eitaa logo
شمیم ملکوت
387 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
286 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی جوانی از من پرسید : خانواده ام با ازدواج من با جوان مؤمن طلبه ای که در آسمان یک ستاره هم ندارد ، مخالفند ، به نظر شما من چکار کنم ؟ گفتم : ازدواج کن ، البته اگر می توانی مثل حضرت خدیجه باشی ، که با اینکه همه ی پل ها پشت سرش خراب شد ، ولی لحظه ای در بودن با پیامبر ص تردید نکرد ! @shamimemalakut
#حضرت_خدیجه می گویند دعای مادر مستجاب است ، یا ام المؤمنین ، خدیجه کبری ، دعایمان کن که عاقبت بخیر شویم ، و شرمنده ی رسول خدا نشویم ! @shamimemalakut
می گویند دعای مادر مستجاب است ، یا ام المؤمنین ، خدیجه کبری ، دعایمان کن که عاقبت بخیر شویم ، و شرمنده ی رسول خدا نشویم ! @shamimemalakut
بانوی جوانی از من پرسید : خانواده ام با ازدواج من با جوان مؤمن طلبه ای که در آسمان یک ستاره هم ندارد ، مخالفند ، به نظر شما من چکار کنم ؟ گفتم : ازدواج کن ، البته اگر می توانی مثل حضرت خدیجه باشی ، که با اینکه همه ی پل ها پشت سرش خراب شد ، ولی لحظه ای در بودن با پیامبر ص تردید نکرد ! @shamimemalakut
بهترین تعریف پیامبر اکرم ص از زبان خداست که فرمود : « مُحَمّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِداءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءَ بَیْنَهُمْ » و در بیان دلسوزی حضرت فرمود : « لقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ‌» و فرمود : « یا اَیُّها النَّبی اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً اِلَی اللَّه بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً‌» و فرمود :  « وَ ما کانَ اللَّه لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون‌» و فرمود : « لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» و این پیامبر ص، با اینکه واسطه فیض الهی و نگین نبوت وعصاره انسانیت و خلقت، نخستین آفریده الهی و تجلی و مظهر اسم اعظم «الله» بود، شیفته حضرت خدیجه بود و در مورد وی فرمود : « مثل خديجه پيدا نخواهد شد. خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود، و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود. » آری او همه ی ثروت ، اعتبار، حمایت خویشان و ... را فدای محبت پیامبر ص کرد و فقط در ازای آن هنگام مرگ از پیامبر ص درخواست کرد که ، ۱ ـ برای او دعای خیرکند. ۲ ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد. ۳ ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود. ۴ ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرآئیلُ، وَ بَلَّغَ اِلَیْهَا السَّلامُ مِنَ اللَّهِ الْجَلیلِ. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا حافِظَةَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا ناصِرَةَ رَسُولِ اللَّهِ،
حضرت علی فرموده اگر خدا می خواست خانه اش را در سرزمین سرسبز و میان باغستان ها قرار می داد، ولی خداوند می خواست بندگان را با سختی ها و با چیزهایی که با طبع و ذوقشان ، سازگار نیست ، امتحان کند !! حالا فکر می کنم اگر حرم امام رضا ع، در جای دور افتاده و بد آب و هوایی بود و امکانات رفاهی نداشت ، باز این همه زائر داشت ؟! و باز فکر می کنم که اگر مسلمانی و تشیع ، تبعات سختی برایم داشت ، باز قبول می کردم مسلمان باشم و شیعه ؟! بعدش به این جا می رسم که پیامبر ص ، چه جایگاهی برای حضرت خدیجه س داشت که بخاطر ایمان به پیامبرص، از هشتاد هزار شتر که مال‌‌التجاره او را حمل می‌کردند و چهارصد غلام و کنیز ، فقط به دو پوستین زیرانداز و روانداز ، و نصف دانه خرما در شعب رسید و فرمود : خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد(ص) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است!! حضرت خدیجه س ، خوشبختی را چه چیزی می دانسته ؟! چقدر راست گفتند که هر کسی جوری زندگی می کند که فکر می کند !
ابوالعاص بن ربیع، فرزند هاله ،خواهر خدیجه س بود، خدیجه س او را مانند فرزندان خود دوست می داشت، از این رو از پیامبر ص تقاضا کرد او را به دامادی خود بپذیرد، و زینب (یکی از دخترانش را) همسر او گرداند، پیامبر ص تقاضای وی را پذیرفت، و زینب، همسر ابوالعاص گردید. هنگامی که جنگ بدر رخ داد، ابوالعاص جزو لشگر دشمن بود، که به اسارت سپاه اسلام درآمد. پس از مدتی وقتی که پیامبر ص تصمیم گرفت اسیران کفار را با گرفتن فدیه آزاد کند، ابوالعاص برای زینب پیام فرستاد که اموالی را به عنوان فدیه به مدینه بفرستد تا با دادن آن آزاد گردد. زینب اموالی را فراهم کرد، گردنبند خود را که مادرش خدیجه س در شب عروسی بر گردنش آویخته بود، بر سر آن اموال نهاد و برای ابوالعاص فرستاد. ابوالعاص آن اموال و گردنبند را به حضور پیامبر ص آورد تا به عنوان فداء تقدیم کرده خود را آزاد سازد. همین که چشم پیامبر ص به آن گردنبند افتاد، به یاد خدیجه س ، قلبش فرو ریخت و قطرات اشک چون دانه های مروارید از چشمانش سرازیر شد و فرمود: « خداوند خدیجه س را رحمت کند، این گردنبندی است که خدیجه س آن را برای زینب فراهم کرده است.» در فراز دیگر تاریخ می‌خوانیم: پس از آنکه پیامبر ص به یاد خدیجه س گریست، فرمود: «مثل اینکه بر زینب بسیار سخت گذشته که یادگار مادرش را از گردن گشوده و برای ما فرستاده است.» مسلمانان وقتی که این حال را از پیامبر ص مشاهده نمودند عرض کردند: «ای رسول خدا! ما از حق خود گذشتیم، اختیار آن گردنبند با شما، اگر می خواهید آن را برای خود نگهدارید، و اگر نمی خواهید، آن را برای زینب بفرستید.» و به نقل دیگر: پیامبر ص از مسلمانان اجازه خواست، مسلمانان پاسخ فوق را دادند. پیامبر ص ابوالعاص را آزاد کرد و اموال او و گردنبند را برای زینب فرستاد و به ابوالعاص فرمود: «بدان که زینب به تو حلال نیست، زیرا او مسلمان است و تو کافر می باشی، هرگاه به مکه رفتی، زینب را نزد من بفرست.» ابوالعاص زینب را همراه زید به مدینه روانه کرد. سرانجام ابوالعاص قبل از فتح مکه مسلمان شد و به مدینه آمد و با عقد جدید، با زینب ازدواج نموده و به زندگی ادامه دادند، ابوالعاص در سال دوازدهم هجرت از دنیارفت.
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه! ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه! تو اولین بنیانگذار عشق بودی عشقت محمد بود و یار عشق بودی پروانه ای دور مدار عشق بودی از جان و از دل پای کار عشق بودی سرمایه ات را در دکان عشق دادی عاشق شدن را تو نشان عشق دادی زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی عاشق شدن را به جوانان یاد دادی انفاق کردن را به پیران یاد دادی   گویند شغل انبیا آموزگاریست شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست درظلمت شب می شدی مهتاب بانو مادربزرگ حضرت ارباب، بانو! بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو از داغ تو دردانه ات شد آب بانو   در زندگی خیلی مصیبت ها کشیدی اما خدا را شکر ازین بدتر ندیدی گرچه تحمل کرده ای آزار بسیار اما نخوردی با سر و صورت به دیوار هرگز نرفتی دست بسته سوی بازار سیلی نخوردی از یهود مردم آزار  بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو احمد شده یک بلبل بی بال بی تو زهرای تو هی می رود از حال بی تو روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو... آتش به جان ها می زند با شور و شینش عالم به هم ریزد از داغ حسینش  گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر شمشیر دارد می برد... الله اکبر ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر زینب کنار قتلگاه از دور می دید از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید   "سر" می رود، "تن" مانده زیر سم مرکب با نعل های تازه "تن" شد نامرتب "سر" روی نیزه، می خورد هی سنگ بر لب بین "سر" و "تن" می دود بیچاره زینب یک دست بر زانو و یک دستش به معجر آمد کنار "تن" برای بار آخر   می خواهد از صورت ببوسد سر ندارد یک جای سالم هم که در پیکر ندارد در دست هم انگشت و انگشتر ندارد پس چاره ای غیر از رگ حنجر ندارد   یک بوسه صبح و بوسه ای در ظهر_ آتش آن بوسه او را زنده کرد این بوسه کشتش!   سر رفته و از این بدن چیزی نمانده بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده جز بوریا بهر کفن چیزی نمانده   دار و ندار خیمه ها رفته به غارت این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت
زیارت نامه حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیمِ   السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
دروغ می گویند که مغز فرمانده است ! دل که بگیرد ، مغز هر چقدر هم فرمان دهد ، تا دل رضایت ندهد ، هیچ چیز درست نمی شود که نمی شود ! نه دستی حرکت می کند ! و نه کاری از پیش می رود ! دلت که به پایت باشد ، خدا هم برای خوب شدن حالت پا در میانی می کند ! و دل خدیجه با پیامبر ص بود ! چنان که تمام زندگی و اعتبار و مقام و ثروت و تجارت خویش را ، که همه برای بدست آوردن آنها ، از هم سبقت می گرفتند ، به پای جوان پاک و امینی فدا کرد که از اندوخته های زمین چیزی نداشت ، اما در آسمان بسیار چیزها ! و آنقدر در این راه پیش رفت که وقتی هنگام تولد فاطمه ، بدنبال خویشانش فرستاد که یاری اش کنند ، هیچ کس نیامد . . . ! تا آنجا که برخی گویند از شدت سختی ، در شعب ابیطالب ، توان زندگی را از دست داد ! تا آنجا که وقت رحلت ، قادر به تهیه کفنی برای خویش نبود ! او همه دارایی های خود را ، فدای محمد ص و دین او کرد ! او مصداق واقعی ، السابقون بود ! بانوی مهربانی ، محبت و علاقه رسول خدا ص ، گوارایت باد ! @shamimemalakut