eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 🧡❤️🧡❤️🧡 ❤️🧡❤️🧡 🧡❤️🧡 ❤️🧡 🧡 #تفسیر_سوره_نور #لطفا_توجه_بفرمایید 👇👇👇 🧡برای جمع آوری و نوشت
ادامه درس 👆 🔴🔵🔴🔵🔴 🔵🔴🔵🔴 🔴🔵🔴 🔵🔴 🔴 👇👇👇 ❌برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود❌ آیه ۴ درس  🔴يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤﴾ و کسانی که و پاکدامن را به متهم می کنند، سپس شاهد نمی آورند، پس به آنان حکم بزنید، و هرگز را از آنان نپذیرید، و اینانند که در حقیقت فاسق اند. 🔴در آیه ۴ به اشاره می کند و حدّ اتهام زنندگان را بیان می کند ... 🌺وَالَّذینَ یرْمونَ الُمحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یأْتوا بِارْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدوهُمْ"ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً ابَداً وَ اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ.🌺 🔴کلمه «مُحْصَن» یا «مُحْصِن» در ❤️به دو معنا ذکر می‌شود. گاهی در خصوص گفته می‌شود، یعنی آن که در ازدواج قرار گرفته. و گاهی این کلمه به معنی است ولو زن مجرّدی باشد. اینجا مقصود است کسانی که رمی می‌کنند و با ، زنان پاکدامن را هدف قرار می‌دهند و حرفی می‏زنند که نسبت به آنهاست و هم نمی‌آورند ... پس به آنها ضربه بزنید و دیگر آنها را قبول نکنید و اینها فاسق‏انند. 🔴آنجا که پای و لکه دار شدن عفاف در میان است و از آنجا که افراد وبی تقوایی به خاطر شخصی، اشخاص پاکی را متهم سازند لذا برای این جرم شرایط سختی مقررکرده است. کلمه یعنی نسبت می دهند یعنی تیراندازی. از اینجا اهمیت مسئله‌ را در نظر اسلام بفهمید که اسلام چقدر می‌خواهد کسی مورد قرارنگیرد. 🔴کسانی که زنان پاکدامن را متهم به عمل منافی عفت می کنند باید شاهد بیاورند. شما دو نفرید. اگر سه نفر شاهد عادل هم باشد می‌گوید کافی نیست. اگر چهار نفر شاهد بیایند شهادت بدهند، آنوقت حاضر است که آن زن را بشناسد و دلیل را کافی بداند. ممکن است بگویید اگر چنین چیزی باشد چندان اتفاق نمی‏ افتد، از کجا پیدا شوند تا شهادت دهند زنی کرده است؟ می‌گوییم: مگر اسلام در زنا بنایش بر ، تحقیق و تفتیش است؟ 🔴اسلام که می‌گوید شاهد، هدفش این نیست که بخواهد و تحقیق شود تا بگویید با این شرایط سنگین، در صد هزار مورد یکی هم اتفاق نمی‏ افتد که بیایند شهادت بدهند. [در جواب می‌گوییم‏ ] اصلًا اسلام می‌خواهد کمتر ثابت شود. شاهد نیامد، نیامد. اگر زنا صورت بگیرد و مخفی بماند، از نظر آسان‏تر است از این که یک که زنا نکرده مورد اتهام قرار گیرد... و این اهمیت بیشتری دارد. 🔴اسلام نمی‌خواهد انجام شود، ولی این که نمی‌خواهد زنا شود، از راه و نیست، بلکه راههای دیگری تعبیه کرده است. اگر به و اجتماعی [اسلام‏] عمل شود واقع نمی‌شود. نه این که که واقع شد مجازات می‌کنند و از راه مجازات جلو زنا را می‌گیرند. بله، مجازات هم قائل شده است؛ آنهایی که این تربیت در ایشان اثر نمی‏بخشد... 🔴پس گفتیم لازم است. حال، دادن برای شاهد چقدر خطر دارد؟ اگر یک دید که زنی زنا می‌کند و سه نفر دیگر آنجا نیستند که با او شهادت دهند، باید را ببندد؛ و یا نفر اگر دیدند، باید را ببندند؛ نفر اگر دیدند، باید دهانهایشان را ببندند... ( ادامه دارد 👆
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز   12 آذر ماه 1399 🌞اذان صبح:   05:28 ☀️طلوع آفتاب:  06:57 🌝اذان ظهر:  11:54 🌑غروب آفتاب: 16:51 🌖اذان مغرب: 17:11 🌓نیمه شب شرعی: 23:09
👆 🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉ ️چرا هر کاری می کنیم، زندگی هامون درهم و پیچیده هست؟؟!! چرا اینهمه گرفتاریم؟  ️با اینکه علم و تکنولوژی این همه پیشرفت کرده، چرا همیشه درگیر و گرفتار هستیم؟ چرا به اون آرامشی که می خواستیم نرسیدیم؟؟!! ♦ جوابش اینه که: چون خدا آرامشِ حقیقی رو جای دیگه قرار داده، و ما آدرس رو گم کردیم!! یکی از دلایل این همه گرفتاری رو، خودِ خدا تو قرآنش اینطوری بیان می کنه: 🌸 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن‌ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا. هر كس كه‌ از ياد من إعراض‌ كند، من زندگی‌ را به او سخت میگیرم، و او را با سختی و مشكلات همراه‌ خواهم کرد. 📖سوره طه آیه ۱۲۶ ♦ یعنی کسی که از یاد_خدا غافل باشه، آرامش نداره. زندگی بدی بار داره.️ ممکنه با پول و ثروت، بشه به دست آورد، ولی آرامش فقط با معنویت به دست میاد... أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب تنها با ذکر و یادِ خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. 📖 سوره رعد، آیه ۲۸
خطر "حمام" برای بیماران کرونایی جانبخش متخصص بیماری های عفونی با اشاره به خطرات حمام رفتن برای بیماران کرونایی، گفت: این بیماران باید تا حد امکان از رفتن به حمام خودداری کنند این متخصص می گوید در حمام و زیر دوش سطح اکسیژن خون پایین می آید و بیماران کرونایی بویژه بیماران بدخیم با کمبود اکسیژن به خودی خود مواجه هستند و در همین راستا حمام رفتن می تواند این کمبود اکسیژن راتشدید کرده و حال این بیماران وخیم تر شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برایت یک بغل دلخوشی 💖دلی خشنود از مردم 🌸برایت سفره ای ساده 💖حلال و پاک وآماده 🌸برایت شور پاییزی 💖که برگ غم فرو ریزی 🌸برایت یک بغل احساس 💖دو بیتی های عطر یاس 🌸برایت هرچه خوبی بود دعا کردم 💖دعایم کن🤲 🌷سلام چهارشنبه تون گلبارون🌷
☀️🍃ابتدا برای فرج آقا صاحب الزمان(عج) دعا کنید🔅الهی عظم البلاء...☀️🍃 🌹✨ نذر ۷ یاسین برای برآورده شدن همه حوائج مخصوصا برای گشایش بخت بسیار مجرب است🌹✨ 🔰👈همچنین بسیار مجرب است که برای برآورده شدن حاجات: ✨هفت چهارشنبه سوره یس نذر کنید به این صورت که : ✨تا شش چهارشنبه سوره یس را (یک مرتبه) بخوانید و یس هفتم را نگه دارید برای بعد از حاجت روا شدن تا بر سر مزار مرحوم نخودکی یس هفتم را هر وقت مشهد مشرف شدین بخوانید. 🔑 🔑 ✍نکته ( در دوران عذر شرعی خواندن سوره یس باتوجه به اینکه برای حاجت گرفتن هست خواندش بلامانع است⁉️ ✅جواب :خواندنش مانعی ندارد، ولی ثوابش کمتر است) 🔅(اگر یک هفته از ختم یس انجام نشه باید از اول ختم رو شروع کرد) 🔅(این ختم یس فقط در روزهای چهارشنبه انجام شود و ساعت و وقت مشخصی ندارد)
💠سه روزوقت طلوع آفتاب (چهارشنبه،پنجشنبه،جمعه) به سجده رودوهفت۷ باراین سوره را ( سوره شمس )بخواند وچون به «فالهمها»برسدحاجت خودرا ازدل بگذراند💫 📚درمان با قران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه کردن جنازه شهید فخری زاده‼️‼️‼️ حین شنیدن روضه امام حسین علیه السلام‼️ یا ابا عبدالله الحسین...😭😭😭
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و دوم ✍ بخش پنجم 🌸گفتم : راستش من بیشتر از هر چیزی ترسیده بودم چون شنیده بودم عده ای رو تو دانشگاه گرفتن و چند نفرم سعی کرده بودن منو قاطی کاراشون بکنن این بود که فکر کردم برام پاپوش درست کردن در حالیکه … خیلی هم بهم احترام گذاشتن و حرف بدی هم به من نزدن حتی وقتی خواستن دوباره چشمو ببندن ازم اجازه گرفتن …. فقط می خواستن من براشون جاسوسی کنم فکر می کردن که کسی به من شک نمی کنه و تو دانشگاه هم به من اعتماد دارن و دلشون می خواد من با گروه اونا باشم می خواستن که سر گروهای اونا رو لو بدم …… و جریان رو تعریف کردم ….. 🌸علیرضا خان با دست, سر و صورتش رو می مالید و نمی دونست عصبانیت شو چطوری خالی کنه گفت: این از اصل مشکوکه ، مسخره اس ساواک بخواد کسی رو ببره این طوری نمی بره؛؛ این طوری جاسوس نمی گیره,, اون خودش صد تا خبر چین داره مونده ی این نیست که یک زنی رو اونم با این وضع ببره و ولش کنه؟؟ نه,, یک جای این کار می لنگه یا اونا منظورشون من بودم یا می خواستن ببین تو خونه ی ما چی می گذره …یا اصلا ساواکی نبودن برای اینکه این کارا در حد ساواک نیست این یک کار احمقانه و بی برنامه بوده ….. 🌸همین طور که پتو دور من بود ایرج منو گرفته بود تو بغلش و شونه های منو ماساژ می داد …. علیرضا خان بازم فکر می کرد و راه می رفت ….. نه اصلا با عقل جور در نمیاد معنی نداره ….. امکان نداره …. شرط می بندم اگر کار ساواک بود جلیلی به من می گفت دیدی که اصلا اطلاعی نداشتن … 🌸برای همین من اونقدر ترسیده بودم گفتم بردنش بلایی سرش بیارن …. همه چیز زیر نظر جلیلیه …نه ….نه …اگر اونا کرده بودن اون خبر داشت بعدم میگم این کار ساواک نیست … من ته و توشو در میارم ببینم کدوم مادر ,,…… تونسته با عروس من این کارو بکنه اونوقت مادرشو به عزاش میشونم ….. تورج گفت : اونو بزار به عهده ی من تا سر در نیارم کار کی بوده ول نمی کنم …. 🌸علیرضا خان همون طور راه می رفت و دست و پاش هنوز می لرزید ….. انگشتشو به نشونه ی اینکه فهمیدم بالا برد و گفت : فکر کنم یک کسی می خواسته مطمئن بشه تو جاسوس نیستی اگر این طوری باشه خطرش کمتره ولی ازطرف ساواک باشه ما دیگه در امان نیستیم …..ولی نه ,, نیست ,, از طرف ساواک نیست ,بهتون قول میدم ….. 🌸تورج پرسید تازگی تو دانشگاه اتفاق خاصی نیفتاده رویا ؟ گفتم نه هیچی ، اصلا من کار به کار کسی ندارم …. بیشترم که بیمارستانم ….. ایرج پرسید : مثلا یک حرفی کسی ازت چیزی خواسته باشه … خوب فکر کن …. گفتم باور می کنی الان اصلا مغزم کار نمی کنه ….. چرا,, صبرکن یک بار شهره می خواست بهم اعلامیه ی مجاهد ها رو بده یک بارم چند تا اعلامیه مال حوزه علمیه بود هیچ کدوم رو نگرفتم اصلا ..گفتم برین هر کاری می خواین بکنین من کاری ندارم ..همین …. علیرضا خان پرسید تازگی خیلی ها رو گرفتن تو دانشگاه ….. 🌸گفتم من این طوری شنیدم میگن از دانشکده ی حقوق ده پانزده نفر رو گرفتن …… علیرضا خان گفت کار خودشونه می خواستن ببین تو خبر چین هستی یا نه بهت مشکوک شده بودن …. گفتم عمو امکان نداره من حتی اونا رو نمیشناسم با اونا قاطی نشدم که به من مشکوک بشن …. 🌸تورج گفت کار اسلامگرا ها نیست اونا این کارو نمی کنن من روش اونا رو میشناسم کار مجاهد هاس … ایرج گفت پس اینم زیر سر شهره اس باشه که ببینیم …. گفتم تو رو خدا درد سر درست نکنین ولش کنین اگر کار ساواک نباشه که ترسی نیست تموم شد و رفت …… تورج گفت : بَه زن داداش تازه می خوایم شهره رو با عزت ببریم باغ …. ○°●○°•°@♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و دوم ✍ بخش چهارم 🌸با یک سری تهدید برای جون بچه هام که اونچه که اینجا گذشته به احدی نگم کتابامو دادن به من ،، بدون اینکه لای اونو نگاه کنن. دوباره چشم منو بستن و سوار ماشین کردن و خیلی زود تر از اونی که رفته بودیم نگه داشتن وقتی چشمو باز کردم دیدم جلوی در دانشگاهم بدون اینکه یک کلمه حرف بزنن منو ول کردن و رفتن….. 🌸باورم نمی شد که به این راحتی از دست اونا خلاص شده باشم هنوز هم می ترسیدم… به ساعت نگاه کردم …. یازده شب بود و من حیرون و سر گردون مونده بودم چیکار کنم …. به سختی تاکسی گیر آوردم و خودمو رسوندم دم خونه و پیاده شدم دست لرزونم رو گذاشتم روی زنگ ، آقا کریم درو باز کرد با عجله خودمو انداختم تو خونه هنوز فکر می کردم منو تعقیب می کنن ، آقا کریم دلواپس بود و داد زد کجا بودین خانم …. و دوید تا به اهل خونه رو خبر کنه ولی من توان نداشتم تا ساختمون برم …. 🌸همون جا کنار اتاق آقا کریم نشستم ….و شروع کردم به گریه کردن ….. کریم زنگ زد به خونه و خبر داد که من دم درم ….. چیزی نگذشت که دیدم عمه و مینا دارن با عجله بطرف من میان ….. عمه از همون دور که داشت میومد؛؛ خودشو می زد …. به من که رسید …هراسون و وحشت زده از من می پرسید چیکارت کردن مادر ؟ کجا بودی ؟ حرف بزن جون به سر شدم چیکارت کردن ؟ در حالیکه خیلی حالم بد بود گفتم : کاریم نکردن فقط ترسیدم ….. تو رو خدا چیزی ازم نپرسین ….. 🌸آسیبی که تو اون زمان کم به روح من وارد شده بود تازه خودشو نشون داده بود و می خواستم فریاد بزنم و کار ناعادلانه ای که با من شده بود رو از دلم بیرون بریزم ……… گفتم : کو ایرج؟ عمه گفت : با تورج و علیرضا رفتن تو رو پیدا کنن خدا کنه زنگ بزنن … حالا عمه و مینا منو سئوال پیچ کرده بودن ….و من از گفتن حتی یک کلمه وحشت داشتم منو به جون بچه ها تهدید کرده بودن و ازم تعهد گرفته بودن که به کسی حرفی نزنم …. 🌸بلند شدم و سه تایی رفتیم به طرف ساختمون وسط راه بودیم که ماشین ایرج اومد تو از دور منو دید ماشین رو نگه داشت و به طرف من دوید و منو چنان در آغوش گرفت که نمی تونستم نفس بکشم ….و هی می پرسید چی شده؟ کجا برده بودنت ؟ … با بغض گفتم : الان نپرس حالم خوبه باهام کاری نکردن ….. تورج اونقدر عصبانی بود که فقط با حرص به اطراف نگاه می کرد حرفی نمی زد ولی علیرضاخان به اون کسانی که این کارو کرده بودن فحش های بد می داد …. 🌸عمه فورا یک لیوان شربت برای من درست کرد و گفت بخور تنت یخ کرده یک چیز شیرین بخوری بهتر میشی … همه دور من نشسته بودن ایرج یک پتو آورد و کشید دور من ، پرسیدم دخترا کجان ؟ خوبن ؟ مینا گفت : نه طفلک ها با گریه خوابیدن تو رو می خواستن ……… حالا همه نشسته بودن و به من نگاه می کردن که حرف بزنم …… 🌸گفتم می ترسم چیزی بگم ….عمو گفت : تهدیدت کردن ؟ گفتم آره … گفت : بگو همه ی جریان رو بگو هیچ ,,…..،، نمی تونن بخورن ما که نمیریم به اونا بگیم ولی باید بدونیم چی به سرت آوردن و کی این کارو کرده ……. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🌸امام صادق علیہ السلام؛ ⇦شایستہ نیست ڪہ زن مسلمان ، ⇦آنگاہ ڪہ از خانہ خویش بیرون مے رود ⇦لباس خود را وسیلہ ⇠جلب توجہ دیگران⇢ نماید ✿ڪافے، ج ۵،ص ۵۱۹✿ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃