#وفای_به_عهد
خداوند در آیه ای با بیان نشانه های خردمندان حق جو، بیش از هر چیز، وفای به عهد و پیمان را گوشزد می کند:
«الَّذین یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لا یَنْقُضُون المیثاقَ»؛ «آنها کسانی هستند که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند».
و در آیه دیگری، وفاداری به هر پیمانی را از مؤمنان می خواهد و می فرماید:
«یا اَیُّهَا الذین آمَنوا اُوفُوا بِالعُقُودِ»؛«ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمان ها وفا کنید».
#وفای_به_عهد
قرآن مجید، دستور می دهد تا به عهد و پیمان خود پیوسته وفادار باشیم و بدانیم که در برابر خدا مسئولیم: «وَ بِعَهْدِ اللّهِ اُوفُوا ذلِکُم وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرونَ؛».
«به عهد الهی وفا کنید. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده است تا متذکر شوید.»
نیز می فرماید: «وَ اُوفُوا بالعَهْد اِنَّ العَهْدَ کانَ مَسْئولاً».
«به پیمان های خود وفادار باشید؛ زیرا از پیمان ها سؤال خواهد شد.»
در آیه دیگر هم آمده است: «وَ الَّذینَ هُمْ لأماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»
«آنان (مؤمنین) به امانت و عهد و پیمان خود وفادارند.»
#وفای_به_عهد
قرآن مجید، که بزرگ ترین دشمن اسلام را یهود و مشرکان می داند ، هر زمان که پای پیمان به میان می آید، دستور می دهد که مسلمانان پیمان های خود را حتی با این گروه ها حفظ کنند و چیزی از آن کم نکنند؛ چنان که می فرماید:
«اِلاّ الَّذین عاهَدْتُم عِنْدَ المَسجِدِ الحَرامِ فَما اسْتَقامُوا لَکُم فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقینَ»؛
«مگر با آنان که در نزدیکی مسجد الحرام پیمان بستید، تا آنان به پیمان خود وفادارند، شما نیز وفادار باشید، خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد.»
#وفای_به_عهد
رسول اکرم «ص » نیز وفای به عهد را از شرایط اساسی ایمان می داند و حضرت امیر «ع» نیز در فرمان خود به مالک اشتر به اهمیت این مسئله در اسلام و جاهلیت اشاره می کند و آن را مهم ترین و عمومی ترین قانون اجتماع می شمارد:
اگر با دشمنی پیمانی بستی تا او را در پوشش پناه خویش بگیری، به پیمان خویش وفادار بمان
و ذمه ات را با امانت کامل پاس دار
و جان خود را سپر عهد و پیمان خویش قرار ده که در میان واجبات الهی، هیچ موضوعی همانند وفا به عهد در میان مردم جهان، با تمام اختلافاتی که با هم دارند، مورد اتفاق عمومی نیست.
تا آنجا که مشرکان نیز پیش از مسلمانان در روابط خود بدان پای بند بودند؛ زیرا از پیامدهای پیمان شکنی خاطرات تلخی داشتند.
#وفای_به_عهد
قرآن کریم یکی از این الگوها را چنین یادآور می شود:
«و اذْکُرْ فی الکِتابِ إسْماعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ»
«در این کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا که او در وعده اش راست گو و با وفا بود.»
در تفسیر این آیه از امام صادق «علیه السلام» نقل شده است که حضرت اسماعیل با شخصی قرار گذاشت، ولی او در وعده گاه حاضر نشد.
آن حضرت مدت زیادی در آنجا به انتظار نشست. به گونه ای که غیبت طولانی ایشان، سبب نگرانی پیروانش گردید.
سرانجام فردی که بر حسب اتفاق از آنجا می گذشت، حضرت را دید و گفت: ای پیامبر خدا! ما بر اثر تأخیر شما نگران شده ایم.
حضرت فرمود: من با فلان کس در اینجا وعده دیدار دارم، ولی او نیامده است و تا او نیاید من از اینجا نمی روم.
آن مرد جریان را به مردم خبر داد و آنها به سراغ شخص مورد نظر رفتند و او را نزد آن حضرت آوردند.
مرد با شرمساری گفت: ای پیامبر خدا! من قرار دیدار با شما را فراموش کردم.
ایشان فرمود: اگر نیامده بودی من همچنان در اینجا می ماندم.
#وفای_به_عهد
در مورد پیامبر گرامی اسلام هم آمده است که ایشان روزی کنار سنگی با شخصی وعده دیدار داشتند.
آفتاب بالا آمد، هوا گرم شد، ولی او نیامد. یاران آن حضرت به ایشان گفتند: خوب است از آفتاب به سایه بیایید. حضرت فرمود: من با او در اینجا وعده دیدار دارم و تا او نیاید از اینجا حرکت نخواهم کرد.
#وفای_به_عهد
در تاریخ سیاه حجاج می خوانیم وی به قتل گروهی فرمان داد.
وقتی نوبت به قتل آخرین فرد رسید، صدای مؤذن برخاست. وی آن فرد را به یکی از مأموران خود سپرد که شب مراقب او باشد و او را صبح به دار الاماره بیاورد تا مجازاتش کند.
وقتی هر دو نفر از مقرّ حکومت حجاج خارج شدند، آن فرد به مأمور حجاج رو کرد و گفت: من بی جهت گرفتار شده ام و به رحمت خداوند امیدوارم. تمنای من این است که به من نیکی کنی و اجازه دهی امشب به خانه خود برگردم و با همسر و فرزندانم وداع کنم و وصایای خود را بگویم، حقوق مردم را ادا کنم و فردا اول وقت پیش تو بیایم.
مأمور حجاج از این درخواست در شگفت ماند و گفت، هرگز دیده ای مرغ از قفس بپرد و بار دیگر به قفس باز گردد. من چگونه تو را آزاد کنم، در حالی که امیدی به بازگشت تو ندارم؟!
آن فرد گفت: عهد می کنم که فردا در اول وقت باز گردم و خدا را بر این عهد گواه می گیرم.
مأمور حجاج، لحظه ای منقلب شد و او را آزاد کرد. ولی بعد، سخت پشیمان شد و خود را در معرض خشم حجاج دید. آن شب تا صبح نخوابید.
صبحگاه، آن مرد به پیمان خود عمل کرد و در خانه مأمور حجاج را زد. تا چشم مأمور به وی افتاد، گفت: چرا آمدی؟ گفت: هر کس عهد کند و خداوند را به آن گواه بگیرد باید به آن وفادار باشد و از سوی دیگر به رحمت پروردگار جهان اطمینان کامل دارم.
مأمور او را به دارالاماره برد و سرگذشت خود را با حجاج در میان نهاد و از وفای او به پیمان خود سخت تعجب کرد.
حجاج او را به مأمور بخشید و او نیز مرد را با کمال مهربانی آزاد کرد. هنگام آزاد شدن، از مأمور حجاج سپاس گزاری نکرد، ولی فردای آن روز بازگشت و مراتب حق شناسی را به جا آورد.
علت تأخیر آن را چنین بیان کرد: نجات دهنده واقعی من خدا بود و تو وسیله این کار، اگر اول از تو تشکر می کردم، تو را شریک نعمت خدا قرار داده بودم. لازم دانستم نخست از خدا تشکر کنم، آن گاه از تو قدردانی نمایم.
#وفای_به_عهد
قرآن کریم، بیشترین زیان ناشی از پیمان شکنی را متوجه شخص پیمان شکن می داند و می فرماید:
«فَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ؛».
«هر کس پیمان شکنی کند در حقیقت به زیان خویش پیمان شکنی کرده است.»
سلب اعتماد عمومی، آسیب دیگر پیمان شکنی است. احساس اعتماد متقابل، پشتوانه محکمی برای فعالیت های اجتماعی است.
اگر وفای به عهد، از جامعه انسانی رخت بر بندد و پیمان ها یکی پس از دیگری شکسته شود، سرمایه بزرگ اعتماد عمومی به غارت خواهد رفت و جامعه به ظاهر متشکل، به اجزایی پراکنده تبدیل می شود.
حضرت علی «ع» می فرماید: «لا تَعْتَمِدْ عَلی مَوَدَّةِ مَنْ لا یُوفی بِعَهده؛ «بر دوستی کسی که به عهد و پیمان خود وفا نمی کند، اعتماد مکن».
#وفای_به_عهد
شخص پیمان شکن، علاوه بر اینکه اعتبار و ارزش دنیوی خود را از دست می دهد، در آخرت نیز با گرفتاری بزرگی رو به رو خواهد شد.
سرنوشتی که امام علی «علیه السلام» آن را چنین ترسیم می نماید:
«اِنَّ فی النّارِ لَمَدینَةً یُقالُ لَهَا الحَصینَةُ أفَلا تَسْئلُونی ما فیها؟ فَقیلَ لَهُ ما فیها یا امیر المؤمنینَ؟ قالَ فیها اَیْدیِ النّاکِثینَ».
«همانا در جهنم شهری است که به آن حصینه (دژ مستحکم) می گویند. آیا از من نمی پرسید که در آن شهر چیست؟ سؤال شد: ای امیر مؤمنان در آن شهر چیست؟ فرمود: دست های پیمان شکنان!»
بعید نیست اشاره به دست در این روایات، به این خاطر باشد که اغلب پیمان ها با قرار گرفتن دست های طرفین در یکدیگر انجام می شده است.
#وفای_به_عهد
بيست سال قبل از بعثت پيامبر ص ، درست در دورانى كه پیامبر ص، بيست سال داشتند اتفاقى از اين قرار افتاد:
روزى مردى از قبيله (بنى زبيد) كالايى به عاص بن وائل فروخت .
عاص كالا را تحويل گرفته بود ولى بهاى آن را نمى داد. آن مرد به ناچار بالاى كوه ابوقبيس رفت و فرياد برآورد: اى مردان به داد ستمديده اى دور از طايفه و كسان خويش برسيد، همانا احترام شايسته كسى است كه خود در بزرگوارى تمام باشد و فريبكار را احترامى نيست!
مردانى كه در كنار كعبه بودند از اين سخن تحريك شدند و جمعى از قبايل در خانه عبدالله بن جدعان جمع شدند و پيمان بستند براى يارى ستمديده همدست باشند و اجازه ندهند كه در مكه بر كسى ستم شود.
پيامبر ص هم در اين پيمان شركت داشت ؛ بعد حركت كردند و پول آن مرد را به او بازگردانيدند.
بعدها كه رسول خدا ص به پيامبرى مبعوث شد مى فرمود: در خانه عبدالله بن جدعان در پيمانى حضور داشتم كه اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت مى شدم ، مى پذيرفتم ، و به اسلام جز استحكام چيزى بر آن نيفزوده است !
این پیمان به " حلف الفضول" معروف است.
#وفای_به_عهد
نقل شده از هفت پادشاه زمان کسری ، يكى بنام هرمزان بود كه در اهواز حكومت مى كرد.
وقتى كه مسلمين اهواز را فتح كردند هرمزان را گرفته پيش عمر آوردند.
عمر گفت : اگر واقعا امان خواهى ايمان بياور وگرنه ترا خواهم كشت .
هرمزان گفت : حالا كه مرا خواهى كشت دستور بده قدرى آب برايم بياورند كه سخت تشنه ام .
عمر امر كرد به او آب بدهند.
مقدارى آب در كاسه چوبين آوردند.
هرمزان گفت : من از اين ظرف آب نمى خورم ، زيرا در كاسه هاى جواهر نشان آب مى خورم .
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اين زياد نيست ، براى او كاسه شيشه اى و بلورين بياوريد.
چون درون آن آب كردند پيش او آوردند، هرمزان آنرا گرفت و همچنان در دست خود نگه داشت و لب به آن نمى گذاشت .
عمر گفت : با خدا عهد و پيمان بستم كه تا اين آب را نخورى ترا نكشم !
در اين هنگام هرمزان جام را بر زمين زد و شكست ، آبها از ميان رفت .
عمر از حيله او تعجب نمود و رو به اميرالمؤ منين عليه السلام كرد و گفت : اكنون چه بايد كرد؟
فرمود: چون قتل او را مشروط بنوشيدن آب كرده اى و پيمان بستى ، ديگر او را نمى توانى به قتل برسانى ، اما بر او جزيه (ماليات از كفار را )مقرر كن .
هرمزان گفت : ماليات قبول نمى كنم ، اينك با خاطرى آسوده بدون ترس مسلمان مى شوم . شهادتين گفت و مسلمان شد!!
#وفای_به_عهد
علی بن حمزه مي گويد: دوست جوانی داشتم كه شغل نويسندگی در دستگاه بنی اميّه را داشت.
روزی آن دوست به من گفت: از امام صادق ع برای من وقت بگير تا به خدمتش برسم.
من از حضرت اجازه گرفتم تا او شرفياب شود،
حضرت اجازه دادند و در وقت مقرّر من با او خدمت حضرت رفتيم.
دوستم سلام كرد، نشست و گفت: فدايت شوم. من در وزارت دارائی رژيم بني اميّه مسئوليّتی دارم و از اين راه ثروت بسياری اندوخته ام و بعضی خلاف ها انجام داده ام! حضرت فرمود: اگر بنی اميّه افرادی مثل شما نداشتند تا ماليات برايشان جمع كند و در جنگ ها و جماعات آن ها را همراهي كند، حق ما را غصب نمي كردند!
جوان گفت: آيا راه نجاتی برای من هست؟
حضرت فرمود: اگر بگويم عمل می كنی؟
گفت: آری.
حضرت فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را می شناسي به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمي شناسی از طرف آن ها صدقه بده. من در مقابل اين كار بهشت را براي تو ضمانت مي كنم!
جوان سر به زير انداخت و مدّتی طولانی فكر كرد و سپس گفت: فدايت شوم دستورت را اجرا مي كنم.
علی بن حمزه می گويد: من با آن جوان برخاسته و به كوفه رفتيم.
او همه چيز خود و حتّی لباس هايش را به صاحبانش برگرداند و يا صدقه داد، من از دوستانم مقداری پول برای او جمع كردم و لباس برايش خريداري نمودم و خرجی هم براي او مي فرستاديم.
چند ماهی از اين جريان گذشت و او مريض شد، ما مرتّب به عيادت او مي رفتيم.
روزی نزد او رفتم، او را در حال جان دادن يافتم، چشم خود را باز كرد و گفت: اي علی! آنچه دوست تو ( امام صادق عليه السّلام) به من وعده داد به آن وفا كرد. اين را بگفت و از دنيا رفت.
ما او را غسل داده كفن كرده و به خاك سپرديم. مدّتی بعد خدمت امام صادق ع رسيدم، همين كه حضرت مرا ديد فرمود: ای علی! ما به وعده ی خود در مورد دوست تو وفا كرديم.
من گفتم: همين طور است فدايت شوم. او هم هنگام مردن اين مطلب را به من گفت!!