#یا_امام_رضا
🌸 على بن مهزيار گويد: به امام جواد علیه السلام عرض كردم: فدايت شوم، زيارت رضا علیه السلام برتر است يا زيارت ابى عبدالله الحسين علیه السلام ؟
حضرت فرمود:
« زيارت پدرم افضل است، زيرا ابوعبدالله الحسين علیه السلام را همه (مسلمانان) زيارت مىكنند ولى پدرم را جز خواص از شيعه زيارت نمى كند.»
🌸 در حدیث دیگری حضرت جواد علیه السلام فرمود:
« هيچ كس نیست که پدرم را زيارت كند، متحمل سختى شود مثل باران يا سرما يا گرما، مگر آن كه خداوند بدن او را بر آتش حرام خواهد نمود.»
#یا_امام_رضا
🌸 سليمان بن حمص گفت : از موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
«هر كسى قبر فرزندم على را زيارت كند خداوند ثوابى معادل هفتاد حج مبرور به او عطا مى فرمايد.»
با تعجب گفتم : هفتاد حج مبرور؟!
فرمود: « آرى .هفت صد حج ».
باز با تعجب گفتم : هفت صد حج مبرور؟!
فرمود:« آرى . هفتاد هزار حج مبرور.»
بار ديگر با تعجب پرسيدم !
فرمود: : بعضى از حجها در پيشگاه خدا مقبول نمى شود.هر كس فرزندم را زيارت كند يا شبى در كنار قبر او به سر برد، مانند كسى است كه خداوند را در عرش زيارت كند.»
باز با تعجب پرسيدم : مانند كسى كه خدا را در عرش زيارت كند؟!
فرمود:« آرى . روز قيامت ، در عرش خدا چهار نفر از پيشينيان : نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى و چهار نفر از آخر الزمان : محمد، على ، حسن و حسين عليهم السلام گرد خواهند آمد و بعد، اين مجلس ادامه خواهد يافت . يعنى غير از اين هشت نفر ديگران هم خواهند بود.
زوار قبور ائمه عليهم السلام با ما، در همین جلسه شركت خواهند داشت.
درجه و با ارزش ترين عطيه و عنايت ، مخصوص زوار فرزندم على بن موسى الرضاست عليه السلام .»
#یا_امام_رضا
حس غریبی است، کاش شما را این طور نمی خواندند!
همان که هروقت به گوشمان می خورَد، دلمان می لرزد که نکند در میزبانی تان کم گذاشته باشیم که به شما غریب الغربا می گویند!
حق نمی دهید؟
غریب ترین غریبان بودنِ شما خیلی سنگینی می کند روی دل ما. اصلاً، غریب ماییم بدون شما!
#یا_امام_رضا
مرد روستایی تکیه داده به آفتابی که کمرش را گرمِ گرم پوشانده است.
کف حیاط حرم نشسته روی زمین.
کمی دورتر از سقاخانه و روبروی گنبد طلایی. نگاه خیس و محجبوش دوخته شده به گنبد. زیرلب نجوا می کند و آرام رگه های اشک، صورتش را می شوید و می رود پایین زیرچانه اش.
لب هایش می لرزد. دست هایی که برای دعا کردن کفشان را گود کرده رو به آسمان بیشتر. پاهای نحیفش را نشان آقا می دهد،
پیش خودم فکر می کنم دردی دارد و درمان می خواهد از طبیب آل محمد(ص).
زانوهایم را خم می کنم، می نشینم پشت سرش روی زمین شاید، نجواهایش را بهتر بشنوم.
کلمه هایش امانم را بریده، صفای جان شده: «آقا زائر خسته نمی خواهی؟ آمدم سر بزنم و دل ببرم. به من می گویند پیرمردها نمی توانند دل ببرند، من گوشم بدهکار نیست؛ آمده ام دل ببرم. چیزی به من نمی گویند اما خودم می دانم که مهمان امروز و فردایی هستم. آقا مرا یادتان ماند؟
دست هایم را ببین! هر بار بیل به دستم گرفتم و گندم کاشتم گفتم الهی روزی زائر امام رضا(ع) باشی، الهی کبوتر حرم تو را بخورد. یک عمر نمازم را خواندم و روبه شما سلام دادم.
من امروز اینجا کف حرمت نشسته ام. یک عمر تا توانستم بد نکردم، گفتم پیش چشم آقا بد است، شرم کردم.
امروز آمدم خودی نشان بدهم، دلی ببرم. خودتان گفتید زائر یکبار بیاید، شما سه بار دیدار پس می دهید. یادتان ماندم، منتظرم ها!»
#یا_امام_رضا
مسافران این قطار، شاید از خاص ترین زائران حرم رضوی هستند. خانم ها و مردانی که به هر دلیل در زندگی دچار عارضه روحی شده اند و جزو بیماران روان محسوب می شوند. هرکدامشان هر روز کلی قرص می خورند، مشاوره دریافت می کنند تا حالشان خوب بماند. دست کم دچار تنش، حمله عصبی و بهم ریختگی روحی نشوند.
شرایط روحی شان طوری نیست که خانواده از عهده نگه داری بربیاید.
مسافران این قطار با همان شرایطی که دارند، عزیزکرده های «سرای احسان» هستند. خیّرهایی که دلشان نمی آید فقط خودشان به پابوس آقا مشرف شوند و این قافله از دلداده های نورچشمی جا بمانند از زیارت، حرم و سفر. دست به دست هم، هر سال بانی سفر می شوند. زائر عزیزکرده می فرستند برای آقا.
صدای مداح اهل بیت(ع)، کوپه های قطار اتوبوسی را پر کرده است.
همین که می گوید: «رضاجانم، رضا/ رضا جانم رضا...» دل ها پرواز می کند.
این مسافران حضرت معمولاً بنابه شرایطی که دارند، قرص های قوی ضدافسردگی دریافت می کنند اما با حالتی مغموم و غریب گوش و گریه می کنند. هروقت بندهای مداحی تمام می شود و به تکرار نام مولا می رسند، انگار که نام عزیزشان را می کنند با تمام جان و دل.
وقتی پایشان به حرم می رسد، دیدنی تر می شوند. خادمان برای اینکه راحت باشند و در ازدحام رفت و آمد دیگر زائران دچار آشوب و تنش نشوند یک بست را برایشان دربست می کنند. آنجا هم قربان صدقه آقا می روند. طاهره خانم یکی از همین مهمان های عزیز کرده که پیرتر از بقیه به نظر می رسد، می گوید: «هر دفعه که می آییم اینجا دلم می خواهد به آقا بگویم شفایم بدهد. اما همین که پایم به حرم می رسد و می بینمشان یادم می رود. راضی می شوم اصلاً.» همه گریه می کنند.
زائرانی که دور اینها حلقه زده اند و زیارت بیماران اعصاب و روان برایشان جذاب است بیشتر از همه. مداح می خواهد شعری بخواند اما بغض راه واژه ها را بسته است، هق هق کنان، به زحمت، کلمه کلمه و کند می گوید: «گفته بودم چو بیایم غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی...» دوباره می خواند: «بیخود نیست که نامت رضا شده...» صدای گریه جمع بلند می شود. طاهره خانم رفته آب بنوشد بی خبر از غوغایی که به جان جمع انداخته است.
#یا_امام_رضا
در بین جمعیت، زن جوانی دلشکسته وارد می شود. از همان لحظه ورود سیل اشکش جاری است.
حال کسی را دارد که از عزیزی دورافتاده و حالا که دیدار دست داده است، دلش می خواهد همه چیز را یکجا بگوید.
رو به گنبدطلایی نگاه می کند و می گوید: «السلام علیک یا غریب الغربا... آقاجان دور سرتان بگردم. عزیزم، دلم پوسید که انقدر روزها را شمردم تا نوبت زیارت به من هم برسد. همه اش می گفتم شاید خطایی از من سرزده که توفیق دیدار ندارم. دلم مثل دل یک بچه گنجشک می زد. دردم دوری از شما بود، دیدمتان درمان شد. حاجتم زیارتتان بود، دیدمتان روا شد. من وقتی دور از شما هستم، غربت مرا می کشد. توی شهر خودمان غم دوری از شما من را می کشد...»
حال غریبی است، ما بی دیدار امامی که غریب الغرباست، حس غربت داریم. دلتنگیم و غرقِ آشوب دل.
ما در خانه پدری خودمان، در زادگاه مادری خودمان وقتی دلتنگ دیدار این آقا می شویم، حالی غریب داریم.
می گویند ثامن الحجج(ع) چون در توس در غربت، دور از وطن و زادگاه مادری؛ مدینه به شهادت رسید به غریب الغربا معروف شد. حس عجیبی است، آقایی این همه غریب، چه کریمانه از ما دفع غم و غربت می کند آن هم در دیار خودمان.