#سوره_درمانے
💫هرکس۴۰ بار بلافاصله وبدون
تکلم رو به قبله باوضو درشب جمعه
یاروزجمعه،سوره مبارکه #والضحی
ٰ رابخواند،
به هرنیت شرعی که باشدخواهدرسید
📚ختومات مقدم ص251
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین روز
ماه ربیع الاول مبارک
خدایا،ﺍﻣﺮﻭﺯ مشکل ﮔﺸﺎﯼ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺎﺵ
ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ
را ﻫﻤﻮﺍﺭ ﮐﻦ و
ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺷﺎﻥ
ﺭﺍ ﭘﺮﮐﻦ ﺍﺯﺧﻮﺑﯽ ﻭ
ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﺷﺎﻥ ﮐﻦ
ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ «آمین»
سلام روز آدینه تون بخیر☕️🍯
#داستان_آموزنده
💜داستان واقعی و آموزنده تحت عنوان
#نامادری
💜 #قسمت_هفتم
👩⚕پرستاراتاق ای سی یو هرروزصبح برای ما پرده رو کنارمیزد وبامهربونی مادرم رو روبه ما میگردوند تا ما بیشتراونو ببینیم با رفت وامد مابه بیمارستان 12 روز گذشت ،،
روزسیزدهم وقتی وارد بیمارستان🏥 شدیم ازدور متوجه کنارنکشیدن پرده شدیم خودمون رو سراسیمه به پشت پنجره رساندیم هرچی به پنجره کوبیدیم کسی پنجره رو بازنکرد
ازداخل حیاط به ساختمان دویدیم😱 وزنگ دراتاق ای سی یو رو زدیم همون پرستاردرو بازکرد وبا ناراحتی به ما خدارحمت کنه مادرتون رو گفت بله شب قبل مادرم تموم کرده بو😭د مادری که فقط 40سال داشت
دیگه متوجه نشدم چی شد منو خواهرم فقط گریه وزاری میکردیم بچه خواهرم رو پسردایم گرفته بودن وما همچنان درغم ازدست دادن مادر میگریستیم😔😞 بیمارستان پرازآدمهایی شده بود که به حال ما میگریستن باهربدبختی شده برادرم ماشین گرفت ومارو به خونه برد ،،
خونه ای که دیگه مادرمهربونم👩 نبودمارو با تنهایی غم بی مادر رها کرده بود دوست وآشناها یکی یکی اومدن ومارو همش دلداری میدادن
مراسم مادرم به طور رسمی خیلی خوب تمام شد
من موندمو برادرهای👬 مجردودلشکسته وهمیشه با خدای خود میگفتم مادرم که میخواست اینقدرزود بره چرا منو پیدا کرد چرادوباره غم بی مادری برای من گذاشت ورفت چرا وچرا......😞
💜 ادامه دارد⬅️⬅️
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#هرروزیک_آیه
✨إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿۳۹﴾
✨به راستى پروردگار من
✨شنونده دعاست (۳۹)
📚 سوره مبارکه ابراهیم
✍آیه ۳۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌴 #حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
⚫️ عنایت حضرت مهدی عج ⚫️
آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران می گوید:
« در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم.
گفت: من ساکن تهران می باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خرید و فروش دخانیات داشتم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون به مردم نسیه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن جا اوصاف این مسجد را شنیدم.
من هم آمدم که این جا بمانم، تا شاید حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند.
سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. ریاضتهای بسیاری کشید، از قبیل: گرسنگی و عبادت و گریه کردن.
روزی به من گفت: قدری کارم اصلاح شده؛ اما هنوز به اتمام نرسیده است. به کربلا می روم. یک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می رفتم. در بین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود.
شش ماه سفر او طول کشید. بعد از شش ماه، باز روزی در بین راه، ایشان را که از کربلا برگشته بود، در همان محلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم.
با هم تعارف کردیم و سر صحبت باز شد. او گفت: در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجد جمکران داده می شود؛ لذا برگشتم.
این بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن و عبادت بود.
تا آن که پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم می خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثنای صحبت گفت: حاجتم برآورده شد.
گفتم: چطور؟
گفت: چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم و حال آن که برای هیچ کس نقل نکرده ام. من با یکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم.
روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: دیگر به تو نان نمی دهم.
من این مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آن که از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهال شدم. این باعث شد که من بی حال شوم و دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم.
نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید. دیدم سمت کوه « دوبرادران » ( نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران ) روشن است و نوری از آن جا ساطع می شود، بحدی که تمام بیابان منور شد.
ناگهان کسی را پشت در اتاقم که یکی از حجرات بیرون مسجد بود دیدم، مثل این که در را می کوبید. سیدی را با جلالت و عظمت پشت در دیدم. به ایشان سلام کردم؛ اما هیبت ایشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آن که آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند:
« جده ام فاطمه علیها السلام نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شفاعت کرده که ایشان حاجتت را برآورند.
جدم نیز به من حواله نموده اند. برو به وطن که کار تو خوب می شود. و پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرموده اند: برخیز برو که اهل و عیالت منتظر می باشند و بر آنها سخت می گذرد. »
من پیش خود خیال کردم که باید این بزرگوار حضرت حجت علیه السلام باشد؛ لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم این مسجد نابینا شده است شفا شفایش بدهید.
فرمودند:
« صلاح او همان است که نابینا بماند. بعد فرمودند: بیا برویم و در مسجد نماز بخوانیم. »
برخاستم و با حضرت بیرون آمدیم، تا به جاهی که نزدیک درب مسجد می باشد، رسیدیم. دیدم شخصی از چاه بیرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهمیدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتیم که دیدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد.
ایشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با این آب وضو بگیر. من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شدیم.
عرض کردم: یابن رسول الله چه وقت ظهور می کنید؟
حضرت با تندی فرمودند: تو چه کار به این سؤالها داری؟
عرض کردم: می خواهم از یاوران شما باشم.
فرمودند: هستی؛ اما تو را نمی رسد که از این مطالب سؤال کنی و ناگهان از نظرم غایب شدند؛ اما صدای حضرت را از میان چاهی که پای قدمگاه در صفه ای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنیدم که فرمودند:
برو به وطن که اهل و عیالت منتظر می باشند.
در این جا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عیالم علویه (سید) می باشد. »
#ویژه_جمعه_ها
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
#بسته_سلامتی
👈رنگ ارغوانى چغندربه دلیل وجودترکیبى به نام بتاسیانین است
👈که خاصیت ضدسرطانى داشته و ازبروزسرطانها بهخصوص سرطان کولون جلوگیرى مى کند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه💑
همسرت را تحسين كن هرگز با فرض اين كه خودش اين چيزها را مي داند ،
از تحسين كردن غافل مشو .
مشكلي پيش نخواهد آمد
اگر بارها با خلوص نيت به او بگويي :
دوستت دارم...
@zendegiasheghaneh1
@shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 👆بخشهایی از صحبتهای #شهرام_اسلامی درباره
"#پرخاشگری در کودکان"
با کودکی که خودش را میزند، چکار کنیم؟!
#تربیت_فرزند👨👩👧👦
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#اذکار_معجزه_آسا
#افزایش_محبت
🌸🍃هر كس اين اسم را زياد بخواند در بين مردم وخانواده اش محبوب شود
💝 يا حَليمُ يا ذَاالاَناةٌ
فَلا يُعادِلُهُ شَيءٌ مِن خَلقِهِ 💝
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆