#میلاد_امام_عسکری_تهنیت_باد
« از خادم امام عسکری ع نقل شده که گفت: يونس نقاش، همواره حضور سرورمان امام عسکری ع می رسيد و به خدمتگزاری وی مي پرداخت. روزی وحشت زده بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد: مولای من، خانواده ام را به شما می سپارم.
حضرت فرمود: چه شده است؟
عرض کرد: تصميم گرفته ام از اين شهر کوچ کنم.
حضرت در حالی که تبسم بر لبانش بود فرمود: برای چه، يونس؟
عرض کرد: وزیر خلیفه ، ابن بغا، نگين انگشتر گرانبهايی برايم فرستاده تا آن را حکاکی کنم و چون به اين کار پرداختم، نگين شکست و دو نيم شد. وعده ی او هم فردا است . کيفر اين کار يا خوردن هزار تازيانه است يا کشته شدن!
حضرت فرمود: به خانه ات برو و تا صبح آسوده خاطر باش که جز خير و خوبی چيزی پيش نخواهد آمد...
فردا صبح یونس ترسان و لرزان نزد وزیر خلیفه رفت وقتی نزد حضرت برگشت، گفت: سرورم، ابن بغا به من گفت: همسرانم بر سر اين نگين به نزاع پرداخته اند. اگر ممکن است آن را دو نیم نما، ما تو را راضی خواهيم کرد.»
یا امام حسن عسکری ع ، ما هم مضطر شده ایم ! عنایتی مولا جان!
@shamimemalakut