eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┈••••🌸•••┈┈ هر حادثه ای در این عالم یا قابل حله یا قابل تحمل 👤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┈┈••••🌸•••┈┈
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔐 هیچ قفلی وجود ندارد، شما محدود نیستید، هرگز اسارتی وجود ندارد. 🔸 مثل داستان شخصی که به یک سیاه چال انداخته شده‌ و سالها در سیاه چال بود. اما همه او را فراموش کرده‌ بودند. عده‌ای فقط هر روز نوعی غذا را زیر سلول وی قرار می‌دادند و می‌رفتند. 🔸 او سالها در آنجا نشسته بود و گریه می‌کرد و می‌گفت: "چطور شد که من اسیر شدم؟" و از این موقعیت خود ابراز تاسف می‌کرد. 🔸 روزی پس از سالها اسارت، او از دست خودش بسیار عصبانی شد و گفت: "من دیگر اهمیتی نمی‌دهم که بمیرم یا زنده بمانم، من دیگر به هیچ چیزی اهمیت نمی‌دهم". 🔸او رفت تا سرش را به دیوار بکوبد و به علت نبود نور کافی، سرش به درب سیاه چال خورد و درب باز شد. او فهمید که درب برای همیشه باز بوده و هرگز قفل نبود. 🔸اما او بیست سال در زندانی بود که هرگز دربش قفل نبود. تنها زمانی که او شجاعتِ ایستادن و فرارفتن از ترس را پیدا کرد، فهمید که درب باز است. 🔸بنابراین، ما نیز به همین ترتیب هستیم. ما خود را محدود به احساس، محدود به بدن، محدود به شرایط کرده‌ایم. ما فکر می‌کنیم که یک انسانی هستیم در معرض بیماری، کارما، مشکلات. 🔸شما فقط در بند سیستم باوری خود هستید. اما در حقیقت کسی نیست که در بند باشد. هیچ دربی قفل نیست، شما آزاد هستید. 👤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔐 هیچ قفلی وجود ندارد، شما محدود نیستید، هرگز اسارتی وجود ندارد. 🔸 مثل داستان شخصی که به یک سیاه چال انداخته شده‌ و سالها در سیاه چال بود. اما همه او را فراموش کرده‌ بودند. عده‌ای فقط هر روز نوعی غذا را زیر سلول وی قرار می‌دادند و می‌رفتند. 🔸 او سالها در آنجا نشسته بود و گریه می‌کرد و می‌گفت: "چطور شد که من اسیر شدم؟" و از این موقعیت خود ابراز تاسف می‌کرد. 🔸 روزی پس از سالها اسارت، او از دست خودش بسیار عصبانی شد و گفت: "من دیگر اهمیتی نمی‌دهم که بمیرم یا زنده بمانم، من دیگر به هیچ چیزی اهمیت نمی‌دهم". 🔸او رفت تا سرش را به دیوار بکوبد و به علت نبود نور کافی، سرش به درب سیاه چال خورد و درب باز شد. او فهمید که درب برای همیشه باز بوده و هرگز قفل نبود. 🔸اما او بیست سال در زندانی بود که هرگز دربش قفل نبود. تنها زمانی که او شجاعتِ ایستادن و فرارفتن از ترس را پیدا کرد، فهمید که درب باز است. 🔸بنابراین، ما نیز به همین ترتیب هستیم. ما خود را محدود به احساس، محدود به بدن، محدود به شرایط کرده‌ایم. ما فکر می‌کنیم که یک انسانی هستیم در معرض بیماری، کارما، مشکلات. 🔸شما فقط در بند سیستم باوری خود هستید. اما در حقیقت کسی نیست که در بند باشد. هیچ دربی قفل نیست، شما آزاد هستید. 👤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔐 هیچ قفلی وجود ندارد، شما محدود نیستید، هرگز اسارتی وجود ندارد. 🔸 مثل داستان شخصی که به یک سیاه چال انداخته شده‌ و سالها در سیاه چال بود. اما همه او را فراموش کرده‌ بودند. عده‌ای فقط هر روز نوعی غذا را زیر سلول وی قرار می‌دادند و می‌رفتند. 🔸 او سالها در آنجا نشسته بود و گریه می‌کرد و می‌گفت: "چطور شد که من اسیر شدم؟" و از این موقعیت خود ابراز تاسف می‌کرد. 🔸 روزی پس از سالها اسارت، او از دست خودش بسیار عصبانی شد و گفت: "من دیگر اهمیتی نمی‌دهم که بمیرم یا زنده بمانم، من دیگر به هیچ چیزی اهمیت نمی‌دهم". 🔸او رفت تا سرش را به دیوار بکوبد و به علت نبود نور کافی، سرش به درب سیاه چال خورد و درب باز شد. او فهمید که درب برای همیشه باز بوده و هرگز قفل نبود. 🔸اما او بیست سال در زندانی بود که هرگز دربش قفل نبود. تنها زمانی که او شجاعتِ ایستادن و فرارفتن از ترس را پیدا کرد، فهمید که درب باز است. 🔸بنابراین، ما نیز به همین ترتیب هستیم. ما خود را محدود به احساس، محدود به بدن، محدود به شرایط کرده‌ایم. ما فکر می‌کنیم که یک انسانی هستیم در معرض بیماری، کارما، مشکلات. 🔸شما فقط در بند سیستم باوری خود هستید. اما در حقیقت کسی نیست که در بند باشد. هیچ دربی قفل نیست، شما آزاد هستید. 👤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃