر آفتاب انداخت در این حجاب، جلال و جمال "او" پیداست "هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست" نشاند پیش خودش یاس آفرینش را و داد دسته ی دستاس آفرینش را به دست او که دو عالم، غبار معجر او و داد دست خدا را به دست دیگر او به قصه گفت ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از این گنبد کبودش را... 🔹رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش انار تازه بچیند برای او در عرش کمی بلندتر از گریه های کودکشان درخت های جهان در حیاط کوچکشان کنار باغچه ،زن داشت ربنا می کاشت برای تک تک همسایه ها دعا می کاشت و بی قرارتر از کودکی که در بر داشت غروب می شد و زن فکر شام در سر داشت چه خانه ای ست که حتی نسیم در می زد فدای قلب تو وقتی یتیم در می زد صدای پا که می آمد تو پشت در بودی به یاد در زدن هر شب پدر بودی فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود اسیر لقمه ی نانت فقیر آمده بود صدای پا که می آید... علی ست شاید...نه... همیشه پشت در اما...کسی که باید...نه... نسیمی از خم کوچه ،بهار می آورد علی برای حبیبش انار می آورد خبر دهان به دهان شد انار را بردند و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند انار را همه بردند و نار آوردند قرار بود نرنجی ز خار هم...اما... به چادرت ننشیند غبار هم...اما... قرار بود که تنها تو کار ِخانه کنی نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی فدای نافله ات! از خدا چه می خواهی؟ رمق نمانده برایت...شفا نمی خواهی؟ صدای گریه ی مردی غریب می آید تو می روی همه جا بوی سیب می آید تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی ماه به عزت و شرف لاإله إلاالله 🔹خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را سیاه پوش کند گنبد کبودش را "حسن بیاناتی"
تابستان 1363 در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند . فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم. به او گفتم: چه بهتر از این! شما بروید گروهان خود را بیاورید تا با آن پیرزن صحبت کنم. جلو رفتم. پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا به کمک سربازان گندم‌هایتان را درو کنیم. شما فقط محدوده‌ی زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید پیرزن پس از تشکر و قدردانی گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) مقداری هندوانه بیاورم ! ما از ساعت 9 الی 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم.بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و رفتم کنار پیرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بیاورم. شما به چه منظور این عبارت را استفاده کردید؟ پیرزن گفت : دیشب حضرت فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) را در خواب دیدم و‌خانم گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟ دیگر از تو گذشته این کارهای طاقت‌فرسا را انجام دهی! من هم به آن حضرت عرض کردم: ای بانو! تو که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه‌ ی کارگر را نمی‌دهد، پس مجبوریم خودمان این کار را انجام دهیم ! بانو فرمودند: غصه نخور! فردا کارگران از راه خواهند رسید. بعد از این جمله از خواب پریدم امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت می‌باشند. پس وظیفه‌ی خود دیدم از آنها پذیرایی کنم!! بعد از عنوان این مطلب، ناخودآگاه قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: سلام بر تو ای دخت گرامی پیامبر(سلام الله علیها) فدایت شوم که ما را برای کارگری خود قابل دانستی!! راوی : سرگرد مسلم جوادی ‌منش منبع: کتاب نبرد میمک، احمد حسینا مرکز اسناد انقلاب اسلامی @shamimemalakut
فرزند حاج سید مرتضى کشمیرى می فرمود: شنیدم از فاضل محترم جناب آقاى سید عباس لارى که : در اوقات مجاورت در نجف اشرف براى تحصیل علوم دینیه روزى از ماه مبارک رمضان طرف عصر،خوراکى براى افطار خود تدارک کرده، در حجره گذاردم و بیرون آمده، در را قفل کردم و پس از اداى نماز مغرب و عشاء و گذشتن مقدارى از شب برگشتم مدرسه براى افطار کردن. چون به در حجره رسیدم، دست در جیب نموده کلید را نیافتم، اطراف داخل مدرسه را فحص کردم و از بعض طلاب که مدرسه بودند پرسش نمودم، کلید را نیافتم به واسطه فشار گرسنگى و نیافتن راه چاره، سخت پریشان شدم، از مدرسه بیرون آمده متحیرانه در مسیر خود تا به حرم مطهر می‌رفتم و به زمین نگاه مى‌کردم، ناگاه مرحوم حاج سید مرتضى کشمیرى«اعلى الله مقامه» را دیدم؛ سبب حیرتم را پرسید. مطلب را عرض کردم. پس با من به مدرسه آمدند نزد حجره ام و فرمود: مى‌گویند نام مادر موسى را اگر کسى بداند و بر قفل بسته بخواند، باز مى‌شود. آیا جده ما، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) کمتر از اوست؟ پس دست به قفل نهاد و ندا کرد: «یا فاطمه» قفل باز شد! آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند!
اینکه به همسایه بگویی یا شب گریه کن یا روز ، جزو حقوق همسایه است !؟
شرح سفارشات پیامبر ص را ستمگران با میخ در به سینه زهرا نوشته اند ! «قُل لَّا أَسْئلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ » @shamimemalakut
مادر سادات! یعنی غیر از زینب س، کسی نبود که کفن ها را به او بسپاری ؟! پنج سالگی، خیلی زود نیست برای این غصه ها ؟!
گفت: در می زنند مهمان است گفت: آیا صدای سلمان است؟ این صدا، نه صدای طوفان است مزن این خانه ی مسلمان است مادرم رفت پشت در، اما گفت: آرام ما خدا داریم ما کجا کار با شما داریم و اگر روضه ای به پا داریم پدرم رفته ما عزاداریم پشت در سوخت بال و پر، اما آسمان را به ریسمان بردند آسمان را کشان کشان بردند پیش چشمان دیگران بردند مادرم داد زد بمان! بردند بازوی مادرم سپر، اما بین آن کوچه چند بار افتاد اشک از چشم روزگار افتاد پدرم در دلش شرار افتاد تا نگاهش به ذوالفقار افتاد- گفت: یک روز یک نفر اما... سیدحمیدرضا برقعی
(سلام‌الله‌علیها) ... همه غم و غصه هامون از ماجرای « در » شروع شد ! چون حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌فرمایند: «...وَ تَاللَّهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللَّائِحَةِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ لَرَدَّهُمْ إِلَيْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ حشاشه [خِشَاشُهُ] وَ لَا يَكِلُّ سَائِرُهُ وَ لَا يَمَلُّ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً صَافِياً رَوِيّاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا يَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً...» و به خدا سوگند اگر تمام امّت از راه روشن منحرف می‌شدند و از پذيرش دلیل آشکار امتناع می‌كردند، [على (علیه‌السلام) ] همۀ آنان را به راه آورده و آرام‌ و سبک‌بار به مقصد می‌رساند، كه نه خود خسته شود و نه راکب و آنان را به آبشخوری گوارا و مطلوب و بدون آلودگی می‌بُرد و سيراب باز می‌گرداند. الإحتجاج، جلد ۱، صفحات ۱۰۸ و ۱۰۹
مژده ی یوسف به کنعان آمده بر کویر تشنه باران آمده زنده شو ای شهر دل مرده که باز کاروانی از شهیدان آمده ای شکسته استخوان ها السلام السلام ای قهرمان ها السلام از شما چشم زمین روشن شده راهیان آسمان ها السلام با شما اینک، می وزد عطر مدینه در خیابان ها آه و واویلا، سوی چشم مادران را برده باران ها « ای دل می رسند از راه، فرزندان روح الله» شد چراغان کوی و برزن با شما می رود هر دم دل من با شما یادتان در جان ما جا مانده است ای همه معنای بودن با شما ای عزاداران عزاداری کنید از غم ما پرده برداری کنید استخوانی آمده از یوسفش مادر غم دیده را یاری کنید ذکر یازهراست، بر لب چشم انتظاران شما اینک در خزان شهر آمده گویا بهاران شما اینک «ای دل می رسند از راه، فرزندان روح الله» ما و اینک یاد یاران حسین ما به قربان شهیدان حسین بر سر مولای ما سید علی شکرُ لله بوده دستان حسین ای شهیدان خدا آماده ایم رهبر آزاده ما آماده ایم ای مدینه،! مکه! ای شام و حلب ای نجف! ای کربلا! آماده ایم کربلایی ها، ای خدا آماده جان دادند اینجا با نوای یا کربلا آماده جان دادند اینجا «ای دل می رسند از راه، فرزندان روح الله»
آیا وقت آن نرسیده بزرگ شویم و بزرگ فکر کنیم ؟! حضرت زهرا س ، هم می توانست یک زندگی خوب متدینانه با همسر و فرزندانش داشته باشد، اما دغدغه تنهایی امام زمانش ، او را به صحنه مبارزه کشاند و فاطمه ای که موقع حضور مرد نابینا اتاق را ترک می کرد، در دفاع از امام زمانش ، در بین نامردان سقیفه ، در پشت درب ، مجروح گردید!! حضرت فاطمه س هم می توانست راحت زندگی کند !!
و حضرت زهرا س ، در روز ایراد خطبه فدکیه رو به قبر شریف پیامبر ص ، کرد و فرمود : قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَهٌ لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثِرِ الْخُطَبُ اِنَّا فَقَدْ ناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَهٌ عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوى صُدُورِهِمُ لمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا لَمَّا فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ وَ کُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضاءُ بِهِ عَلَیْکَ تُنْزِلُ مِنْ ذِى‏الْعِزَّهِ الْکُتُبُ بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى‏کرد. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند. هر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما. مردانى چند از امت تو همین که رفتى، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏ها را آشکار کردند. بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد. تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل مى‏گردید.
سردار ! نبودنت خیلی مشهود است !
حضرت زهرا س ، شهامت تغییر دادن اوضاع را داشت ، ولو به قیمت تنهایی همسرش و بی مادر شدن فرزندانش!
محبت فاطمه زهرا س ، اکسیر اعظم است ! ولی، همواره این حدیث ، نگرانم می کند که آنجا چه خبر است که، آسان ترین مواقفش مرگ و میزان و حشر و صراط و محاسبه است ؟! یعنی موضوع های مهمتری هم هست که به آن فکر کنیم !
خدایا ! دکتر شیبانی ها را برامون نگه دار !
آقای غریب سلام! ابن السبیل و در راه مانده ایم ! تصدقی کن مولاجان!
او ابر مردی است که وقتی قدرت را بدست بگیرد، بر تمام جهان فرمانروایی می کند! و قسط و عدل را آن چنان در دنیا برقرار می کند که عدالت مانند سرما و گرما از درز و شکاف پنجره ها، وارد خانه ها می شود! و امنیتی را که می گستراند چنان است اگر پیرزنی ، طبقی از زر و سیم را بر سر نهاده و از شرق به غرب زمین سیر کند و کسی معترض او نمی شود! در زمان او علم ، چنان آشکار می شود که انسان به سهولت به کرات آسمانی سفر می کند، و این منجی و موعود ، امام زمان(عج) در توقيعى به خط مبارك خود بعد از دعا براى دور ماندن شيعيان از ضلالت و فتنه ها و درخواست روح يقين و عاقبت به خيرى آنها و تذكر به امورى چند مى فرمايد:  «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ : فاطمه دختر رسول خدا(ص) براى من اسوه و الگويى نيكوست». در اينكه حضرت مهدى(عج) كدام گفتار يا رفتار حضرت فاطمه(س) را سرمشق خويش ‍ قرار داده اند، احتمالات فراوانى بيان شده است كه در اين جا به سه مورد می توان اشاره کرد: 1. حضرت زهرا(س) با هيچ حاكم ظالمى بيعت نكرد. حضرت مهدى(عج) هم بيعت هيچ سلطان ستمگرى را بر گردن ندارد. 2. شأن صدور اين نامه اين است كه برخى از شيعيان امامت ايشان را نپذيرفتند. حضرت در جواب عملكرد آنها فرمود: «اگر مى توانستم و مجاز بودم آن چنان مى كردم كه حق بر شما آشكار گردد به گونه اى كه هيچ شكى بر شما باقى نماند؛ ولى مقتداى من حضرت زهرا(س) است. ايشان با اينكه حق حكومت از حضرت على(ع) سلب شد، هيچ گاه براى باز گرداندن خلافت، از اسباب غير عادى استفاده نكرد. من نيز از ايشان پيروى مى كنم و براى احقاق حقم در اين دوران راه هاى غير عادى را نمى پيمايم». 3. حضرت در پاسخ نامه ای فرموده اند: «اگر علاقه و اشتياق ما به هدايت و دستگيرى از شما نبود، به سبب ظلم هايى كه ديده ايم از شما مردمان روى گردان مى شديم». امام زمان(عج) با اشاره به حضرت زهرا(س) مى خواهد بفرمايد: همان طورى كه دشمنان به حضرت زهرا(س) آزار و اذيت روا داشتند و سكوتى كه مسلمانان پيشه كردند، هيچ كدام سبب نشد كه ايشان از دعا براى مسلمانان دست بكشند؛ بلكه ديگران را بر خود مقدم مى داشتند، من نيز اين ظلمها و انكارها را تحمل مى كنم و از دلسوزى و دعا و راهنمايى و ... براى شما چيزى فرو نمى گذارم!
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️ 📡پیشنهاد مطالعه با موضوع فاطمیه ۱. عبور از تاریکی دانلود ۲. شخصیت شناسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر پایه کتاب و سنت دانلود ۳.شهادت مادرم زهرا افسانه نیست دانلود ۴. آموزه های تربیتی در زندگی حضرت فاطمه دانلود ۵. فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد دانلود ۶. فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت دانلود ۷. دانستنی های فاطمی دانلود ۸. زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها دانلود ۹. فاطمه سلام الله علیها در آینه وحی دانلود ۱۰. دانشنامه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) دانلود
رزق سالیانه‌مان، اشک مناجات سحرگاهی مادرانه‌ای است که گل ربّنا در باغچه استجابت تک‌تک همسایه‌ها می‌کاشت!
Mehdi Akbari-Halo havaye khoone hanouz bedoone to delgire 128.mp3
3.16M
حال و‌هوای خونه هنوز بدون تو‌ دلگیره! مهدی اکبری