eitaa logo
شمیم ملکوت
373 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
271 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ سپس حضرت فرمود «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُه » خدای متعال زیارت کردنی نیست الا از طریق زیارت رسول اکرم ص . فرمود در بهشت هم بالاترین مقام برای حضرت است. لذا مؤمنین از بالاترین لذاتشان این است که از منازل خودشان و متناسب با منزلت خودشان رسول. اکرم ص را زیارت می کنند. این همان چیزی است که در عصر ظهور هم یک منزلتی از آن اتفاق می افتد. فرمود در عصر ظهور خدای متعال به مؤمنین مدّ سمع و بصر می دهد و چشمشان امتداد پیدا می کند و هرکجا هستند کلام امامشان را می شنوند و امامشان را می بینند و این به واسطه ابزار هم نیست. آنهایی هم که بی پرده هستند الان هم کلام امامشان را می شنوند و هر کجا هستند می توانند نورانیت امامشان را را زیارت کنند.
۵ سپس اباصلت ، معنای این حدیث را از حضرت سوال کرد : «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه ». پاداش کلمه طیبه لااله الاالله ، نظر کردن به وجه الله است. یعنی اگر کسی موحد شد، نظر به وجه الله می کند و از نظر به مخلوقین فارغ است. تا انسان وارد وادی توحید نشده، سر و کارش با ماه و خورشید و آسمان و زمین و بهار و پاییز است ،اما وقتی موحد شد از همین دنیا در عالم به وجه الله نظر می کند. لذا موحدین سر و کارشان در عالم با خدای متعال است.
۶ امام رضا حدیث دوم را هم اینطور معنا کردند؛ «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه » . موحدین مزدشان این است و سر و کارشان در عالم با خداست. پرده برای موحد کنار می رود. کسی که موحد شد و غیر را کنار گذاشت، به مقام «لا إله إلا الله» می رسد و این نفی غیر است. اگر کسی وارد وادی توحید شد، وجه الله را در عالم می بیند و با خدا سر و کار دارد. از او می گیرد و با او داد و ستد می کند و به او برمیگرداند. عبادت که می کند خدایی را عبادت می کند که می بیند. پیداست اگر موحد شدی حقیقت حجت را می توانی مشاهده کنی . یعنی وجه الله را در حجت الهی و در امام زمان می توانی ببینی اما مشروط به اینکه موحد بشوی. تا زمانی که موحد نشدی به امام زمان هم که نگاه می کنی آن چهره وجه اللهی امام را نمی توانی ببینی. 
۷ مظلومیت ، تنها میراث مادر!!
وجود مقدس نبی اکرم شخصیتی است که تمام شامه های ملکوتی، مشتاق بوی خوش اوست و تمام موحدین عالم منتظر مشاهده جمال او در بهشت هستند و از دنیا به انتظار می نشینند تا در بهشت بروند و پرده کنار برود و وجه الله را ببینند. موحد به دنبال زیارت خداست. همه دنیا را تحمل می کنند و آن را با سختی هایش پشت سر می گذارند که وارد قیامت بشوند و در بهشت بروند و وجه الله را یعنی پیامبر ص را ببینند!!
۹ خدای متعال یک بوی خوشی در وجود مقدس نبی اکرم گذاشته که اگر شامه ها با او آشنا می شدند همه تسلیم می شدند، و این بوی خوش در جان امیرالمؤمنین می شود، امیرالمؤمنین ع می فرماید : «وَ يُشِمُّنِي  عَرْفَه » حضرت بوی خوشش را از دوران طفولیت به شامه من می رساند. باز حضرت وقتی به نبوت می رسند تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام این است «وَ أَشُمُ  رِيحَ  النُّبُوَّة» من بوی نبوت حضرت را استشمام می کنم. نبوت بو و نور خوشی دارد و یک حقیقتی از عالم بالاست. اگر دیگران تحمل کنند و امتحان پس بدهند ممکن است جلوه ای از آن بوی خوش را بشنوند. امیرالمؤمنین بوی نبوت ایشان را می شنود و مجذوب آن حقیقت می شود؛ لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم «وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ  وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنا» ولایت حضرت خَلق و خُلق ما را طیّب و گوارا و معطر می کند و صلوات و خشوع و تواضع در مقابل حضرت ما را معطر می کند. این در واقع عطر وجود مقدس حضرت است که در ما جاری می شود. گاهی صلوات کثرت هم نمی خواهد و اگر خوب واقع بشود خُلق و اخلاق ما را تغییر می دهد. صلوات اصلاح اخلاق می کند و حتی طینت و خلقت ما را اصلاح و گوارا می کند.
۱۰ عالم عارف مرحوم ملاعلی معصومی، نقل می کند که یک آشنایی داشتند که دائم الذکر بوده و دائم مشغول به ذکر صلوات بود. روزی بر من وارد شد و دیدم که بوی عطری می دهد که این بوی خوش بوی عطر دنیایی نیست. مجلس خلوت شد و پرسیدم که این بوی خوش از کجاست؟ ایشان گفته بودند که من دائم الصلوات هستم و در رویای صادقه ای دیدم من و چند نفر دیگر در محفلی گرد وجود مقدس رسول الله ص هستیم و حضرت فرمودند چه کسی از بین شما صلوات بیشتری بر من فرستاده؟ من حیا کردم و گفتم شاید دیگران موفق تر باشند. حضرت سه بار تکرار فرمودند و من نرفتم بعد اشاره به من کردند و فرمودند جلو بیا و من را بوسیدند. این بوی خوش از همان بوسه ی حضرت است. و به حدی این بو جالب بود که گاهی ایشان می آمد و قبل از این که در بزند من از بوی او می فهمیدم که ایشان تشریف آوردند و می گفتم در را باز کنید، فلانی آمد. البته پیداست که این هم شامه می خواهد و هرکسی نمی تواند این بو را بشنود. کسی که شامه اش با ملکوت عالم مأنوس باشد می تواند آن بوهای خوش را بشنود و احساس بکند.
۱۱ حالا این شخصیتی که همه بهشتی ها و موحدین از دنیا منتظر زیارتش در بهشت هستند و پاداش کلمه طیبه لا اله الا الله دیدن روی حضرت است ، می فرماید من از فاطمه س بوی بهشت می شنوم. این هدیه را خدا در آن معراج در عالی ترین درجات جنت به حضرت عطا کرد و از آنجا با حضرت پایین آمده است و آن مقام حضرت زهرا س را ما نمی فهمیم. کسی که امیرالمؤمنین مشتاق به اوست «وَ يُشِمُّنِي  عَرْفَه » می فرماید ، من وقتی مشتاق بهشت می شوم فاطمه را می بویم.
دیر آمدم دیر آمدم در داشت می‌سوخت هیئت میان وای مادر داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد، در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید، منبر داشت می‌سوخت جانکاه قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد، هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتاده‌ام آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوت، آب از دستش افتاد عباس زخمی بود، اصغر داشت می‌سوخت سربند «یازهرا»‌ی محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق سرتاپای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال گل می‌داد خنجر داشت می‌سوخت شب بود بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود حیدر داشت می‌سوخت
شهید سید حسن مدرس ره: اعمال و اذکار من در مدت حبس بر دو نوع است: یکی اذکار و اعمالی که در تمام مدت محبوسیت تقریبا به آن اشتغال داشتم، دیگری آن که در بعضی اوقات مشغول آن بودم. اما آن اعمالی که در تمام مدت اشتغال داشتم:... عصر به ختم صلوات اشتغال می ورزیدم. هر روزی یک هزار صلوات از برای یکی از چهارده معصوم (از خاتم انبیا صلوات الله علیه الی حجة عصر عجل الله تعالی فرجه) هدیه می نمودم که هر چهارده روز یک ختم کامل می شد. این قسمت نیز در حالت قدم زدن بود و در آخر هدیه صلوات، آب دمی خود را جهت استشفا فرو می بردم و این آب را «شربت صلوات» نامیده هر روزه عصر از او استفاده می نمودم و شکر خداوند را به جای می آوردم در این موفقيت.
به میزانی که « از دنیا »منقطع بشیم ، « به خدا » ‌متصل میشیم ! حاج‌حسین‌یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات علامه مصباح ره در مورد بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
salim-zaynab.mp3
9.93M
انا لله و انا الیه راجعون دولت سوریه سقوط کرد ! اَللَّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلي ذلِكَ،اَللَّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً.
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا من چند تا گریه کم دارم تا...؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله: «... أُوصِيكَ بِكَثْرَةِ اَلدُّعَاءِ فَإِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَتَى يُسْتَجَابُ لَكَ»: به تو سفارش می‌کنم، زیاد دعا کنی چون نمی‌دانی کِی دعایت مستجاب می‌شود». 📚الجعفریات ج ۱، ص ۱۹۹. 🎙حضرت آیةالل‍ه‌ حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله تعالی علیه: زمانی که آقای سیّد جعفر کشفی در اصفهان بود، یکی از طلّاب که در اثر زیاد آمدن برف، راه روستایشان بند آمده بود بی‌پول می‌شود. او درب خانهٔ سیّد جعفر کشفی می‌رود و می‌گوید: در اثر زیادی برف، راه روستای ما بند آمده و من بی‌خرجی شده‌ام و الآن هم گرسنه‌ام. سیّد جعفر درون اتاق می‌رود و چند تا نان برمی‌دارد و می‌آید، می‌گوید: ببین! این نان‌ها در منزل ما هست، ولی یک لقمه‌اش را به تو نمی‌دهم! برو سیّد پِیِ کارَت! 🔸 سیّد، بغض گلویش را می‌گیرد و در مسجدی می‌رود و گریهٔ فراوان می‌کند. تاجری در آن مسجد کار داشته. می‌بیند که صدای گریه‌ای می‌آید. نگاه می‌کند، می‌بیند یک سیّدی است گریه می‌کند. می‌پرسد: شما چرا این‌طور گریه می‌کنید؟ سیّد می‌گوید: درِ خانهٔ خدا گریه می‌کنم. تاجر می‌گوید: نه! این گریه جهتی دارد! برای من بگو جهتش چیست؟ سیّد واقعه را برای تاجر می‌گوید. تاجر می‌گوید: حال برخیزید به منزل ما برویم تا امروز با هم ناهار صرف کنیم تا ببینیم چه می‌شود. 🔹 خلاصه سیّد را به منزل می‌برد و باهم ناهار صرف می‌کنند و می‌گوید: شما شام هم همین‌جا بیایید و تا راه روستای‌تان باز نشده تشریف بیاورید منزل ما. سیّد هم قبول می‌کند. تاجر می‌بیند سیّد فاضل است و باتقوا. به زنش می‌گوید: مایل هستی با حضرت زهرا خویشاوند بشویم؟ زن می‌گوید: البته! من هم خیلی مایلم! خلاصه به سیّد پیشنهاد ازدواج با دخترشان را می‌دهند و سیّد هم قبول می‌کند. آقای تاجر یک خانه به سیّد می‌دهد و آن را مهریّه قرار می‌دهد و دخترش را برای سیّد عقد می‌کند و آنها عروسی می‌کنند. 🔸روزی سیّد جعفر کشفی به دیدن داماد می‌آید و سوگند یاد می‌کند که: «آن روز، دادن دو نان برای من خیلی آسان بود، ولی دیدم که شما یک گریه باقی دارید که کارتان درست شود؛ لذا آن عمل را انجام دادم». از این جهت او را سیّد جعفر کشفی می‌گفتند که امر برای او مکشوف بوده است.