eitaa logo
شمیم فاطمی۶۱۱۰
4.7هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
119 فایل
دورهمی دوستانه بانوان و دختران بی نظیرخاتم 🔺پر از مطالب جذّاب و خواندنی #مباحث_تخصصی #همسرداری #فرزندآوری #تربیت_فرزند 🔺️ کارگاه های تخصصی آموزشی هنری 🔺️ مسابقات جذاب همراه با جوایز ؟😳 👇ارتباط با ادمین👇 @khanevadh313 🆔
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی‌نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران‌بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت: یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم می‌زد به مرد کشاورز گفت: می‌توانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت! همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می‌شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: به‌خاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم: خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده‌دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می‌خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می‌خواهی؟! ▫️یک‌باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی! فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد! 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🆔 @Shamimfatemi1