#میلاد_امام_رضا_تهنیت_باد
یا غریبالغرباء!
از همسایگی خدا به دنیا آمدی
تا خاکآلودگان را از غربت زمین به آسمان آشنایی ببری!
اما از تمام دنیا، در دیار سلمان ماندگار شدی و دلهای اهل پارس را همچون دانههای تسبیح به دست گرفتی و صاحب نفْس و نفَسشان شدی!
صفای آمدنت آقا،
مهرت مستدام!
خوشیم به همسایگیات
و در تمنای ناز نگاهت
مشتاق زیارتیم!
#امام_رضا (علیهالسلام)
#میلاد_امام_رضا
ریّان بن صلت قمی از کارکنان دربار مأمون و مورد توجّه فضل بن سهل وزیر مأمون بود. او کارهای مهم فضل را انجام می داد؛ اما شیعه بودن خویش را پنهان می کرد. روزی ریّان بن صلت که در حقیقت از یاران وفادار امام هشتم علیه السلام بود، از طرف فضل بن سهل مأموریت یافت تا از خراسان به سوی عراق مسافرت کند. او دوست داشت قبل از اینکه قدم به سفر عراق بگذارد، با امام رضا علیه السلام دیدار کند. ریّان در این زمینه می گوید:
با خود اندیشیدم چون به محضر حضرت رسیدم، از او بخواهم لباسی از لباسهای مبارک خویش را به من مرحمت فرماید تا بعد از مرگم، آن را به همراه کفن بر بدنم بپوشانند و همچنین از سکّه هایی که به نام حضرت رضا علیه السلام ضرب شده است، چند عدد به عنوان تبرّک از حضرت بخواهم تا به دخترانم هدیه کنم.
وقتی که به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدم، هنگام خداحافظی تصور فراق و جدایی آن حضرت آن چنان بر من اثر کرد که در نتیجه گریه به خاطر دوری از امام، خواسته هایم را فراموش کردم. زمانی که از اتاق خارج شدم، صدای حضرت رضا علیه السلام را شنیدم که فرمود: «ریّان برگرد!» چون برگشتم، به من فرمود: «دوست داری یکی از جامه های خود را به تو بدهم تا هر گاه اجل تو فرا رسید، کفن تو باشد و سکّه هایی نیز به تو بدهم تا به عنوان تبرّک آنها را به همراه خویش داشته باشی و به دخترانت هدیه کنی؟»
عرض کردم: فدایت شوم! قصد داشتم همینها را از شما مطالبه کنم؛ لیکن اندیشه فراق شما، خواسته هایم را از یاد برد. حضرت پشتی خویش را بلند کرد و جامه ای به من داد و از گوشه سجاده اش چند سکّه به من عطا فرمود.
#میلاد_امام_رضا
امام رضا علیه السلام می فرمایند : در تمامی موفقیت ها بگویید « اللهم سلّم و تَمّم ، یعنی خدا این کار را قرین عافیت کن و کامل تر کن .»
#میلاد_امام_رضا
هنگامی که دعبل خُزائی در مرو به محضر امام هشتم علیه السلام مشرّف شد و قصیده معروف خود را در محضر امام رضا علیه السلام خواند، حضرت صد دینار رضوی از سکّه های خویش به همراه یکی از لباسهایش را به دعبل هدیه داد و فرمود: «این کیسه دینار را نگه دار که طولی نمی کشد به آن نیازمند خواهی شد.»
دعبل به وطن بازگشت و با کمال تعجّب دید که دزد آمده و تمام لوازم منزل او را به سرقت برده است.
بنابراین، سکّه های اهدایی امام علیه السلام را به شیعیان فروخت و ما یحتاج خویش را تأمین کرد و در آنجا بود که سخن امام به یادش آمد که فرموده بود: «به زودی به این سکّه ها محتاج خواهی شد.»
#میلاد_امام_رضا
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا می شود گلایه کنم یا نمیشود؟
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمی شود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش
در بیکران چشم شما جا نمیشود
مریم اخوان طاهری
#میلاد_امام_رضا
ابونصر بزنطى می گوید: به امام جواد ع گفتم: قومى از مخالفان شما مى گویند، پدرتان را مأمون، رضا لقب داد، که به ولایت عهدى راضى شد.
حضرت جواد ع فرمود: به خدا قسم، دروغ گفته و گناهکار شده اند. پدرم را خداى تعالى رضا لقب داده است، زیرا که به خداوندى خدا در آسمانش و به رسالت رسول الله و ائمه در زمینش راضى بود.
گفتم: مگر همه پدرانت چنین نبودند؟
فرمود: آرى.
گفتم: پس چرا فقط پدرتان به این لقب ملقب شدند؟
فرمود: چون مخالفان از دشمنانش مانند موافقان از دوستانش از وى راضى شدند و چنین چیزى براى پدرانش به وجود نیامد، لذا از میان همه به رضا ملقب گردید.
#میلاد_امام_رضا
باید غبار صحن تو را توتیا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند!
«هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
#میلاد_امام_رضا
و پیرمرد در آغوش صبح نیشابور
هزار قصه ی ناگفته را بغل کرده
شروع کرد و به من گفت از خدا که خدا
بدون واسطه اورا کجا بغل کرده
شکست شاخه ی گردو و من نیفتادم
خدا همیشه مرا بی هوا بغل کرده
خداست سایه ی افرا و نارون که مرا
بدون منت و بی ادعا بغل کرده
درخت بید که افتاده و نمی افتد
فرشته اش به دو دست دعا بغل کرده
جدال شعله ی فانوس و باد را می گفت
ببین چگونه خدا را خدا بغل کرده
خدا کسی است که شب های برف و زوزه ی گرگ
شبان گمشده را بارها بغل کرده
از آفتاب سحر تا به حال پرسیدی
که گرگ و میش هوارا چرا بغل کرده؟
خدا توکل آبادی است اگر که هنوز
قنات گل شده را روستا بغل کرده
درست آن طرف تپه ی سلام کسی است
که هر کسی که زمین خورده را بغل کرده
به خویش آمدم آن لحظه ای که حس کردم
مرا ضریح #امامِ_رضا بغل کرده
سید حمیدرضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمی دانم این شعر خوانی صابر خراسانی مناسب امشب است یا نه، ولی خیلی ها گرفتارند و التماس دعا به امام رضا جانمان دارند.
توسل به طفل رباب در شب تولد امام رضا ع
#میلاد_حضرت_رضا
#میلاد_امام_رضا
آیة اللّه حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانی تحصیلات خود را در اصفهان به پایان رساند. سپس به مشهد هجرت و امام جماعت مسجد گوهرشاد شد و در مدرسه علمیه «خیرات خان» تدریس فقه، حدیث، تفسیر و درس اخلاق داشت و در جمادی الثانی 1384 ق. رحلت نمود و در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
حجة الاسلام صالحی خوانساری در شب 21 ماه مبارک رمضان 1381 ش. در مصلای قدس شهر قم درباره شیخ حبیب اللّه گلپایگانی فرمودند:
خودم شاهد بودم که عده ای از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وی گرد آمده و از او خواستند تا برای آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارک خود را بر سر هر مریضی که می کشید، بدنش عرق می کرد و شفا می یافت.
آقای صالحی خوانساری، به نقل از یکی از مراجع تقلید کنونی، گفت: وقتی که فلسفه آن را از وی پرسیدم، در جواب فرمود:
مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت دربهای بسته حرم مطهر امام رضا علیه السلام می خواندم و همه روزه هنگامی که دربهای حرم را باز می کردند، اوّلین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت می کردم.
یکبار یک هفته مریض شدم، به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا علیه السلام افتاد. رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا! خودت می دانی که مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم؛ معذرت می خواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم!
شیخ حبیب اللّه می گوید:
یکباره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته و گل قشنگی در دست دارد و دو خادم جلوی امام ایستاده اند. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. اتاق پر از بوی عطر بود و همان دسته گلی که امام در خواب به من داده بود، در دستم بود و کاملاً بهبود یافتم.
بلند شدم طبق معمول همیشه، به جلوی حرم آمده و مشغول عبادت شدم تا اینکه درب حرم باز شد و مثل همیشه، اوّل زائر بودم. بعد از زیارت برای اقامه جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم. بعد از نماز دیدم عده ای از بیماران جواب کرده دورم را گرفته و می گفتند: «شیخ حبیب اللّه! از آن گل که امام علیه السلام به تو داده، به بدن ما بمال تا خوب شویم!» متوجه شدم که این افراد که در جریان نبودند حتماً امام رضا علیه السلام آنها را پیش من فرستاده است. از برگ گل به سر و صورت آنها مالیدم؛ متوجه شدم که بیماری آنها خوب شده، از آن زمان به بعد فقط همین دستم که با آن گل را گرفته بودم، مریض ها را شفا می دهد.
آن مرجع تقلید بزرگوار می گوید: به شیخ حبیب اللّه گفتم: این گل را امام رضا علیه السلام به یکی از خادمین داد تا آن را به تو بدهد؛ از آن زمان به بعد دستت مریض، شفا می دهد. اگر خود امام رضا علیه السلام گل را به دستت می داد، چه کار می کردی؟
یک وقت شیخ حبیب اللّه چهره اش دگرگون شد و فرمود: واللّه اگر امام رضا علیه السلام خودش گل را به دستم می داد و دست مبارکش با بدنم تماس می گرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده می خورد، آن را زنده می کرد.
منبع :گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازی، ج 7، ص 512.
#السلام_علیک_یا_معین_الضعفا
با نام رضا ع به سینه ها گل بزنید
با اشك به بارگاه او پل بزنید
فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
🌸 سهم هر یک از ما
یکصد صلوات هدیه به امام رضا جانمان!
#ختم_صلوات
@shamimemalakut
#میلاد_امام_رضا
هر کس امشب گرفتار است و حاجتمند،
لابد سرّی دارد که گذارش به میلاد امام رضا علیه السلام افتاده!
بگیریم دامان بلند رأفت و مهربانی اش را!
#میلاد_امام_رضا
جبریل شدم بال و پرم را بدهم
خرجیِ مسیر سفرم را بدهم
با پایِ پیاده ام به راه افتادم
تا حق دلِ در بدرم را بدهم
امروز اگر طی شد و عاشق نشدم
فردا چه جواب پدرم را بدهم؟
ای عشق بیا به پای من نیز بپیچ
فرصت نده اصلاً نظرم را بدهم
گیسوی پریشان مرا بافته اند
سهمیۀ جاروی حرم را بدهم
نقاره بزن گریه بگیری از من
بگذار زکات جگرم را بدهم
صیدم کن و بی ملاحظه ذبحم کن
آهو شدم این بار سرم را بدهم
علی اکبر لطیفیان
#میلاد_امام_رضا
امام رضا علیه السلام نسبت به زبانهای گوناگون آگاهی داشت و با افراد دیگر کشورها با زبان مادری آنها سخن می گفت ،بدون اینکه آن زبان را از کسی آموخته باشد .
هروی می گوید: روزی به ایشان عرض کردم: « من در شگفتم که چگونه به تمام این لغات با اختلافات آنها آشنایی دارید ؟»
امام علیه السلام فرمودند: « ای ابا صلت! من حجت خدا بر خلق او هستم و خداوند کسی را که به زبان مردم آشنایی نداشته باشد، بر آنها حجت قرار نمی دهد .»
#سنخیت_امام
#میلاد_امام_رضا
بکی از یاران امام رضا علیه السلام نقل می کند: « روزی با امام رضا علیه السلام در باغ ایشان بودیم که گنجشکی آمد و مقابل امام افتاد و فریاد می زد و مضطرب بود .»
و در این هنگام امام علیه السلام به من فرمود: « فلانی! آیا می دانی که این گنجشک چه می گوید؟»
عرض کردم: « خدا و رسول او و فرزند رسولش عالم ترند .»
ایشان فرمودند: «او می گوید: ماری درون خانه است که می خواهد تخمهای مرا بخورد .»
امام علیه السلام امر فرمودند تا بروم و آن مار را بکشم.
#ولایت_تکوینی_امام
#میلاد_امام_رضا
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند
به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند
از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد
هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند
بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم
دو قدم عشق بورزد ،سه قدم فکر کند
به کف صحن، به گنبد، به غم گوهرشاد
زیر این قبه به هستی، به عدم فکر کند
موقع دست به سینه شدن و عرض سلام
کربلایی شده هر کس به علم فکر کند
چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند
بهترین نوع زیارت شده این که امشب-
هم کسی گریه کند پیش تو ،هم فکر کند
مهدی رحیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی نزد رهبری
بچه محله ی امام رضایم
با اینکه خودم انسان خطا کاری ام ، اما بارها شده که وقتی به کسی خیلی نرم و لطیف تذکر اخلاقی داده ام ، گذاشته رفته ، حالا یا برای یک ماه ، یا یکسال ، یا برای همیشه !!
یا امام رضا !
قلبهای ما ،مثل شیشه شفاف نیست، اما نازک است و شکستنی! ما که طاقت یک حرف را نداریم ، چطور طاقت بلایا و سختی هایی را داشته باشیم که ایمان انسان را درهم می پیچد و اعتقاداتش را بر باد می دهد؟!
چشممان به رأفت و کرامت شماست که گره از کارمان باز کنید !
#میلاد_امام_رضا
#میلاد_امام_رضا
رضا ، آخرین مرحله ی عرفان است. بعد از هزار مرحله ، سالک به رضا و تسلیم می رسد.
و آخرین مناجات سید الشهدا در روز عاشورا :
اللهم رضا بقضائک و تسلیما لامرک و ...
رضا همان چیزی است که اندکی بدان دست پیدا می کنند!
#المراقبه
#افغانستان
انتخابات با همه حرف و حدیث ها تمام شد و با انتخاب آقای #رئیسی، روزنه امیدی در دل مردم بوجود آمد .
اما اخبار تلخ سقوط شهرهای افغانستان، بدست طالبان کام انسان را تلخ می کند. بیست سال پیش که اوج اقتدار طالبان و زمان شهادت احمدشاه مسعود مجاهد افغانی بود، چند فیلم از جنایات طالبان را دیدم که هنوز، زخم آن صحنه ها ترمیم نیافته است.
طالبان ، طلبه های وهابی هستند که در عربستان و پاکستان ، پرورش می یابند و افکار وحشتناکی دارند.
از آقای #بهجت پرسیدند: چکار کنیم دعایمان مستجاب شود؟ فرمود :« برای همه مسلمانان دعا کنید و فرمود من حتی برای مسلمانان چین هم دعا می کنم...»
بعد از هر نماز ، به حداقل وظیفه ای که در قبال مردم مظلوم افغانستان داریم عمل کنیم و برایشان دعا کنیم!
#امام_رضا
روزی که نام عشق بازان را نوشتند
این قوم را مجنون ، تو را لیلا نوشتند
آنگاه مُلکِ عاشقی تقسیم کردند
این سرزمین را مالِ تو آقا نوشتند
زهرا به هر سویی سفیری را فرستاد
نام تو را صد شکر سهم ما نوشتند
ایران چه کم دارد ؟ دیار اهل بیت است
یک سو علی ، یک سوی آن زهرا نوشتند
این سرزمین را از همان اول خریدند
مدیون خانواده ی موسی نوشتند
با حُبِّ تو هر شیعه ای « اثنی عشر » شد
یعنی کنار نامتان « الا » نوشتند
از بعد آنکه ضامن آهو شدی تو
عشاق را آواره ی صحرا نوشتند
تو سفره دار عالمی مشکل گشایی
آقای ما سلطان علی موسی الرضایی
@shamimemalakut
#میلاد_امام_رضا
«آمدم ای شاه پناهم بده»
مرحوم حبیبالله چایچیان(حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید:
« مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده»
"السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"
#شهدا
کانال هایی که دیگر عضو نمی گیرند !!
❤️ یک قرار دسته جمعی با شهدا :
« هر روزی
هر جا و مکانی
هر زمانی
هر پست و مطلبی
هر کانال و گروهی
هر کوچه و خیابانی
هر پرچم و اعلامیه ای
هر تابلو و سنگ مزاری
از شهدا دیدیم
هدیه به همه شهدا و امام شهدا
بخوانیم #الفاتحه_مع_الصلوات !
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شاید تو آنها را یاد نکرده ای،
بلکه آنها تو را یاد کرده اند !!
شمیم ملکوت
سلام
الزامی نیست باهاشون بحث کنید
عصمت نیروی نفسانی است که موجب می شود معصوم به حدی از آگاهی و اراده برسد که انگیزه ی برای گناه نداشته باشد.
مثلا ما هم نسبت به برخی چیزها معصوم هستیم. یعنی برخی کارها انقدر در نزد ما قبیح است که حتی به ان فکر نکرده ایم چه برسه انجام بدهیم . مثل خوردن لجن ...
هر چه اراده و آکاهی شخص قوت بگیرد عصمت در او تقویت می شود.
خداوند در این عصمت ، معصوم را کمک می کند تا مردم بر علیه وی ، دلیلی نیاورند. زیرا در صورت گناه ، دیگر معصوم ، نمی تواند الگوی مناسبی برای مردم باشد.
اما ضمن این عصمت، معصوم هم انسان عادی است و مثل ما ودر میان مردم زندگی می کند و نمی تواند در هر چیزی اعجاز کند.
البته قدرت اعجاز دارد ، ولی یک معصوم زمانی می تواند الگو باشد که از نیروهای عادی استفاده کند و بطور معمولی زندگی کند.
اما راجع به علم غیب
خداوند معصوم را به حدی از علوم اگاه می کند و معصوم به همه چیز علم ندارد.
کما اینکه شنیدیم پیامبر یا حضرت علی دنبال مرکب گمشده خویش می گشتند. یا حضرت زهرا س ، دنبال مصحف خویش می گشت.
اگر قرار است معصوم به همه علوم لدنی و خدادادی خود عمل کند پس نباید به شهادت برسند . چون از زمان شهادت خود آکاه هستند.
داشتن علم لدنی ، ضرورتی را برای عمل به ان فراهم نمی اورد.
بر خلاف ما که این چنین تحملی نداریم .
در جایی معصوم علم دارد ، اما باید طبق دستور و اراده الهی عمل کند زیرا ان کار مصلحت بیشتری دارد مثل شهادت امام حسین بر زنده ماندنشان.
گریه حضرت زهرا
آخرین راه حل بود که حضرت بکار گرفت که شاید از طریق احساسات افراد را به تفکر و تغییر وادار کند.
ولی باز با اینحال وقتی افراد اعتراض کردند به بقیع رفتند و آنجا گریه می کردند.
وگرنه خطبه فدکیه حضرت برای هر انسانی کفایت می کند : بدین مضمون که خداوند رهبری مردم را ، به هر انسانی واگذار نمی کند و افراد شایسته لایق رهبری هستند. زیرا همه انسانها، برای خداوند ارزشمند هستند و هرگز انسانی که فاقد علم و عصمت و افضلیت است لیاقت این رهبری را ندارد. زیرا انسانها یکبار به دنیا می ایند و یکبار زندگی می کنند و فرصت تجربه و آزمون را ندارند.
به نظرم من
همه اینها بهانه است.
وقتی انسان از چیزی تنفر دارد از سوراخ دیوار بر علیه ان دلیل پیدا می کند و بالعکس
با کسی که جحد و عناد دارد بحث بیفایده است. باید دنبال علت این تنفر و عناد گشت تا بدانیم چرا در مورد چیزی که اصلا آگاهی به شرایط و .... آن ندارد قضاوت نادرست می کند؟
آیا تحت تاثیر ماهواره است؟ آیا دین را با رفتار دینداران قیاس می کند ؟ آیا تربیت نادرستی داشته است ؟ ...