#نماز_عاشقانه
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشته سوزانده بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچهای را که رها گشته در امواج
#فاضل_نظری
#میلاد_ابوفاضل_تهنیت_باد
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل مـن
دل من داند و من دانم و دل داند و من
#فاضل_نظری
#المراقبه
#عید_قربان
خیلی سال پیش، برای یکی از اقوام، یکدست انارخوری چشم روشنی می بردم. با تاکسی رفتم ، چند مسیر سوار شدم. وقتی رسیدم بعد از تبریک و حال واحوال، میزبان کادو را با به به و چهچه باز کرد. وقتی داشت از کادو تعریف می کرد و ورانداز می کرد، متوجه شدم یکی از پیاله ها لب پرشده، ظاهرا موقع پیاده شدن از تاکسی، وقتی کادو به در تاکسی خورده بود، پیاله لب پر شده بود.
با خجالت و شرمندگی گفتم:کادو کردنی این سالم بود، ظاهرا توی راه اینطوری شده!
میزبان گفتش : عیبی نداره، خودت ناراحت نکن!
دقیقا نمیدونم عیب داشت یا نداشت،ولی هروقت یاد این داستان می افتم شرمنده می شوم!
دیروز هم حجاج قربانی کردند! از شرایط قربانی اینکه ، سالم باشد ، کور نباشد و ....! خدا از همگی قبول کنه.
در روایت است که نماز هم قربانی هر انسان متقی است.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِي. حالا فکر می کنم این نمازهای من ، چطور هدیه هایی به در خانه ی خدا هستند ؟! همه لب پر و شکسته و ...!!
#طرید
بر سر سجاده میافتاد چشمم تا به مِی
شیشهی مِی با دهان باز میپرسید: کی؟
کاش از اول بر در میخانه میخواندم نماز
حیف ازآن عمری که شد در گوشهی محراب طی
نالهی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب میخواند نِی
کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سالهاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشات دارم، ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای...!
#فاضل_نظری