eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.5هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 ✍روزهای من 🌹برگشتم سر کلاس ... در حالی که تمام بدنم بوی بدی می داد ... یکی از بچه ها با خنده از ته کلاس گفت ... عین اسمت بو گندویی ... ویزل ... و همه بهم خندیدن ... اولین بار که برای سرشماری و ثبت اسامی بومی ها به منطقه ما اومده بودن ... صاحب کارمون، اسم خانوادگی پدرم رو ویزل نوشته بود ... 🌹مدرسه که تعطیل شد ... رفتم توی دشتشویی ... خیلی آروم، دفتر و وسایلم رو شستم ... خیلی مراقب بودم که دفترم خراب تر از اینی که هست نشه ... لباس هام رو هم در آوردم و شستم و همون طور خیس تنم کردم ... 🌹رفتم توی آفتاب نشستم و منتظر پدرم شدم ... دلم نمی خواست توی اون وضع، من رو ببینه ... مطمئن بودم با دیدن اون وضع من، ناراحت میشه و قلبش می شکنه ... تا غروب آفتاب که پدرم از راه رسید ... لباس های منم توی تنم خشک شده بود ... . 🌹تا فردا صبح که خبر ورود من به مدرسه پخش شد ... یه عده از والدین برای اعتراض اومدن مدرسه ... اما به خاطر قانون نتونستن من رو از مدرسه بیرون کنن ... از اونجا بود که فشارها چند برابر شد ... می خواستن کاری کنن با پای خودم برم ... 🌹پدرم، هر روز، چند ساعت قبل از طلوع خورشید ... من رو تا مدرسه همراهی می کرد ... و شب ها بعد از تموم شدن کارش میومد دنبالم ... من بعد از تعطیل شدن مدرسه ... ساعت ها توی حیاط می نشستم ... درس می خوندم و مشق هام رو می نوشتم تا پدرم برسه ... 🌹هر سال، دفترها، برگه ها و کتاب های بچه های بزرگ تر رو ... آخر سال، از توی سطل های زباله در می آوردم ... حتی پاکت های بیسکوئیت یا هر چیزی رو که بشه روش نوشت رو جمع می کردم ... 🌹سرسختی، تلاش و نمراتم .کم کم همه رو تحت تاثیر قرار داد .علی رغم اینکه هنوز خیلی ها از من خوششون نمی اومد .اما رفتار، هوش و استعدادم .اهرم برتری من محسوب می شد ... 🌹بچه ها کم کم دو گروه می شدن ... یه عده با همون شیوه و رفتار قدیم باهام برخورد می کردن ... و تقریبا چند بار توی هفته کتک می خوردم ... و یه عده رفتار بهتری باهام داشتن ... گاهی باهام حرف می زدن ... اگر سوالی توی درس ها داشتن می پرسیدن . 🌹قدرت بدنی من از بقیه بیشتر بود ... تقریبا توی مسابقات ورزشی، همیشه اول می شدم... مربی ورزش، تنها کسی بود هوام رو داشت ... همین هم باعث درگیری های بیشتر و حسادت های شدیدی می شد ... 🌹و به هر طریقی که بود ... زمان به سرعت سپری می شد ... پ.ن: ویزل یعنی راسو.... ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ 📝 📝 ✍ آزمایشگاه 🌹خودم تنهایی می رفتم و برمی گشتم ... همیشه مراقب رفتارم بودم و سعی می گردم با سفیدها قاطی نشم ... اما دیگه بزرگ شده بودم و بی توجهی کار سختی بود ... علی الخصوص که سارا واقعا دختر مهربان و زیبایی بود ... . 🌹توی گروه آزمایشگاه، عین همیشه تنها نشسته بودم ... تا وارد آزمایشگاه شد، سریع چند نفر براش جا باز کردن ... همه می دونستن چقدر پسرهای دبیرستان دارن به خاطرش تلفات میدن ... بی توجه به همه شون اومد سمت من و با لبخند ملیحی گفت ... کوین، می تونم کنار تو بشینم؟ ... برای چند لحظه نفسم بند اومد ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... . 🌹سریع به خودم اومدم ... زیرچشمی، نگاهم توی کلاس چرخید ... چند نفر داشتن توی چشم هاشون، نقشه قتل من رو می کشیدن ... صورتم رو چرخوندم سمتش که بگم؛ نه ... دوباره چشمم که بهش خورد، زبونم بی اختیار گفت: حتما ... و دستم سریع تر از زبونم، کیفم رو از روی صندلی برداشت ... با همون لبخند تشکر کرد و نشست کنارم ... 🌹ضربان قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم ... به سارا که نگاه می کردم ناخودآگاه لبخند می زدم ... به چشم های بقیه که نگاه می کردم، خودم رو یه انسان مرده می دیدم ... 🌹کلاس تموم شد ... هیچ چیز از درس نفهمیده بودم ... فقط به این فکر می کردم چطور بعد از کلاس فرار کنم ... شاید بهتر بود فرار می کردم و چند روز آینده ، به هر بهانه ای شده بود؛ مدرسه نمی اومدم ... داشتم نقشه فرار می کشیدم که سارا بلند شد ... همون طور که وسایلش رو توی کیفش می گذاشت ... خطاب به من گفت ... نمیای سالن غذاخوری؟ ... 🌹مطمئن بودم می دونست من تا حالا پام رو توی سالن غذاخوری نذاشتم ... هیچ کدوم از بچه ها، از غذا خوردن کنار من خوششون نمی اومد ... . همزمان این افکار ... چند تا از پسرها داشتن به قصد من از جاشونبلند می شدن ... می شد همه چیز رو توی چشم هاشون خوند ... 🌹سارا بدون توجه به اونها، دوباره رو کرد به من ... امروز توی سالن، شیفت منه ... خوشحال میشم توی سرو غذا کمکم کنی ... یه نگاه به اونها کردم ... و ناخودآگاه گفتم .حتما .و سریع دنبالش از آزمایشگاه زدم بیرون . 🌹آنچه در آینده خواهید دید ... با عصبانیت گفت .اون دست های کثیفت رو به غذای ما نزن .و حمله کرد سمت من ... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹
💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔸إنَّ أعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللَّهِ یوْمَ القِیامَةِ أمشَاهُمْ 🔸فِی أرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ 🔸برترین مقام در پیشگاه خدا در روز قیامت 🔸برای کسی است که بیش از همه برای ارشاد 🔸و خیر خواهی مردم گام بردارد. 📚كافى، ج 2، ص 208. 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 👈پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: کسی که قسم می خورد و می داند دروغ می گوید به جنگ با خدا رفته است. 📚سفینه البحار، ج1، ص297 👈اصولا قسم خوردن خوب نیست و خدا نکند که این قسم دروغ باشد! و وای اگر با این قسم دروغ منافع کسی را از بین ببریم و حق کسی را پایمال کنیم! این به منزله جنگ با خداست، پس حواسمان به این زبان باشد که چه می گوئیم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔹 ☝️ ✅اگه در وسط غسل ادرار یا باد معده....از انسان سر بزند وظیفه ما چیست؟ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ ✨وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿۱۹۹﴾ ✨گذشت پيشه كن و به ✨كار پسنديده فرمان ده ✨و از نادانان رخ برتاب (۱۹۹) 📚سوره مبارکه الأعراف ✍آیه ۱۹۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈آیات مبارک زیر را نوشته نزد خود نگهدارد،ان شاالله همسر از طلاق منصرف گشته و محبت به کمال رسد آیه 74 سوره بقره :👇 💥ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۷۴﴾ آیات 1 و 2 سوره انسان : هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا ﴿۱﴾ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿۲﴾💥 📚خواص آیات http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸 مطابق 📅 ۱۲ آبان ۱۳۹۸ هجری شمسی پنجم ربیع الاول ۱۴۴۱ هجری قمری سوم نوامبر ۲۰۱۹ میلادی 🌸 اذکار روز یکشنبه : - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت. 🌸 این یکشنبه برای امور زیر خوب است: 🔹دیدارهای سیاسی 🔹امور کشاورزی 🔹تعلیم و تعلم 🔹نقل و انتقالات 🔹امور بنایی و ساختمان سازی 🔹سفر همراه با صدقه باشد. ☝از انجام کارهای اساسی و مهم پرهیز شود بهتر است. 🌹نوزادی که امروز به دنیا بیاید حالش خوب است و خوب تربیت شود نرم دل و مهربان باشد ان شالله. 🌷️یکشنبه شب (یکشنبه که شب شد) مباشرت، و فرزند حاصل از آن گردد و به قسمت و سرنوشت خود راضی باشد ان شاءالله. ✂️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است و موجب شادابی و نشاط می گردد. ♦ یا در این روز از ماه قمری خوب نیست. و موجب زردی رنگ می گردد. 💢️این یکشنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست. 🚫 یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 🚫 یکشنبه برای ، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. 💢 وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. 🔹اذان صبح: ۰۳ : ۵ 🔹طلوع آفتاب:۲۸ : ۶ 🔹اذان ظهر: ۴۸ : ۱۱ 🔹غروب آفتاب:۰۸ : ۱۷ 🔹اذان مغرب : ۲۶ : ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی : ۰۵: ۲۳ 💫ذات الکرسی عمود۲۰:۴ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین ، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و...تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ 🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه وقتی همسرت صدات میزنه باعشق جوابشوبده مثلابه جای اینکه بگی هان یابله بگوجان دلم، بله عزیزم و.. مطمئن کارت بدون پاسخ نمیمونه احترام بذاری احترام دریافت میکنی @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
#عکس_نوشته👆 #تربیت_فرزند توجه داشتن کامل هنگام گوش دادن به حرف های فرزندتان! 🔻 @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ فراموش‌نکنیم ... بهترین جواب بدگویی سکوت بهترین جواب خشم صبر بهترین جواب درد تحمل بهترین جواب تنهایی تلاش بهترین جواب سختی توکل وبهترین جواب شکست‌امیدواریست @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️✨جهت محبت در برابر مطلوب 5 مرتبه بخواند به جانب مطلوب بدمد مدعا حاصل شود (  آیه 6 سوره حشر) ✨وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۶﴾✨     📚 اسرار المقاصد  http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
‍ ‍ ‍ 🍃🍂دعــــــــــاے ازدواج و بخت‌گشائـے🍃🍂 🌸✨ برای امر ازدواج و رفتن به خانه بخت و برای بخت گشایی به توصیه حضرت آیت الله بهجت نماز جعفر طیّار را بخوانید. از امیرالمؤمنین نقل شده که هر کس قصد ازدواج داشته باشد و موفق نشده است برای گشایش بخت دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از حمد سوره یاسین بخواند پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد مجرب است✨ 📚 مفاتیح الجنان ڪـلیـڪ ڪنـیـد↩️ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
#متن_شب✨🌙🌟 هر شبــــــ پیش از آنکه به خواب بروید، همه ی آدمها را ببخشید و با قلبی پاک بخوابید... "شبتون آروم و زیبـــــا" #شبتون_خدایے🌙✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ بگذار عـالم بداند من ذره ذره ، ذرات جهان را جایگزین کسـی کـرده ام که هیــــچ چیز جایش را نمیگیرد! ✨ آخر او ...! خــدای عــاشقی های من است! 💖✨ مگـر کسی می تـواند جای خــ💚ــدا را بگیرد.........؟ 🍂🍃 هــرگـــز ! 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ ‍ ﷽🌸﷽🌸﷽ 🌸﷽🌸﷽ ﷽🌸﷽ 🌸﷽ ﷽ 🍃🌸شروع یکشنبه ای پُر برکت با صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش 🌸🍃 🍃🌸الّلهُمَّ 🍃 🌸صلّ 🍃 🌸علْی 🍃🌸محَمَّد 🍃 🌸وآلَ 🍃 🌸محَمَّدٍ 🍃🌸وعَجِّل 🍃🌸 فرَجَهُم ﷽ 🌸﷽ ﷽🌸﷽ 🌸﷽🌸﷽ ﷽🌸﷽🌸﷽ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام امام زمانم✋ صبح رامےسپاریم به نگاه شما دست مےگذاریم روے سینه و سلامت مےدهیم ✨السلام علیک یا مولاےیاصاحب الزمان✨ اےسرچشمه پاک هستی در تک‌تک لحظات زندگیمان جارےباش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آورده صبا ازگذرٺ عطرخدا را تاروزے مانیز ڪند ڪرب‌وبلارا انگارڪه فهمیده نسیم‌سحرے باز صبح‌اسٺ ودلم لڪ زده ایوان‌طلا را 🌤 ❤️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 12 آبان ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:03 ☀️طلوع آفتاب: 06:28 🌝اذان ظهر: 11:48 🌑غروب آفتاب: 17:08 🌖اذان مغرب: 17:26 🌓نیمه شب شرعی: 23:05 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤷🏼‍♂️چطور تشخیص دهیم کدام ماده در بدنمان کم است؟ مثلا وقتی دلت یه نوشیدنی اسیدی میخواد ویتامین c بدنت کمِ 👌عالیه؛ حتماً ببینید و به اشتراک بگذارید! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکشنبه پاییزیتون پر از عشق و امید💖 امیدوارم زندگی به ڪامتون خوشبختی سرنوشتتون و سایہ عشق مهمان همیشگی دلتون باشہ 🌸🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🦋برای فروش اجناس مغازه و دفع کسادی تجارت و کسب دعای زیر را با گلاب و زعفران و با آداب کامل در روز یکشنبه(بشرطی که قمر در عقرب و یا ایام نحس نباشد ) ساعت اول یا هشتم نوشته و به دیوار مغازه خود آویزان کنید: 🍂🍃 وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَاراً وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ🍃🍂 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
🌸✨ آیت‌الله کاشانی ؛ از یکشنبه تا یکشنبه بعد هر روز ۱۱۰ بار بگوید↯ سَلامٌ عَلیٰ خَیْرِ الْبَشَر وَ مَنْ اَبیٰ فَقَدْ کَفَرَ✨ 📚 مخازن ۱/۲۱ ڪلیڪ ڪنید↩️ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 ✍ دست های کثیف من 🌹روپوش رو پوشیدم و دستکش دستم کردم ... همه با تعجب بهمون نگاه می کردن ... و سارا بدون توجه به اونها برام توضیح می داد باید چکار کنم ... کنارش ایستادم و مشغول کار شدم ... سنگینی نگاه ها رو حس می کردم ... یه بومی سیاه داشت به غذاشون دست می زد ... 🌹چند نفر با تردید و مکث، سینی شون رو بهم دادن ... بقیه هم از قسمت من صرف نظر کردن ... دلشون نمی خواست حتی با دستکش به ظرف هاشون دست بزنم ... هنوز دلهره داشتم که اون پسرها وارد غذاخوری شدن ... 🌹- هی سیاه ... کی به تو اجازه داده دست های کثیفت رو به غذای ما بزنی؟ ... - من بهش گفتم ... اگر غذا می خواید توی صف بایستید و الا از سالن برید بیرون ... ما خیلی کار داریم، سرمون شلوغه ... 🌹زیر چشمی یه نگاه به سارا انداختم ... یه نگاه به اونها ... خیلی محکم و جدی توی صورت اونها زل زده بود ... یکی شون با خنده طعنه آمیزی سمت من اومد و یقه ام رو کشید ... مثل اینکه دوباره کتک می خوای سیاه؟ ... هر چند با این رنگ پوستت، جای کتک ها استتار میشه ... و مشتش رو آورد بالا ... که یهو سارا هلش داد ... . 🌹- کیسه بکس می خوای برو سالن ورزشی ... اینجا غذاخوریه ... - همه اش تقصیر توئه ... تو وسط سالن غذا خوری کثافت ریختی ... حالا هم خودت رو قاطی نکن ... و هلش داد ... از ضرب دست اون، سارا تعادلش رو از دست داد ... و محکم خورد به میز فلزی غذا ... ساعدش پاره شد ... چشمم که به خون دستش افتاد دیگه نفهمیدم چی شد ... به خودم که اومدم ... ناظم و معلم ها داشتن ماها رو از هم جدا می کردن ... 🌹سارا رو بردن اتاق پرستاری دبیرستان ... ماها رو دفتر ... از در که رفتیم تو، مدیر محکم زد توی گوشم ... می دونستم بالاخره یه شری درست می کنی ... . 🌹تا اومدم یه چیزی بگم، سرم داد زد ... دهن کثیفت رو ببند ... و اونها شروع کردن به دروغ گفتن ... هر چی دلشون می خواست گفتن ... و کسی بهم اجازه دفاع کردن از خودم رو نمی داد ... حرف شون که تموم شد ... مدیر با عصبانیت به منشیش نگاه کرد ... زود باش ... سریع زنگ بزن پلیس بیاد... . ✍ادامه دارد... ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 ✍خشونت دبیرستانی 🌹با گفتن این جمله صورت اونها غرق شادی شد ... و نفس من بند اومد ... پلیس همیشه با بومی ها رفتار خشنی داشت ... مغزم دیگه کار نمی کرد ... گریه ام گرفته بود ... 🌹- غلط کردم آقای مدیر ... خواهش می کنم من رو ببخشید... قسم می خورم دیگه با کسی درگیر نشم ... هر اتفاقی هم که بیوفته دیگه با کسی درگیر نمیشم ... . التماس های من و پا در میانی منشی مدیر فایده ای نداشت... یه عده از بچه ها، دم دفتر جمع شده بودن ... با اومدن پلیس، تعدادشون بیشتر شد ... سارا هم تا اون موقع خودش رو رسوند ... 🌹اما توضیحات اون و دفاعش از من، هیچ فایده ای نداشت ... علی رغم اصرارهای اون بر بی گناهی من ... پلیس به جرم خشونت دبیرستانی و صدمه زدن به بقیه دانش آموزها ... من رو بازداشت کرد و به دست هام دستبتد زد ... . 🌹با تمام وجود گریه می کردم ... قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... 9 سال تمام، با وجود فشارها و دریایی از مشکلات به درسم ادامه داده بودم ... چهره پدرم و زجرهاش جلوی چشم هام بود ... درد و غم و تحقیر رو تا مغز استخوانم حس می کردم ... 🌹دو تا از پلیس ها دستم رو گرفتن ... و با خشونت از دفتر، دنبال خودشون بیرون کشیدن ... من هم با صورتی خیس از اشک فقط التماس می کردم ... دیگه نمی گفتم بی گناهم ... فقط التماس می کردم همین یه بار، من رو ببخشن و بهم رحم کنن ... . 🌹بچه ها توی راهرو جمع شده بودن ... با دیدن این صحنه، جو دبیرستان بهم ریخت ... یه عده از بچه ها رفتن سمت در خروجی و جلوی در ایستادن ... و دست هاشون رو توی هم گره کردن ... یه عده دیگه هم در حالی که با ریتم خاصی دست می زدن ... همزمان پاشون رو با همون ضرب، می کوبیدن کف سالن ... . 🌹همه تعجب کرده بودن ... چنان جا خورده بودم که اشک توی چشم هام خشک شد ... اول، تعدادشون زیاد نبود ... اما با اصرار پلیس برای خارج کردنم از دبیرستان ... یه عده دیگه هم اومدن جلو ... حالا دیگه حدود 50 نفر می شدن ... 🌹صدای محکم ضرب دست و پاشون کل فضا رو پر کرده بود ... هر چند، پلیس بالاخره من رو با خودش برد ... اما احساس عجیبی در من شکل گرفته بود ... احساسی که تا اون لحظه برام ناشناخته بود ... @tafakornab @shamimrezvan http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌ ○°●○°•°💢🦋💢°○°●°○
🔅 : 🔸 بِرّوا أيتامَكُم ، وواسوا فُقَراءَكُم ، وَارفَقوا بِضُعَفائِكُم . 🔹 به يتيمانتان نيكى كنيد ، نسبت به نيازمندانتان مواسات نماييد ، و با ناتوانانتان مُدارا (مهربانى) كنيد . 📚 غرر الحكم: ج ۳ ص ۲۶۷ ح ۴۴۴۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ ✨فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۶﴾ ✨و اگر وسوسه اى از سوی شيطان تو را تحریک کند ✨به خدا پناه ببر بی تردید او خود شنواى داناست (۳۶) 📚سوره مبارکه فصلت ✍آیه ۳۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh