ثبتِ احوالِ من از ناحیهی ارباب است
همهی ایل و تبارم بنویسید، حســــــین
#محرم
شمیم ملکوت
#محرم امام حسین علیه السلام از دیدگاه واشنگتن ایرونیگ مورّخ آمریکایی: برای امام حسین (ع) ممکن بود
امام حسین از دیدگاه دانشمندان غربی
به امیرالمؤمنین ع گفتند مردمی که تو را آزردند نفرین کن!
حضرت فرمود : خدایا ! آنها را به بدتر از من دچار کن !!!
دیگه دارم یقین می کنم که ما قدر آقای رئیسی را ندونستیم و حالا به ریاست جمهوری « آقای ظریف»، مبتلا شدیم !!
خدایا! چقدر باید مبتلا شویم تا یاد بگیریم قدردان نعماتت باشیم؟!
#تمسخر_نماز_آقای_رئیسی
#توسط_رضا_رشید_پور
#محرم
#آیه_الله_بهجت_ره
وقتی تأمل میکنیم، میبینیم همه قضایای امام حسین علیهالسلام در یک روز واقع شد و وقتی مردم کوفه و بصره از قضیه قتل آن حضرت مطلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلای آن حضرت و شهادت و اسارات اهل بیت علیهمالسلام خدا میداند که اهل ایمان چقدر ناراحت بودند، به حدی که گویا باورشان نمیشد. در طول این مدت دل اهل ایمان خون بود. اما ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجت(عج) گرفتار است و دشمنها نمیگذارند بیاید و او را حبس کردهاند. آیا حبسی از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادی نشان دهد و خود را معرفی کند؟!
در این مافوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا میداند که قلوب اهل ایمان چقدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غایب علیهالسلام در مصائب و گرفتاری شبیه قضیه حسین بن علی علیهالسلام، به این مدت طولانی گرفتار باشد و ما برقصیم و شادی کنیم؟!
#رحمت_واسعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان محقق مسیحی کریستوفر کلوهسی
در مورد حضرت زینب سلام الله
وی دو تا کتاب در مورد حضرت نوشته است
#محرم
شاعر این شعر معروف که سالهاست در هیئات خوانده میشود، سروده پدر آقای بهجت است، حاج محمود بهجت فومنی ، رحمة الله علیه.
"امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع"
#محرم1403
حدود ساعت سه، جان من میرفت آهسته
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری ؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده ، پلکی بزن ، یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه ، جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان ! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم ، شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شاعر: سید حمیدرضا برقعی