فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم❤️
چہ کنم چہ چارہ سازم
کہ شوم فدای مهدی
چہ کنم کہ من ببینم
رُخ دلربای مهدی
چہ خوش است آن زمانی
برسد کہ زندہ باشم
منِ بینوای مسکین
شنوم صدای مهدی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج☀️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
⚘﷽⚘
#سلام_ارباب_خوبم
#صبحم_بنامتان
باز هم روز من و عرض ادب محضر یار
باسلامی برکت یافته روز و شب ما
أَلسلامُ عَلی مَن طَهَّره الجلیل
سلام بر آن کسی که رب جلیل او را مطهر گردانید...
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
┄❊○♡○❊┄
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
4_864660359309426739.mp3
3.89M
#جزء_سیزدهم👆
#قرآن_کریم
به روش تحدیر
با صدای "استاد مُعتز آقایی"
(تندخوانی حدودنیم ساعت)
#التماس_دعا
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت ومتن دعای روزسیزدهم👆
🌸↶ دعــاے روز سیزدهـم↷🌸
🍃🍁مــ🌙ــاه مـبـارڪ رمضــان🍁🍃
✨بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم✨
〖اَلّلهُمَّ طَهِّرنی فیهِ مِنَ الدَنَسِ وَالأقْذارِ وَ صَبِّرنی فیهِ عَلى کائِناتِ الأقْدارِ وَ وَفّقْنی فیهِ لِلتّقى وَ صُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عَیْنِ المَساکین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا در این روز از چرک و کثافت پاکیزهام کن و به آنچه مقدر است و شدنىها شکیبائیم ده و براى تقوى و همنشینى با نیکان توفیقم ده، به یاریت اى روشنى چشم مستمندان】
«« الهــی آمیــن »»
°•࿐༅🌸༅࿐•°
#التماس_دعا
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
2_281926790090331118.mp3
2.02M
👆شرح دعای روزسیزدهم ماه مبارک رمضان همراه بابیان احکام روزه،
توسط آیت الله مجتهدی
(واحدفرهنگی مبشر)(16:52)
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ایده_معنوی
#رمضان
ضیافتانه 🌹🍃
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر✋
دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود
هستم به یاد تشنگی یار یا مجیر😔
🌸 أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ
ما را از آتش پناه بده ای پناه دهنده🌸
روز سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه مبارک در روایت معروف به ایامالبیض میباشد ، و قرائت ✨ دعای مجیــر ✨ سفارش شده.
التماسدعـا✋
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز☝️ #خدایاتوفیقم_بده☝️
🌏اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #پنجشنبه 18 اردیبهشت ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:31
☀️طلوع آفتاب: 06:06
🌝اذان ظهر: 13:01
🌑غروب آفتاب: 19:56
🌖اذان مغرب: 20:16
🌓نیمه شب شرعی: 00:13
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#چرانمی_توانیم_به_خداتکیه_کنیم؟☝️
#ذکرروزپنجشنبه💙
🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
💥معبودي جز خدا نيست
💥پادشاه برحق آشكار
➖➖➖➖➖➖
#سوره_درمانے
💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ
نیت ڪسب مال وثروت بخواند و سپس《سوره یاسین》بخواندواین
عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است
📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
پنجشنبه ی ماه رمضان و یاد درگذشتگان 😔
🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼
التماس دعا 🤲
🌼پنجشنبه ها ، مسافران بهشتی
دلخوشند
به یک فاتحه، یک صلوات
یک خدا بیامرزدش🌼
همین ها برایشان یک دنیاست
در آن دنیا...🌼
عزیزانی که پارسال رمضان 🌙
در کنار ما بودند و امروز
یاد و خاطرنشان بر دلهای ما سنگینی میکند 💔😔
🥀شادی روح رفتگان،
پدران و مادران آسمانی، و امروز مخصوص عزیزان جوانی که سال گذشته به تقدیر الهی به رحمت خداوند رفتند و الان دستشون از دنیا کوتاهه
بخوانیم فاتحه و صلوات🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
در ماـہ رمضان از مصرف
میوه ها ۞⇝
و سبزی هاے ترش ۞⇝
پرهیز ڪنید،
زیرا این مواد غذایے سبب ڪاهش ترشح بزاق و خشڪے دهان ۞
مے شوند...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹13رمضان و 18 اردیبهشت مبارک🌹
❤️پنجشنبه تون گلباران
یه سـلام گرم
یه آرزوی زیبا
❤️یه دعـای قشنگ
بـرای
تک تک شما مهربانان
❤️الهی
روزگارتون بر وفق مراد
غم هاتون کم
❤️و زندگیتون
پراز عشق و محبت باشه
در پناه خداوند باشید
نماز وروزه هاتون قبول درگاه حق
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
گفتم که گناه من عظیم است،عظیم💛
در حشر جزای من جحیم است، جحیم💚
ناگاه به گوش جان شنیدم ازغیب💛
نومیدمشو"حسن"کریم است،کریم💚
پیشاپیش میلاد کریم اهل بیت مبارک🎉🎊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ذکر_درمانی
#ذکربرای_اینکه_هرچه_ازخدابخواهد_رواگردد
🌸برای ادای قرض و وسعت رزق و اقبال و سعادت روز پنجشنبه یا جمعه دو رکعت نماز بخواند و آن روز را روزه دارباشد و قبل از نماز صد مرتبه صلوات بفرستد به هر نیتی که دارد و در هر رکعتی بعد از فاتحه 15 مرتبه آیةالکرسی بخواند و 25 مرتبه سوره توحید و بعد از نماز 4100 دفعه #یاوهاب بگوید و سعی کند که از اول شروع به نماز تا اتمام ختم سخن نگوید بعد از نماز هر چه از خدا بخواهد روا گردد .
📗منبع : گلهای ارغوان ج 1 ص 27
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
#سوره_درمانے
#اذکار_ختومات_مجرب
#حاجت_روایی_سریع
#ختمسورهانعام
این ختم برای #شبجمعه است.
مرحوم شمس در 📚کتاب کشکول آورده اند:
شب جمعه در مکانی خلوت نشسته و شروع به خواندن سوره انعام کند. ( بعد از نماز عشا، یا قبل از نماز شب)
بعد از اتمام سوره بلافاصله بگویید :
🌸سبحان العظیم و بحمده و صلی الله علی محمد و آل محمد🌸
سپس به سجده رفته و ۱۱۰ مرتبه بگویید
☀️یا لطیف ادرکنی بلطفک الخفی.☀️
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۶۷
❤️نمیدانم چه سری در آن تربت معجون شده در آبِ زمزم بود که چشمانِ فاطمه خانم و پروین را به سلامتیِ محالم، امیداوار و گریان میکرد.
چند روزی از آن ماجرا گذشت و غیر از ملاقاتهایِ هروزه ی آن دو زنِ مهربان، حسام به دیدنم نیامد.
دل پر میکشید برایِ شنیدنِ آوازِ قرآن و دیدنِ چشمانِ به زمین دوخته اش.. اما نیامد..
بالاخره حکم آزادیم از زندانِ بیمارستان امضا شد.
و من بیحال شده از فرط خواستن و نداشتن، خود را سپردم به دستانِ پروینی که با مهربانی لباس تنم میکرد، محضِ رهایی..
چند روز دیگر به دیدن دنیا مهلت بود؟؟؟ همه اش را به یکبار دیدنِ دانیال و… شاید حسام میبخشیدم.
پروین با قربان صدقه زیر بغلم را گرفت و با خود در راهرویِ بیمارستان حرکت داد.
نزدیک به در ورودی که رسیدیم ریه هایم خنک شد.. از بویِ تند بیمارستان خالی شدم و سرشار از عطری که زیادی آشنا بود.
صدایش پیچک شد به دورِ سرم. خودش بود.. نفس نفس زنان و لبخند به لب. مثل همیشه..
و باز مردمک چشمانش خاک رو زیر و رو میکرد ( سلام.. سلام.. ببخشید دیر کردم.. کار ترخیص طول کشید.. ماشین تو پارکینگ پارک.. تا شما آروم آروم بیاین، من زودی میارمش تا سوار شین)
نفسهایم را عمیق کشیدم. خدایا بابت سوپرایزیت متشکرم.
پروین با لحن مادران ایرانی، خود را فدایِ این حسام و جدی که نمیدانستم کیست، میکرد..حسامی که امیرمهدی بود و لایق این همه دوست داشتن.
راستی چرا خبری از فاطمه خانم نبود؟
بیچاره مادرم که هیچ وقت اجازه ی مادری کردن را به او ندادم.. کاش خوب میشد.. کاش حرف میزد.. کاش… مردانه برایش دختری میکردم..
سوار ماشین شدیم.. پروین روی صندلی عقب در کنارم، سرم را به شانه میکشید..
حسام مدام شیرین زبانی میکرد و سر به سر پروین میگذاشت. و من حسرت میخوردم به رنگی که زندگیش داشت و من سالها از آن محروم بودم..
خطاب قرارم داد ( سارا خانووم.. حالتون که بهتره انشالله.. کم کم پاشنه ی کفشاتونو وربکشین که دانیال قراره تشریف فرما بشه.. )
به سرعت در جایم نشستم. متوجه حالم شد. ( البته به زودی.. )
این به زودی چرا انقدر دیر بود؟
پس باز هم باید روزهایم با ترسِ ملاقاتِ عزرائیل میگذشت، که دوستی اش گل نکند و تا آمدن دانیال، سراغم را نگیرد.
به خانه رسیدیم. پروین زودتر برایِ باز کردن در از ماشین خارج شد.
قبل از پیاده شدن؛ حسام صدایم زد. به تصویر چشمانِ خیره به روبه رویش در آیینه نگاه کردم ( مادرم کاری براشون پیش اومد نتونستن بیان، گفتن از طرفشون ازتون عذر خواهی کنم.. )
چند کتاب به سمتم گرفت ( این چندتا کتابم آوردم که مطالعه بفرمایید.. کتابای خوبین.. شاید به دردتون خورد.. هم حوصله تون سر نمیره.. هم اینکه شاید براتون جذاب بود..)
اینجا هیچ هم زبانی نداشتم و جز حسام کسی زبان آلمانی نمیدانست.
در سکوت نگاهش کردم. وقتی متوجه مکث طولانی ام در گرفتن کتابها شد به عقب برگشت (حالتون خوب نیست؟؟ چیزی شده؟؟ بابت کتابها ناراحت شدین..)
چرا باید بابت کتابها دلگیر میشدم؟ ( دیگه قرآن برام نمیخوونید..)
لبخند زد ( هر وقت امر کنید، میام براتون میخوونم.. )
ناگهان انگار چیزی به ذهنش رسیده باشد به سمت داشبورد ماشین اش رفت و چیزی را از آن درآورد ( تو این فلش، تلاوت چندتا از بهترین قاریهای جهان هست.. اینم پیشتون بمونه تا هر وقت دلتون خواست گوش کنید..)
فلش را روی کتابها گذاشت و به طرفم گرفت.
بغض گلویم را فشرد.. این فلش یعنی دیگر به ملاقاتم نمیآمد؟؟
من بهترین تلاوتهایِ دنیا را نمیخواستم.. گوشهایم فقط طالب یک صدا بود..
کتابها و فلش را بدونِ تشکر و یا گفتن کلمه ایی حرف، گرفتم و به خانه رفتم..
دلم چیزی فراتر از بغض و غم گرفته بود..
به سراغ مادر رفتم.. ماتِ جانمازش گوشه ایی از اتاق، چمپاتمه زده بود.
ناخواسته بغلش کردم.. بوسیدم.. بوییدم.. فرصت کم بود.. کاش زودتر دخترانه هایم را خرجش میکردم.
و او انگار در این عالم نبود.. نه لبخندی.. نه اخمی.. هیچ.. هیچه هیچ..
سرخورده و ماتم زده به تاقم کوچ کردم.
کتابهایِ حسام روی میز بود.
ترجمه ایی انگلیسی و آلمانی از نقش زن در اسلام.. نهج البلاغه و امام علی..
لبخند رویِ لبهایم نشست.
حالا دلیل سوالش مبنی بر ناراحت شدم را میفهمیدم.
دادن کتابی از علی به دختری سنی زاده مثله من..
چهره ی برزخی پدر در مقابل چشمانم زنده شد..
کجا بود که ببیند تنفراتش، وجب به وجبِ زندگیش را با طعمی شیرین پر کرده بودند..
و من .. سارای بی دین.. دخترِ سنی زاده.. عاشق همین تنفرات شده بودم..
هر چه که پدر از آن بد میگفت، یقینا چیزی جز خوبی نبود..
فلش را در دستانم فشردم..
این به چه کارم میآمد؟؟
منی که قرآن را با صدایِ امیرمهدیِ فاطمه خانم دوست داشتم..
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
ⓗⓞⓟⓔ:
#احکام_شرعی
#احکام_روزه
👨🏻⚕👤مرجع تشخیص ضرر روزه👤👨🏻⚕
🚦#سوال: آیا ملاک در ضرر، تشخیص خودم است یا پزشک؟
#پاسخ:
✅تشخیص خود شما ملاک است و همین اندازه که ترس شما در مورد ضرر، عقلایی باشد، کافی است. البته ترس از ضرر گاهی از قول متخصص، زمانی از تجربه بیمارهای مشابه و گاهی از تجربه خود انسان به دست می آید.
توجه👈 صرف «احتمال ضرر» مجوز ترک روزه نیست؛ بلکه لازم است احتمال به حدی برسد که برای انسان «ترس از ضرر» به وجود آید.
📚منبع: کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای آیت الله العظمی خامنه ای، احکام عبادات، بخش روزه، ص 351.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز👆
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 نِعمَ العَونُ عَلى أسرِ النَّفسِ وَ كَسرِ عادَتِهَا التَّجَوُّعُ ؛
🔹 «گرسنگى ، چه خوب ياورى براى اسير كردن نفْس و شكستن عادت آن است!.»
📚 عيون الحكم و المواعظ : ٤٩٤
#رمضانیه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه
✨وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي
✨وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۲﴾
✨آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا
✨آفريده است و همه شما به سوى او
✨بازگشت مى يابيد (۲۲)
📚 سوره مبارکه یس
✍آیه ۲۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سیزدهمین_روز
سیزده شد عدد بین من و مــاه خدا
بطلب پای پیاده روزی ، صحن نجف
#ایوان_نجف_عجب_صفایی_دارد
#التماس_دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💫🌙💫🌙💫🌙
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
#سیاستهای_رفتاری
🍃 غرور داشتن در رابطه زناشویی، اصلا چیز قابل قبولی نیست.
👈 معذرتخواهی، در نهایت روح بزرگ شما را نشان و حس بهتری به زندگیتان می دهد.
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
👶👶
#تربیت_فرزند
⚡️تماشای تلويزيون و بازي با كامپيوتر براي كودكان زير٢سال ممنوع
✨ام آرآی از مغز كودكانی كه به تماشاي تلويزيون نشسته اند نشان ميدهد مغز تغيير کرده و باعث كمبود تمركز ميشود
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_واقعی
🌹 #داستان_توبه_علی_گندابی
علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.
لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت.
یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت.
گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه.
به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه.
روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده.
علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود .
میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا....😭
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
⇩ شربت #ضدعطش : 🍹
یه شربت عالی و خنک براتون دارم که ضد عطش و گرمازدگی هست. 👌
ترکیبی از #خاکشیر #تخم_شربتی و #عرق_بیدمشک.
توصیه میکنم حتما درست کنید و همیشه تو یخچال آماده داشته باشید که بعد از افطار و موقع سحر بخورید تا عطش و گرمای بدنتون برطرف بشه و تو طول روز تشنتون نشه.🍹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh