eitaa logo
مسابقاتِ شهداییِ "شمیم عشق"
552 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
42 فایل
『موسسه فرهنگی هنری و پژوهشیِ شمیم عشق رفسنجان شماره ثبت 440』 خادم شهدا @shamimeshghar کانال روبیکا https://rubika.ir/shamimeeshgh1399
مشاهده در ایتا
دانلود
ســِـــنــورآ🌙: 🍃📽| 🌸 متولد 26 فروردین ماه سال 74 فرزند دوم و پسر ارشد خانواده و از کودکی پسری بسیار بازیگوش و پر جنب و جوش بود. ♦️بسیار شوخ طبع بود و در مدرسه و دانشگاه با دوستانش شیطنت می‌کرد. دوران دبیرستان را در دبیرستان امام صادق(ع) منطقه2 تهران در رشته علوم و معارف اسلامی گذراند و علاقه بسیار زیادی به رشته علوم سیاسی داشت. چون علاقه زیادی به قشر روحانیت داشت رشته فقه و حقوق را در مدرسه عالی شهید مطهری انتخاب کرد و به ادامه تحصیل پرداخت. چون دو دایی شهید شده بودند از کودکی با مفهوم شهید و شهادت آشنا شده و در این مسیر قرار گرفت و علاقه خاصی به مطالعه سیره شهدا داشت. ♦️شهید از شهدای دهه هفتادی مدافع حرم حضرت زینب(س) بود که 21 آبان سال 94 در سن 20 سالگی طی عملیاتی مستشاری در حلب سوریه به فیض شهادت نائل شد. ویژگی‌های از نگاه و او که روزها و سال‌ها شاهد بزرگ شدن فرزند و برادر خود بوده‌اند، رنگ متفاوتی دارد. •┄❁🌹❁┄
ســِـــنــورآ🌙: 🍃📽| تسنیم : در آخرین ارتباطی که با هم داشتید چه گفتید؟ : دفعه‌های آخر در ارتباطات تلفنی خیلی غُر می‌زد از اینکه خسته شده... من احساس می‌کردم از دوری خانواده و یا سختی جا خسته شده... این مدل حرف زدن‌ها از خیلی بعید بود. منتها جدی حرف نمی‌زد و خیلی کم مظلوم می‌شد یعنی اغلب با شیطنت‌های خاصی و با شوخی و خنده حرف‌های جدی‌اش را می‌گفت... آخرین بار سه‌شنبه بود که تماس گرفت، گفت پنجشنبه، جمعه برمی‌گردم اگر نشد تا دوشنبه خانه هستم و با مظلومیت خاصی گفت خیلی خسته‌ام دیگر نا ندارم بهش گفتم دو، سه روز دیگه می‌آیی... من و مامان خیلی ذوق داشتیم باهاش حرف بزنیم و گوشی تلفن دست دوتایمان بود... در همین حین مامان شروع به صحبت با محمدرضا کرد... یکسری حرف‌هایش برایم خیلی سنگین بود خصوصا آن موقعی که مدت زیادی بود ندیده بودیم و توی خطر بود و حرف‌هایش بوی خاصی می‌داد... بعد که صحبتش با مامان تمام شد دوباره با من صحبت کرد و گفت: مامان و بابا را راضی کردی؟ چون از من قول گرفته بود بعد از دو ماهی که برمیگردد مادر و پدر را راضی کنم که برایش به خواستگاری برویم و من هم شب قبل اعلام رضایت را گرفته بودم... ... •┄❁🌹❁┄• •┄❁🌹❁┄•
✨🌷 به دو چیز خیلی حساس بود موهاش موتورش قبل از رفتن به سوریه هم موهاشو تراشید هم موتورشو به دوستش بخشید بدون هیچ وابستگی رفت...!! تولدت مبارک رفیق🌺 ۱۳۷۴/۱/۲۶ شادی روحش صلوات🌹 🕊 🦋🦋🦋 مسابقه هفتگی شمیم عشق ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥