eitaa logo
پویش مطالعاتی شمسه
309 دنبال‌کننده
370 عکس
33 ویدیو
4 فایل
◽مسابقه بزرگ کتابخوانی◽ از فرصت ها استفاده کن ◽ سوالات،انتقادات و پیشنهادات و شرکت در مسابقه: @adminshamseh_5◽ ◽ شماره دبیرخانه ۰۹۹۲۱۷۹۱۲۳٩ ◽ کاری از: #موسسه_فرهنگی_تربیتی_مدرسه_عشق #موسسه_عروج_دارالعباده ✏ با نظرات و پیشنهادات خود ما را یاری کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
Podcast.mp3
1.28M
🎧 | ما را مدافعان حرم آفریده‌اند. ➕ شعر خوانی شهید محمدخانی 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 تو بعضی از عملیات ها می‌دیدم چند روزی غذا نمی خوره. یکی از بچه‌ها پرخور بود. غذاشو می داد به اون. هر دفعه هم بهونه می‌آورد که من سیرم و تازه غذا خوردم! اما می دونستم روزه است. 📌 جسم و جونی هم نداشت؛ یه مشت پوست و استخون بود! تو فرودگاه حلب که پیاده شدیم، باد هواپیما پرتش کرد. چشمانش ضعیف بود. شب های عملیات خیلی زمین ‌می‌خورد، اما روی زمین نمی‌نشست! 📂 📚 🆔 @shamseh_5
یادتونه یه مسابقه ای برگزار کردیم؟😉 📎 این بخش کوچیکی از گزارشش هست، فرصت کمی دارین که تو این مسابقه شرکت کنین، پس عجله کنین🤩 📂 📚 🆔 @shamseh_5
سلام به رفیق کتاب خونم☺️ 💎کتاب جاده یوتیوب💎 می دونم!! آره می دونم!! تو هم دفعه اولی که اسم کتاب رو خوندی یا شنیدی به نظرت اومد این کتاب، کتابیه در مورد یوتیوب!!؟ ولـــــی نـــــه!! 😅 ✅ این کتاب در مورد یه رفیق خوب نوشته شده...!! یه دوست همیشگی...!! یه فرمانده پر هیبت...!! یه شهید...!! 💫 شهیدی که می تونی رد پاش رو در هر کار خیری پیدا کنی...!! شهید محمد حسین محمد خانی 🤔 شاید تو هم از اون دسته آدمایی باشی که دوست دارن بدونن مدافعان حرم توی سوریه چـــــی کارا می کنن؟؟! چـــــیا می خورن؟؟! کجاها می خوابن؟؟! و... 📕 این کتاب به همه این سوالات پاسخ داده!! پس هر چه زودتر کتابو بخر و از خوندنش لذت ببر 🤩 📂 📚 🆔 @shamseh_5
Podcast.mp3
905.3K
🎧 | خیلی زمین می‌خورد ولی نمی‌نشست 📂 📚 🆔 @shamseh_5
WhatsApp Audio 2021-01-31 at 18.52.30.mp3
965.5K
🎧 | هرچه ما پیش برویم، احتیاج ما به کتاب بیشتر خواهد شد 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 از روی دیوار نوشته ها معلوم بود.این جا قبلا مقر پاکستانی ها بوده. با احتیاط در را باز کردم. ته اتاق، عده ای دور اسماعیل حلقه زده بودند. پشت درها، شیشه آبی را از بالای چارچوب آویزان کرده بودند که کار فنر را انجام می داد برای بسته شدن در. 📌 یکی سر شوخی را باز کرده بود: _ امیر، میبینی؟ عید اومدیم خارج!! یکی از دم در بازبان لاتی گفت: _ امیر! چرا اینجا از هرکی سوال می کنیم به جای جواب، قرآن می خونه؟؟ بعد اومد جلوی اسماعیل زانو زد: _ اینجا همه سید و حاجی آن؛ گفتم صدام کنین "شروین"؛ خفن ترین و بیاد موندنی ترین اسم جهاد. طوریه؟؟ اسماعیل خندید و گفت: "عالیه" 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📚 کتاب، مادر تمدنها و نیز عصاره ی آنها است. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 هی روی صورتش را ماساژ می‌داد.سرگردان بود.از این طرف اتاق می‌رفت آن طرف.دوباره برمی‌گشت. -چته؟ 📌 انگشت انداخت توی دهانش. ردیف پایین دندان‌هایش خالی بود. دندان پنجم به آخر. جدیتش موقع حرف زدن،ترسناک بود. - شناسایی بودم توی کانتینر گازوئیل گیرافتادم.وقتی زدم بیرون،لو رفتم.با طرف دست به یقه شدم.حسابی کتک خوردم،ولی در رفتم. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
برج شیشه ای !!!😳 از جنس شیشه؟!!!🤔 ❗️هتلی در دل جنگ ... هتلی مقاوم .....هتلی شیشه ای عجیب آنجاست که از این جنگ جان سالم به در برده 📂 📚 🆔 @shamseh_5
Podcast.mp3
706.5K
🎧 | جدیتش موقع حرف زدن ترسناک بود 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📔 کتاب، هم‌نشینی است که تو را خسته و ملول نمی‌سازد. دوستی است که تو را فریب نمی‌دهد. رفیقی است که به تو آزار نمی‌رساند. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 تو این مکان، بچه های فاطمیون را سر بریده و شهید کردن. پس مکان، مکان مقدسیه. همین مکان می‌تونه به خوب جنگیدن و ارتباطمون کمک کنه. هرچی ارتباط قوی‌تر باشه، بهتر می‌تونیم بجنگیم و پاهامون نمی‌لرزه. باید قبول کنیم که همه شجاع نیستن. 📌 حاج قاسم می گفت:«توی گردان و لشکر، پنج نفر شجاعن. اون ها باید دست بقیه را بگیرن و بکشن بالا.» انتظار نداشته باشین و مسخره هم نکنین که این ترسیده، بعضی ها ذاتاً شجاعن و بعضی ها ذاتاً احتیاط می‌کنن و می‌ترسن. به قول خودمون: جنگ اولی هستن. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
💢 نتایج چالش معلوم شد و جوایز به برندگان اهدا شد🥳 🔰 اسامی برندگان: 🔻 معصومه زارع 🔻مبینا سادات 🔻علیرضا قدیری اناری 🔻مهدی صمدی 🔻محمد حسن عجمی راستی یه خبر خوب😇 اگه بازم دنبال مسابقه هستین، به زودی یکی دیگه تو راهه😉 📢 📚 🆔 @shamseh_5
فردی هنگام راه رفتن، پایش به سکه ای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست!✨ کاغذی را آتــــ🔥ـــش زد تا آن را ببیند. دید ۲ ریالی است!! بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده!! گفت: چی را برای چی آتش زدم! ✅ و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست، که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم! 💢اعمالمان را با یک حرف(تهمت، غیبت، دروغ، ریا و ...)آتش نزنیم. 📂 📚 🆔 @shamseh_5
Podcast.mp3
788.6K
🎧 | باید قبول کنیم که همه شجاع نیستن 📂 📚 🆔 @shamseh_5
📖 امیر و رسول خیلی عجله داشتند. به شوخیِ کدخدا، "چاشنی نبستند و رفتند". از کدخدا پرسیدم: «کجا می‌رن که این قدر خوشحالن؟» با حسرت گفت: «تو خط!» طبق برنامه منتظر "کرّاک" و "اورشید" بودیم: دو تا از نیرو های سوری که دست راست و چپ عمار به حساب ما آمدند. 📌 کدخدا ته مانده های سفره را جمع کرد. پیشنهاد داد تا برسند، برویم بیرون آب و هوایی عوض کنیم. رفتیم داخل حیاط. نم نم باران می‌بارید. کدخدا ته مانده سفره را ریخت توی جعبه مهمات. تازه متوجه شدم دو - سه تا مرغ و خروس نگه داری می کنند. کدخدا گفت: «اینا رو خریدم تا هم ته مونده غذاهامونو دور نریزم، هم برامون تخم بزارن.» 🔻ازساختمان که زدیم بیرون پیرمردی عراقی جلویمان سبز شد. لیلون بابا هم توی ماشین نشسته بود. پیاده شد. کدخدا دست راستش را گذاشت روی قلبش و گفت: «علی رأسی» بعد دستش را گذاشت روی سرش و با خنده گفت: «علی قلبی» 📂 📚 🆔 @shamseh_5