eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
21.8هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
222 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالها❣ فرمودی: بنده‌ای که بانام من آغاز كرد بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را درهمه حال، بركت دهم مهربان خدایم❣ امروز را آغاز میکنیم با نام زیبای تو 🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌹 ❤️الهی به امیدتو❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پنجشنبه خود را زیبا کنید با 🌺صلوات🌺 بر حضرت ‌ محمد(ص) و خاندان پاک و مطهرش🌺 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 🌺وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
روزی ڪه رو به بـامِ تو آغاز می شود زیبـاترین، بخیر ترین صبـح می شود.. ┄❊○💔○❊┄
❤️ 💚 💝 💓عشق آن دارم که تا آید 🌸از دلبرم گویم فقط ... 💓حق پرستم، مقتدایم است 🌸تا ابد از گویم فقط ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
ادامه درس 👆 💖💜💖💜💖 💜💖💜💖 💖💜💖 💜💖 💖 👇👇👇 💖برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 💖 آیه : ۱۳ وبعد در ایه ۱۳ /سوره نور پس از به همدردی با یکدیگر به حکم فقهی واجرایی تهمت پرداخته می گوید 💖لَوْلا جاؤا عَلَیهِ بِارْبَعةِآآیه شُهَداءَآ فَاذْ لَمْ یأْتوا بِالشُّهَداءِ فَاولئِک عِنْدَ اللهِ هُمُ الْکاذِبونَ‏. چرا برآن چهار شاهد نیاوردید؟ پس حالا که شاهدان را نیاوردند ، اینان خود در پیشگاه خدا دروغگویند 💖شما در کارتان قانون و حساب دارید، برای شما وظیفه معین کرده؛ وظیفه دارید که هر تهمتی نسبت به یک شنیدید مادام که بینه شرعی اقامه نشده است بگویید دروغ است، 💖"تکلیف ما در مواجهه با افکها و ها تکلیف بسیار روشنی است. 💖 بعد از این ما باید بدانیم اگر فردی درباره فردی یا مؤسسه‌ای حرفی زد ما چه وظیفه‌ای داریم. 💖آیا وظیفه داریم سکوت کنیم؟ نه 💖آیا وظیفه داریم حتی بگوییم «ما که نمی‌دانیم، عالم است»، «من چه می‌دانم، شاید باشد شاید نباشد»؟ نه. 💖 آیا وظیفه داریم در مجالس کنیم، بگوییم «چنین چیزی می‌گویند»؟ به طریق اولی‏ نه. 💖 پس وظیفه‏ مان چیست؟ 🤔 💖 مهم : 👇 مادام که بینه شرعی اقامه نشده و بر ما ثابت نشده است، باید بگوییم است. فقط وقتی که ثابت شد و یقین پیدا کردیم‏ 💖مثلًا در مورد چهار شاهد عادل و در مورد زنا دو شاهد عادل دادند که به چشم خودمان دیدیم یا به گوش خودمان شنیدیم‏ آنگاه مبارزه داریم. 💖مادام که بینه شرعی نیست، ویقین واقعی ندارید نه حق داریم بازگو کنیم، نه حق داریم بگوییم «نمی‌دانیم، چه می‌دانیم، شاید هست، شاید نیست» و نه حق داریم کنیم، بلکه وظیفه داریم بگوییم است .💖 هر وقت ثابت شد، آنوقت وظیفه ما مبارزه کردن است. 💖البته در هر موردی وظیفه‌ای داریم. در بعضی از مسائل، ما باید مبارزه کنیم، در بعضی از مسائل شرعی باید وظیفه‌اش را انجام بدهد. ( این درس ادامه دارد 👆)
☝️۰۰۰۰☝️ اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 16 بهمن ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:36 ☀️طلوع آفتاب: 07:02 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:35 🌖اذان مغرب: 17:54 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
۰۰۰☝️ 💙 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نماز بـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواند و این عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 ، 🔸 توکل به خدا چون راه رفتن روی سیم شل است ...تردید و ترس سبب می شود که تعادل و توازن را از دست بدهید و به ورطه تنگدستی و محدودیت بیفتید ... البته اشکالی ندارد چون توکل به خدا نیز مانند سیرک بازی تمرین می خواهد . 🔸تا لحظه ای خواسته آدمی تحقق نیافته است نباید از آن با کسی سخن بگوید.شايد زمان آن فرا رسيده باشد كه كسـي ( يـا خودتان ) را بخاطر چيزي كه اتفاق افتاده و يا گفتـه شـده مـورد بـخشايـش قـرار دهــيد. 🔸اتفاقات و اشتباهات گذشته را پـذيرفته و فراموش كنيد. بدانيد كه نميـتوانيد زمان را بـه عـقب برگردانيد. 🔸شادمانی خود را با از ياد بردن نوميدي ها و شكستهای گذشته دوباره بدست آوريد. 🔸برای دشمن خود برکت بطلبید تا او را خلع سلاح کنید . از این طریق ، مهمات او را از چنگش می ربایید و تیرهای او را به برکات بدل می کنید . 🌸 🍃🌸 🌸،،🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنج شنبه،شاخه گلی 🕯با ذکر فاتحه وصلوات 🌺بفرستیم برای تموم آنهایی 🌸که دربین ما نیستند 🌼ولی دعاهاشون،هنوزکارگشاست 🌺یادشون همیشه در دل ماست 🌸پدران ومادران 🌼شهدای مدافع حرم 🌺شهدای دفاع مقدس 🌹روحشان شاد" یادشان 🕯گرامـی بـاد
💚امام صادق(ع) فرمودند: 🍎اگر مردم می‌‏دانستند در سیب چیست، بیمارانشان را جز به آن درمان نمی‏‌کردند. 🍏بدانید که سیب، بویژه، سودمندترین چیز برای قلب و مایه شست‏‌وشوی آن است 📕الکافی، جلد 6، صفحه 357، حدیث 10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام پنج شنبه 💞بهمن ماهتون نیکو 🌸روزی پر از شادی 💞لبخند هایی از ته دل 🌸مهربونی , عشق 💞لحظات عاشقی 🌸دل پر مهر , سلامتی و 💞سرشاراز خیر و برکت 🌸برایتان آرزومندم 💞روزتون عالی و در پناه خدا 🌸پنجشنبه تون پرازعشق ومحبت ‎‌‌‌‌‌‌‌
💠 از امـام رضا علـیه السلام 💠مقاتل بن مقاتل به نقل امام رضا علیه السلام عرض کرد : فدایت شوم . دعایی برای برآورده شدن حاجات به من یاد دهید . 🔅 فرمود : اگر از خداوند حاجت مهمی داشته باشی غسل کن و تمیزترین لباس هایت را بپوش و مقداری بوی خوش استعمال کن . 👈🏻آنگاه زیر آسمان رفته دو رکعت نماز به این صورت به جای آور : 💎در هر رکعت حمد را بخوان و پانزده مرتبه سوره قل هو الله احد در رکوع و پس از آن و در سجده و بین دو سجده در سجده دوم و پس از آن هم هر کدام پانزده مرتبه ( همانند نماز جعفر طیار علیه السلام الا این که تعداد سوره ها پانزده مرتبه می باشد ) 💎 و در رکعت دوم نیز به همین صورت و نماز را تمام کن . 👈🏻 پس از سلام پانزده مرتبه دیگر بخوان سروه توحید را انگاه به سجده برو و بگو :👇 💥اللَّهُمَ‏ إِنَ‏ کُلَ‏ مَعْبُودٍ مِنْ لَدُنْ عَرْشِکَ إِلَى قَرَارِ أَرْضِکَ فَهُوَ بَاطِلٌ سِوَاکَ فَإِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِینُ اقْضِ لِی حَاجَةَ کَذَا وَ کَذَا السَّاعَةَ السَّاعَة💥 ⬅️و در خواسته ات اصرار زیاد کن 📚 بحارالانوار جلد ۹۱ صفحه ۳۵۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ويژه روز پنجشنبه و جمعه 💞جلب از راه دور💞 ✳️ اگر کسی عاشق شده و نمی‌تواند به وصال معشوقش برسد روز پنج شنبه ویا جمعه بعد از نماز صبح و عشاء: 🔹ابتدا صلوات فرستاده 🔹سپس ۱۰۱ مرتبه این اسم را تکرار کند 《 》 🔹 بعد از آن صلواتی دیگری بفرستد 🔹 سپس چشمان خویش را بسته و در خیال خود آن معشوق را ظاهر کند و به سینه‌ی او بِدَمَدْ ✅بی‌شک معشوق او به او رجوع خواهد کرد. 📚کنز الحسینی صفحه۲۹
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 1️⃣2️⃣ فصل چهارم زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش گرفت و زینب روسری سر میکردو به مدرسه می رفت. بچه ها خیلی مسخره اش می کردند و امل صدایش می زند. بعضی روزها ناراحت به خانه می آمد. معلوم بود که گریه کرده است. می گفت:مامان، همه ی بچه ها به من امل می گویند. یک روز به زینب گفتم: تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟ زینب گفت: معلوم است برای خدا. گفتم: پس بگذار بچه ها هرچه دلشان میخواهد بگویند. همان سالی که با حجاب شد، روزه هایش را شروع کرد. خیلی لاغر و نحیف بود. استخوان ها ی بدنش از شدت لاغری بیرون زده بود. گاهی که با شهلا حرفشان می شد، با پاهایش که خیلی لاغر بود، به شهلا می زد. شهلا حسابی دردش می گرفت.برای اینکه کسی در خانه به حجاب و روزه گرفتنش ایراد نگیرد، از ده روز قبل از ماه رمضان، به خانه ی مادربزرگش میرفت. من با اینکه میدانستم از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است، جلویش را نمی گرفتم. مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شب ها و شب ها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. مادرم هرسال ده یا پانزده روز جلوتر از ماه رمضان به پیشواز می رفت. شب اولی که زینب به آنجا رفت، به مادرم سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تازینب هم به پیشواز ماه رمضان برود. مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کندو نصف شب آرام و بی صدا از روی پشت بام پلیین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که زینب خواب است. زینب از لبه ی پشت بام خودش را آویزان کردو مادرم را صدا و زد و گفت: مادربزرگ، چرا برای سحری بیدارم نکردی؟ فکر می کنی سحری نخورم روزه نمی گیرم؟ مادربزرگ، به خدا من بی سحری روزه میگیرم. اشکالی ندارد؛ بی سحری روزه می گیرم. مادرم که از خودش خجالت کشیده بود، برگشت به پشت بام و زینب را بوسید و التماسش کرده که با او به پایین برود و سحری بخورد. مادرم به زینب گفت: به خدا هر شب صدایت می کنم؛ جان مادربزرگ بی سحری روزه نگیر. آن سال زینب همه ی ماه رمضان را روزه گرفت و ده روزهم پیشواز رفت. من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی بود که مرتب مریض می شدم، زینب خیلی غصه ی من را می خورد. آرزوی زینب این بود که برای من تخت بخرد و پرستار بگیرد. می گفت: بزرگ که بشوم، نمیگذارم تو زحمت بکشی. یک نفر را می آورم تا کارهایت را انجام دهد. مهرداد مدتی با رادیوی نفت آبادان کار می کرد و مرتب توی خانه نمایش تمرین می کرد. در یکی از نمایش ها «پهلوان اکبر»ی هست که میمیرد. زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی می کرد. در نمایش «سربداران» هم زینب نقش «مورخ»را با مهرداد بازی می کرد. آنها در خانه لباس نمایش تنشان می کردند و باهم تمرین می کردند. من هم می نشستم و نمایش انها را نگاه میکردم.زینب و مهرداد به شعر هم علاقه داشتند. مهرداد شعر می گفت و زینب هم با لذت به شعرهای مهرداد گوش میکرد. مهران و مهرداد همیشه حواسشان به خواهرهایشان بود. مهران از زن های لاابالی و سبک بدش می آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر میداد. اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون میرفتند، حتما جوراب ضخیم پایشان میکردند و گرنه مهران آنها را بیرون نمی برد. زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه داشت. گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش، لباس های مهران را می شست، جوراب های مهرداد را می شست. دلش می خواست به یک شکلی محبت خودش را به همه نشان بدهد.
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 1️⃣ 2⃣🔺
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 2⃣2⃣ 🔺
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 2️⃣2️⃣ فصل پنجم- قبل از انقلاب، زندگی ما آرام می گذشت. سرم به زندگی و بچه هایم گرم بود. همین که بچه ها در کنارم بودند، احساس خوشبختی می کردم. چیز دیگری از زندگی نمی خواستم. بابای مهران و همه ی کارگرهای شرکت نفت، از شاه بدشان می آمد. همه میدانستند که شاه و حکومتش چقدر پست هستند. انقلاب که شد، من و بچه هایم همه طرفدار انقلاب و امام شدیم. همه چیزم انقلاب بود. وقتی آدم کثیفی مثل شاه که این همه جوان را شکنجه کرده بود، رفت و یک سید نورانی مثل امام، رهبرمان شد، چرا ما انقلابی نباشیم. من مرتب به سخنرانی امام گوش میکردم. وقتی شنیدم چه بلاهایی سر خانواده ی رضایی آورده بود و ساواک چطور مخالفان شاه را شکنجه کرده بود، تمام وجودم نفرت شد. از بچگی که کربلا رفته بودم و گودال قتلگاه را دیده بودم، همیشه پیش خودم میگفتم اگر من زمان امام حسین (ع) زنده بودم، حتما امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) را یاری می کردم و هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت و همه را با پول می خرید، نمی رفتم. با شروع انقلاب، فرصتی پیش آمد که من و بچه هایم به صف امام حسین (ع) بپیوندیم. مهران در همه ی راهپیمایی ها شرکت میکرد، او به من شرط کرد که اگر میخواهی همراه با دخترها به راهپیمایی بیایید، آن ها باید چادر بپوشند. زینب دو سال قبل از انقلاب باحجاب شده بود، اما مینا و مهری و شهلا هنوزحجاب نداشتند. من دوتا از چادرهای خود را برای مینا و مهری کوتاه کردم همه ی ما با هم به تظاهرات میرفتیم. شهرام را هم با خودمان می بردیم. خانه ی ما نزدیک مسجد قدس بود. همه ی مردم آنجا جمع می شدند و راهپیمایی از همان جا شروع می شد. مینا، شهرام را نگه میداشت و زینب هم به او کمک می کرد. ادامه دارد...
🔹هرکه زیاد بخوابد، خواب های پریشان ببیند. (ع) ن 📚میزان الحکمه ج۱۲ ص۴۹۳ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰 : 🔸 «إنَّ الوصولَ إلَى اللّهِ سَفَرٌ لايُدرَكُ إلاّ بِامتِطاءِ اللَّيلِ.» 🔹 «وصال خداوند سفرى است كه جز با مركب شب زنده دارى به دست نمى آيد.» 📚 بحار الأنوار ج ۷۸ ص ۳۷۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتاه☝️ _شرعی ➖〰➖〰➖〰➖〰 ﷽ ❓پرسش 1. اگر در هنگام وضو گرفتن، چیزی بخوریم، وضویمان درست است؟ 2. اگر در هنگام مسح کشیدن راه برویم، وضو باطل می شود؟ ✅ پاسخ 1- خوردن چیزی در حال وضو اشکال ندارد، ولی بهتر است از کارهایی که حضور قلب را هنگام وضو از بین می برد، پرهیز شود. 2- راه رفتن در حال مسح کشیدن، اشکال ندارد.
وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي ✨أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ ✨و مواد خوراكى آن را در ✨چهار روز اندازه‏ گيرى كرد ✨كه براى خواهندگان‏ درست ✨و متناسب با نيازهايشان است (۱۰) 📚سوره مبارکه فصلت ✍بخشی از آیه ۱۰
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 👤بهرام ناصری فرد ، میلیاردر ایرانی 🌴بزرگ ترین نخلستان خصوصی جهان در دشتستان برازجان را با‌ بیش از ۲۰۰ هزار نخل، وقف خیریه نموده است. خرماهای این نخلستان در زمان افطار ماه رمضان، در سفره های بوشهری ها به وفور یافت می‌شود. 🔹️ او داستان جالبی از زمانی که در فقر زندگی کرده است، بازگو می‌کند ، می‌گويد: 🔹 " من در خانواده‌ای بسیار فقیر در روستای «شول برازجان» زندگی می‌کردم به حدی که، هنگامی که از بچه‌های مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو یک ریال بیاورند، خانواده‌ام به رغم گریه‌های شدید من، از پرداخت آن عاجز ماندند. 🔹یک روز قبل از اردو، در کلاس به یک سؤال درست جواب دادم و معلم من که برازجانی بود، به عنوان جایزه، به من یک ریال داد و از بچه‌ها خواست برایم کف بزنند. غم وغصه من، تبدیل به شادی شد و به سرعت با همان یک ریال در اردوی مدرسه ثبت نام نمودم. 🔹 دوران مدرسه تمام شد و من بزرگ شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار، ثروت زیادی به دست آوردم و بخشی از آن را وارد اعمال خیریه نمودم. در این زمان به یاد آن «معلم برازجانی» افتادم و با خود فکر می‌کردم که آیا آن یک ریالی که به من داد، صدقه بود یا جایزه؟ 🔹 به جواب این سئوال نرسیدم و با خود گفتم: نیتش هرچه بود، من را خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن یک ریال، چه بود. تصمیم گرفتم که او را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد، او را یافتم در حالی که در زندگی سختی به سر می‌برد و قصد داشت که از آن مکان کوچ کند. 🔹بعد از سلام و احوال پرسی به او گفتم: "استاد عزیز، تو حق بزرگی به گردن من داری". او گفت : " اصلاً به گردن کسی حقی ندارم." من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت : " لابد آمده‌ای که آن یک ریال را پس بدهی". 🔹من گفتم : " آری" و با اصرار زیاد، او را سوار بر ماشین خود نموده و به سمت یکی از ویلاهایم حرکت کردم. هنگامی که به ویلا رسیدم، به استادم گفتم : " استاد، این ویلا و این ماشین را باید به جزای آن یک ریال، از من قبول کنی و مادام العمر حقوق ماهیانه ای نزد من داری. " استاد خیلی شگفت زده شد و گفت: "اما این خیلی زیاد است." 🔹من گفتم: "به اندازه آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی، نیست". من هنوز هم لذت آن شادی را در درونِ خود احساس می‌کنم‌. 🔸مرد شدن‌، شاید تصادفی باشد، اما مرد ماندن و مردانگی کردن، کار هر کسی نیست. 🔸 ﻫﻤﻪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ... ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" ﺷﻮﻧﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭت است. ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ. ☝ ! 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
✨ ✍🏼 در کتاب منتخب‌الختوم آمده اگر کسی را مشکلیست که اصلا حل نمیشود شب یا روز جمعه پیوسته بعد از نماز ۱۲۰۰ مرتبه بخواند🌟 《یا اللهُ یا رَبّاهُ یا سَیِّداه》 ۳سه بار درسجده سمت راست پیشانی وسمت چپ ترجیحا زیر آسمان باسَرِ باز تجربه شده بسیار مجرب است 📚منبع: منتخب الختوم/۶۰
هدایت شده از خانواده بهشتی
قسمـــ⑥ــت ↤ خطاب کردن همسر با القاب زیبا ◆❥ استفاده از نام مناسب و القاب زیبا برای خطاب همسر، باعث روابط مثبت و ایجاد محیطی آکنده از صمیمیت می شود و سبب پیدایش زمینه ی عکس العمل و رفتاری، مناسب در طرف مقابل می‌شود.
هدایت شده از خانواده بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅من فکر میکردم بچه مطیع و حرف گوش کن بچه خوبیه! اما وقتی اینو ☝️دیدم واقعا نظرم عوض شد😐‼️ ✅چه کارهایی ما ناخودآگاه انجام میدیم که غلطه؟
🌹میرزا احمد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی در بازار تهران دوکان غذاخوری داشت! مردم او را بهترین کاسب قرن می دانستند! پیرمردی بود قد بلند با چهره نورانی و دلنشین و محاسن سفید... 🌹بر پیشخوان مغازه زده بود "نسیه و وجه دستی داده می‌شود به قدر قوه!" هر وقت کودکی برای بردن غذا برای صاحب کارشان می آمدند، لقمه ای چرب و لذیذ از گوشت، 🌹 کباب و ته دیگ زعفرانی درست می‌کرد و خود به دستانش در دهان می‌گذاشت و می‌گفت: "مبادا صاحب کارش به او از این غذا ندهد و او چشمانش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم" 🌹مرشد چلویی در سال ۱۳۵۷ در گذشت اما نام و یادش و هیچوقت فراموش نشد .. روی سنگ قبرش نوشته بود: بهترین کافه قرن!