#محرم
#نامه ۵
"اى معاویه آیا تو ادعا نکردى که زیاد پسر سمیه که در فراش عبید از قبیله ثقیف به دنیا آمده فرزند پدر تو است؟ گمان بردى که او پسر ابوسفیان است و او را برادر خود خواندى در حالى که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است که هر طفل نوزادى متعلق به همان خانه و فراشى است که به دنیا مى آید و زناکار را جز سنگباران نصیبى نباشد.
و تو عملا سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک گفتى و از روى گمراهى مطابق هوا و هوس خویش گام برداشتى!!
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۶
"آنگاه زیاد را بر اهل اسلام مسلط ساختى تا مردم را بکشد و دست و پا و گوش آنان را قطع کند و چشم ها را از حدقه بیرون آورد و مردم را بر درختان خرما به دار آویزد.
رفتارت آن چنان وحشیانه و ناهنجار است که گویى اصلا از این امت نیستى و این امت را با تو ربطى نیست!
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۷
" مگر تو قاتل حضرمیین آن مرد با ایمان نیستى که همین زیاد درباره او شرحى به تو نوشت و گفت حضرمیین پیرو على بن ابى طالب (علیه السلام) است و تو پاسخ دادى هر کس را که بر دین على است بکشد.
او نیز فرمان تو را اطاعت کرد و دوستداران على را کشت و جسد مطهرشان را مثله کرد!؟"
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۸
" مگر دین على همان دین پسر عمش رسول الله صلی الله علیه و آله نیست، که امروزه تو به نام همین دین بر جاى پیامبر صلی الله علیه و آله تکیه زده اى؟
اگر دین على و دین پیامبر نبود، شرافت تو و پدرانت در همان زحمات طاقت فرساى بیابانگردى و کوچ هاى زمستانى و تابستانى بود!"
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۹
" به هر حال آن چه باید بگویم، گفتم. پس تو به خود و به دین خود و بر امت محمد صلی الله علیه و آله بنگر.
آگاه باش که کشانیدن این مردم به فتنه و فساد، خود بزرگترین گناه و سرپیچى از اوامر الهى است.
و من فتنه اى را بزرگتر از این که تو بر این مردم حکومت کنى نمى بینم،
و بزرگترین وظیفه اى که در برابر دین و امت محمد صلی الله علیه و آله دارم این است که کار تو را آشکار کنم.
پس اگر چنین کردم نزدیکى به خداست و اگر قصور کنم، از کوتاهى و قصور خود در پیشگاه الهى استغفار، و استمداد مى کنم که مرا ارشاد و رهبرى فرماید تا در کار و مهم خود موفق گردم! "
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۱۰
" و نیز در نامه ات گوشزد کرده اى که اگر من برخیزم، تو هم برخواهى خواست.
هر نقشه و حیله اى دارى بکار بند.
اما آگاه باش که ضربات تو بر وجود من کارگر نیست، و مکر و حیله هاى تو بر من زیانى نیست و بر هیچ کس هم جز بر خودت ضرر نخواهى زد.
تو بر مرکب جهل و نادانى سوار شده اى!
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۱۱
از عهد بستن و عهد شکستن یاد کرده اى. بدان که خصلت پیمان شکنى و نقض عهد شیوه خاص توست.
آن عهدها و پیمانها که با ما بستى به کدامین عهدت پایبند ماندى؟
تو امان ها دادى و هم خود امان نامه خود را به زیر پاى افکندى، و با کشتن این پاکمردان پیمان خود را شکستى و سوگندها و عهدها را زیر پا گذاشتى.
بى آنکه این افراد با کسى سر جنگ داشته و یا کسى را کشته باشند آنان را بکشتى.
آن ها کشته شدند، بى آن که کسى را کشته باشند. تنها گناهشان این بود که فضایل و حق ما را به عظمت یاد مى کردند.
تو آنان را از بیم آن که شورش و انقلاب کنند کشتى،
و در ریختن خون این مردان خدا چه زود شتاب کردى. چه بسا اگر آنان را نمى کشتى پیش از آن که انقلابشان به ثمر برسد، مرگ تو مى رسید و یا آن ها پیش از آن که دست بکارى بزنند خود به خود به مرگ طبیعى مى مردند.
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۱۲
" اى معاویه تو را به قصاص بشارت مى دهم،
و یقین داشته باش که حساب و کتاب در کار است و خداوند بزرگ هیچ امر کوچک و بزرگى را بدون حساب نخواهد گذاشت.
مردم بى گناه را تهمت زدى و بکشتن دادى و پاره اى از ایشان را از خانه هاى خود دور ساختى و به دیار غربت فرستادى و از مردم براى پسرت (یزید) که جوانى شراب خوار و سگ باز بود به زور بیعت گرفتى.
اما بدان که خداوند از این جنایات آگاه است، و فجایع تو را فراموش نخواهد کرد!
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#نامه ۱۳
" چنان مى بینم که در تمام این احوال جز بر خودت هیچ کس را ضرر نرسانده اى و خود را به هلاکت مى افکنى.
دین خود را از دست داده اى و به امت اسلام خیانت ورزیده اى و در امانت خیانت روا داشتى.
از فرومایگان و سفیهان سخن شنیدى و به دلخواه آنان مردان پارسا و متقى را بیازردى. والسلام».
#نامه_امام_حسین_به_معاویه
#محرم
#انتظار
و این بحر طویل است...
عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت: بگویم، بنویسم، که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه باران نرسیده است؟
و هر کس که در این خشکی دوران
به لبش جان نرسیده است،
به ایمان نرسیده است
و غم عشق به پایان نرسیده است؟
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد،
زمین مرد، زمان بر سر دوشش،
غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد، زمین مرد، زمین مرد!
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است
و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر
وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،
تو کجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفسهای غریب تو
که آغشته به حزنی است ز جنس غم و ماتم،
زده آتش به دل عالم و آدم.
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته
در سوگ کدامین غم عظما به تنت رخت عزا کردهای ای عشق مجسم؟
که بهجای نم شبنم بچکد
خون جگر دم به دم از عمق نگاهت؟
نکند باز شده ماه محرم
که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت؟
به فدای نخ آن شال سیاهت،
به فدای رخت ای ماه!
بیا. صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی، آجرک الله!
عزیز دو جهان! یوسف در چاه!
دلم سوخته از آه نفسهای غریبت.
دل من بال کبوتر شده، خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج،
نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه،
شود آیا که مرا نیز به همراه خودت
زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه
دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد،
قلمم گوشه دفتر، غزل ناب ندارد،
شب منْ روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچاره دلداده دلسوخته
ارباب ندارد... تو کجایی؟
تو کجایی شدهام باز هوایی،
شدهام باز هوایی...
گریه کن، گریه و خون گریه کن؛ آری،
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است،
شما دیدهای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون
، من نفسی روضه ز مقتل بنویسم
و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود،
چون تپش موج،
مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است
و این بحر طویل است
و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است ،
که این روضه مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش،
همگی "موج مزن آب فرات است"
و اربابِ همه سینهزنان،
کشتی آرام نجات است.
ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است، ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است،
حسین بن علی تشنه یار است
و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی،
الف قامت او دال
و همه هستی او در کف گودال
و سپس آه که «الشّمرُ ...»
خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند...»
دلت تاب ندارد، به خدا باخبرم،
میگذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی... تو کجایی...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#بحر_طویل
@shamimemalakut
#محرم
#شیر_خوارگان_حسینی
اى تیغ همیشه بى خبر مى آیى
یک روز به شکل میخ در مى آیى
امروز تو شمشیرى و فردا قطعا
درقالب یک تیر سه پر مى آیى
یک مرتبه کم شتاب باشى خوب است
با قاعده با حساب باشى خوب است
فکر دل فاطمه نبودى اما
فکر جگر رباب باشى خوب است!
#محرم
کاش سهراب اینگونه میگفت:
آب را گل نکنید !
شاید از دور علمدار حسین (ع)،
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی،
ببرد جرعه آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر (ع) بی شیر رباب (س)
نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .!
آب را گل نکنید!
#شیر_خوارگان_حسینی
@shamimemalaku
#شیر_خوارگان_حسینی
چشمهایت به کربلا فهماند
مست بودن به قیل و قال که نیست
ظهر روز دهم نشان دادی
مرد بودن به سن وسال که نیست
یل شش ماهه ای،عجیب که نیست!
نوه یِ حیدری، جگرداری
بی جهت حرمله سه شعبه نساخت!
با عمو می پری،جگرداری
گریه هایت برای آب نبود
پدرت را غریب می دیدی
تا که پلک تو را عطش می بست
خواب شیب الخضیب می دیدی
حنجرت را بهانه می دیدند
بغض ِشان جنگ با علی دارد
کوفه با دیدنت هراسان گفت:
چقدرکربلا علی دارد!
ازهیاهویِ نیزه ها فهمید
از پدر هم سرت گران تر بود
رفتی از نیزه سر درآوردی
بین سرها،سری درآوردی
#محرم
اگر ظلم و ستم به تو فرصت می داد و بالغ و رشید می گشتی، علی اکبر می شدی !
و اگر عمر می کردی مانند پدر بزرگوارت می شدی!
کُلُکم نُورٌ واٰحد !
و شاید برای همین بود که آیت الله حق شناس برای یکی از حاجت های شرعیه خود چهل روز زیارت عاشورا را با صد سلام و لعن خواندند و روز چهلم به حضور حضرت امام زمان مشرف شدند.
حضرت به ایشان می فرماید: حق شناس! چرا اینقدر زیارت عاشورا خواندی؟
گفت: آقا جان برای حل فلان مشکل.
حضرت فرمود : برای گرفتن حاجتت لازم نبود این همه زیارت عاشورا بخوانی، یک بار روضه عموی ما حضرت علی اصغر کافی بود!
#طرید
@shamimemalakut
علامه امینى : شب تاسوعا و عاشورا براى #امام_زمان (عج) صدقه کنارمیگذاشتند و میگفتند:
امشب قلب نازنین حضرت در فشاراست!
#یا_صاحب_الزمان_روحی_فداک
#زیارت_مجازی
ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام
روی نوشته زیر کلیک کنید .
http://app.imamhussain.org/tour/
وارد حرم شدید، توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید یه مقدار صبر کنید تصویر شفاف میشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست دارید زیارت کنید.
التماس دعا
هدایت شده از توییتر انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری برای امام حسین در ارتفاعات تبت.
در محاصره کوههای پر از برف و یخ برای لب تشنگان روز عاشورا سینه می زنند.
#امام_حسین
#عاشوراء
#ابوالفضل_العباس
🗣Karim Haggi 🇮🇷🇦🇫🇵🇸🇱🇧🇸🇾🇮🇶🇾🇪
@twtenghelabi
#محرم
از دل اهل بیت خبر ندارم،
اما گمان نمی کنم تا روز قیامت ،
زخم های قلبمان التیام یابد !
#محرم
«أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهمالسلام»
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود
مارا به سخت جانی خود این گمان نبود
ناراحتم زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
@hosenih
هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است
مانند من غریب دراین کاروان نبود
ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت
ای کاش بین قافله ای ساربان نبود
ماندم چرا به زور کشیدند از تنت
آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود
گفتم به آفتاب نتابد روی تنت
شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود
با لشگری برای سرت جنگ کرده ام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
دیروز شش برادر کرار داشتم
امروز دور خواهر تو جز سنان نبود
آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک
جای تن تو برروی ریگ روان نبود
لعنت به این سفر که بدون تو میروم
تنها شدن که حق من نیمه جان نبود
@hosenih
باد صبا ببر به نجف روضه مرا
روضه بخوان که دخت علی در امان نبود
ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
#تنور_خولی
با وفا بوده، خدا خیر به راهب بدهد
شستشو داده دوچندان شده زیبایی تو
بی وفا بوده، عجب! خیر نبیند خولی
خاک پاشیده به آئینهی زهرایی تو