(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين)
#شاه_کربلا
چو بارگاه حسینی بوَد پناه تو را
کجا رواست جز او کاخ و بارگاه تو را
بجز حسین پناهی مجو که از ره لطف
بوَد مخادم دربار او پناه تو را
بجز حسین و ولایش مجو سعادت فیض
که عشق او بدهد عز و فر و جاه تو را
طریق معرفت حق بوَد ولای حسین
بوَد طریقت آن شاه ، شاهراه تو را
به راه پیروی شاه کربلا میپوی...
اگر که نیست ره جهل و اشتباه تو را
به نصّ آیه ، اولوالامر ما امامان اند
اطاعت ار نکنی جان شود تباه تو را
چو اوست خسرو ابرار و رهبر احرار
بوَد به کشور توحید ، پادشاه تو را
ولیِ درگه حق است و هست ثارالله
بدین صفات بوَد مظهر اِلاه تو را
چراغ راه هدایت بوَد به خلق جهان
بسوی حق بوَد او رهنمای راه تو را
به دادخواهیات ار دادرس نمیباشد
چه غم که نام حسین است دادخواه تو را
طواف کعبه ی آن سرور شهیدان کن
که بزم تعزیتش هست قبله گاه تو را
نگویمت همه دم گریه کن برای حسین
ولی وظیفه بوَد گریه ، گاه گاه تو را
اگر چه کوی گنه باشدت به او بخشند
بوَد چو عشق حسینی به قدر کاه تو را
همین که عذر گنه (شمس قم) ز شه طلبی
دگر به لوح عمل نیست یک گناه تو را
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
#کشتی_نجات
تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد
آتش عشق حقیقی به دل عالم زد
شاه احرار جهان در ره عشق ابدی
هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد
قائد اعظم اسلام حسین بن علی
رایت عدل به بام فلک اعظم زد
میر میدان فضیلت به هواداری دین
در صف ماریه بر رغم عدو پرچم زد
مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق
تیغ حق گشت عیان ، گردن نامحرم زد
نوح کشتی نجات از ره اخلاص عمل
بهر آزادی دین ، یکدله دل بر یم زد
با ید فضل و کرم پور یداللَه نه عجب
مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد
یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم
پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد
ز اثر خون گلوی علی اصغر، گل عشق
بر جراحات دل مضطر خود مرهم زد
حرمله حنجر اصغر بدرید و تیرش
زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد
عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین
داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد
مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد
خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد
شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر
ریشه ی ظلم ، ز بستان جهان کم کم زد
کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل
دستگاه خلل و کفر و ستم ، بر هم زد
بر سر بام جهان کوفت درفش توحید
بعد از آنی که به دل ها شرر ماتم زد
ظلم و بیداد چو بنمود یزید بَدکیش
نام او دهر ، ردیفِ پسر ملجم زد
(شمس قم) چونکه بوَد نوحهگر آل عبا
کوس آزادگی و فخر ، به مُلک جم زد.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
#شاهکار_خلقت
ای فخر آفرینش ارض و سما حسین!
ای بحر عقل و بینش بی منتها حسین!
ای شاهکار خلقت دادار لایزال!
ای پاسدار دین رسول خدا حسین!
سرلوحهی مشیت و دیباچهی وجود
اسطورهی حقیقت و راز بقا ، حسین
پور علی و سبط نبی ، خاتم رسل
نور دوچشم فاطمه ـ خیرالنّسا حسین
زآن پیشتر که بهر شهادت صلا دهند
با عشق و شوق مرگ بگفت الصّلا حسین
تا دین حق بماند و حق باشد استوار
بگذاشت پا به معرکهی کربلا حسین
بیعت نکرد با ستم و کفر، چون نخواست
قامت به زیر بار مذلّت ، دوتا حسین
با عشق دوست، عشق جهان پشت سر نهاد
الّا طریق حق همه جا گفت : لا ، حسین
در هر بلا بگفت به امر خدا : بلی...
چون دیده بود مکتب قالوابلیٰ ، حسین
از کفر و جور و کین یزید ستم شعار
از حج گذشت و رفت سوی نینوا حسین
بیداد خصم تا به جهان ، بر مَلا کند
ترک صفا و مروه نمود از صفا حسین
با حالتی پریش ، ز جمع خسان برید
باری سوا شد از همهی ماسَوا حسین
از خود گذشت و همسر و اولاد و اهلبیت
الحق که بود مظهر جود و سخا حسین
عباس ، ساقی حرم و اکبر جوان...
هم طفل شیرخواره نمودی فدا حسین
اصحاب با وفا چو "بُریر" و "حبیب" پیر
جمعی ز دست داد ، درآن ماجرا ، حسین
در امتحان پُرخطر جنگ عقل و عشق
شد قهرمان فاتح صبر و رضا حسین
رفت از قفای قاتل خود سرجدا چو بود
از تیغ وی ، شهید ذبیح القضا ، حسین
شمر لعین ز شرم گنه میگریخت چون
میدید : رأس خود ننماید رها ، حسین
آه از دمی که زینب غمدیده ـ خواهرت
فریاد میزد از غم داغ تو : یا حسین!
آه از دمی که آتش ظلم یزید سوخت
بعد از تو خیمههای حریم تو را حسین!
آه از دمی که عترت و ناموس مصطفیٰ
میدید : در اسارت قوم دغا ، حسین
آه از دمی که بیکفن و غسل شد به خاک
در دشت کربلا ، شه گلگون قبا ، حسین
یک تن نبود تا که بپرسد از آن گروه
آیا نبود نور دل مصطفا ، حسین ؟!
آیا حسین ، زادهی شیر خدا نبود
آیا نبود "خامس آل عبا" حسین ؟
لعن ابد ، بوَد به یزید و متابعین
اندر شهادت شهِ فُلک هدیٰ ، حسین
ذات و صفات حق ز تو گردیده آشکار
زین منزلت توراست خدا خونبها حسین!
"ثاراللَّهی" و هست خدایت ، ولیّ ِ دم
آری خداست بهر تو صاحب عزا حسین
نامردمان که از خط عشقت جدا شدند
گشتند از خدای تو گویا جدا ، حسین!
خورشیدسان ، فروغ سپهر برین شود
هر کو به قدر ذرّه دلش هست با حسین
مشمول لطف توست چو بیگانه نیست شک
شامل شود عطای تو بر آشنا ، حسین!
امروز اگر ز عشق تو فریاد میکشیم
فردا برس ز مهر ، به فریاد ما ، حسین!
تاریک شد ز ظلمت دل طبع (شمس قم)
کن از فروغ مِهر ، دلم پر ضیا ، حسین!
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین)
دانــی سبـب شهـــادت شـاه شهیــد
کز بهر چه شد شهیـد بیــداد یـزیـد؟
یعنی به بهـای خـون خود در ره حق
تسلیـم حکــومـت سـتمگـــر نشـوید
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین)
در مُلک بقـا ، آب حیات است حسین
در بزم ولا ، شمع هُدات است حسین
با عشق حسین از یَم غم جان برهان!
زیرا که "سفینةالنجات" است حسین
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین)
گر تشنه به خون خویش غلتـید حسین
یــا در ره حـــق ، شهیـــد گردید حسین
پـاداش عمــل ، بـه قلـب جـــاویــد بشر
حک کرده به خون: شهیدِ جاوید حسین
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین)
گر کشته ی بیـــداد یــزیــد است حسین
غـم نیست که سردار رشید است حسین
لیک از غـــم نــامــردی کــوفــی صفتـان
شرمنــده ی دشمـــن پلیــد است حسین
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین)
گر عاشق و شیدای تو هستیم حسین
عهدیست که از الست بستیم حسین
مسـت می و پیمــانه و ساغـر نشویم
از جــــام شهـــادت تو مستیم حسین
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
«اَلسّلامُ عَلَیكَ يا عَلیّ بِن الحُسَيِن السَجّاد»
#سرحلقهی_عباد
آفرید از مِهر چون جان تو را جان آفرین
گفت بر خود از کمالِ خَلق این جان آفرین
آفرین جان آفرین را کآفرید این جان پاک
هم بر این جان آفرین و هم بر آن جان آفرین
مرحبا بر خلق خالق باد و مصنوعی چنان
حبّذا بر خلق خالق باد و مخلوقی چنین
دست گوهر آفرین حق به دریای کمال
در صدف پروده یکتا درّ اعلا و ثمین
بحر فیض حق حسین و شهربانویش صدف
گوهر اعلا على، سجاد و زین الساجدین
پنجم شعبان تولد یافت آن مِهر منیر
کز فروغ روی او مِهر فلک شد شرمگین
مُلک گیتی را مزیّن ساخت از یٌمن قدوم
ماه شعبان را منوّر کرد ، از ماهِ جبین
مفخر شرع نَبی و نصّ معنای نُبی است
کنیه و القاب آن شاهنشه دنیا و دین
بومحمد بوالحسن سجادِ آل مصطفی...
کز ذکاوت بُد ذکیّ و ، از امانت شد امین
چونکه شاه تشنهکامان شد شهید راه حق
شد اسیر دشمنان آن زادهی حبل المتین
در اسارت با عزیزان حرم همناله بود
کز غم ایشان غمین شد حضرت روح الامین
رفت در بزم یزید و سرنوشت جنگ را
بر زیان کفر و نفع دین رقم زد بس متین
کرد کاخ کفر و بیداد یزید از بن خراب
با بیان خطبهای اعجازگر ، سِحرآفرین
حق و باطل کرد اثبات و جهان آگاه ساخت
تا که توّابین شدند او را هواخواه و معین
فاتح و غالب شد از آن خطبه در نزد یزید
کفر شد مغلوب دین زاعجاز سبط یاء و سین
نشر احکام شریعت بود حکم آن امام
گرچه بُد محدود دشمن از یسار و از یمین
گر نمیبود اختناق دورهی مروانیان
مُلک دین میگشت خرّم همچو فردوس برین
پند و اندرزش بود مسطوره در ارشاد خلق
چون «صحیفه» کآن بوَد مفهوم قرآن مبین
بر جبین زآن مُهر کز مِهر عبادت داشتی
زینت عُبّاد حق شد مرحبا مُهر جبین
در سجود او را همآوا بود در تسبیح حق
هم درخت و سنگ و ریگ و خار و خارا ماء و طین
شغل نیکویش عبادت خواند چون عبدالملک
گفت خوش بر حال و شغل این امیر ملک دین
دشمناش دشنام داد او کرد در حقش دعا
کاین بوَد خُلق عظیم و خوی خیرالمرسلین
خاتم و سرحلقهی عبّاد حق بود و نوشت
جمله ی «الحمدللهِ علیٰ» نقش نگین
بیست و دو حج رفت با ناقه ولی هرگز نزد
ناقه را یک تازیانه ، آن سوار بی قرین
لعن و نفرین آل مروان را سزد تا روز حشر
بس جفا کردند بر آن پیشوای راستین
لعن و نفرین خدا و خلق بر شمر و یزید
هم بر ابن سعد و بر ابن زیاد و تابعین
خلق اگر بشنیده شرح قتل آل مصطفی(ص)
حضرت سجاد، خود میدیده با عین الیقین
تا دم مرگ ار نظر میکرد بر آب و طعام
یاد بابا گریه میفرمود با حال حزین
در مُحرّم شد شهید آن رهبر آزادگان
کرد مسمومش ولید آن کافر پَست و لعین
(شمس قم) را مَعرفت نبوَد به وصف آن امام
آن قدَر دانم که او بودهست زین العابدین.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
1361
https://eitaa.com/shamseqomi
(نور دانش)
خواهی ار با رهروان عشق باشی همنورد
باید اول با هوای نفس گردی همنبرد
میتوان بینی شهاب عارض دلدار را
گر شبی در تیهِْ طور عشق گردی رهنورد
چهره از گرد زمان کی شویی ای جویای آب
تا به حفر چاه ، دستت را نیالایی به گرد
تا تنور زندگی گرم است از آن بهره گیر
ورنه کی گردد خمیرت نان تنور ار گشت سرد
پایمردی کن چو زیرین سنگ ، اندر آسیا
گو به سنگ فرقَدان مردانه بر فرقم بگرد
راحت فردی برای مرد نبوَد افتخار
مفتخر فردی که بر نفع جماعت کار کرد
گنج محصول ار به تابستان بیابد برزگر
کیمیای حاصل رنج زمستان است و بَرد
بیستون فرهاد را در همت و مردی ستود
کاو برآورد از دل کَه گرد و از دل کوه درد
از فغان رنگ زرد و سرخ و اسپید و سیاه
رو سیه، دیده سپید و خون دلم رخساره زرد
مرده خواهی بین که کس در زندگی یادم نکرد
بعد مرگم سالها باشد عزای سالگرد
نی اثر در وِرد ما ، نه رنگ و بو در وَرد باغ
تا که صد رنگیم زیر این سپهر لاجورد
آتش شهوت اگر خاموش سازی بیخلل
چون خلیل، آتش سلامت داردت با لطف بَرد
گر نباشد اهل دل اسرار حق افشا مکن
مشتری نبوَد چو کالا را شود بازار سرد
طوطی تقلیدچی هرچند خوش لفظی کند
کی توانش همنوای بلبل دستان شمَرد
پند نیکان در فرومایه نمیبخشد اثر
در کویر ار بذر افشانی نروید شاخ وَرد
از حقیقت دم مزن در بزم باطل پیشگان
گرچه حق هرجا قدم بگذاشت باطل گشت طَرد
نور دانش گر که خواهی از جماعت دور باش
ماه از آن تابان بوَد کز اختران افتاده فرد
(شمس قمّی) نیکمردی شیوهی مردان بوَد
کن نکویی تا که تاریخت بنامد نیکمرد.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
پ . ن :
وِرد: ذکر ـ دعا
وَرد: گل سرخ
بهایم: چارپایان
فرقَدان: دو برادران، نام دو صوَر فلکی (دُب اکبر و اصغر)
✅ این شعر، در زمان شروع حملهی بیرحمانهی امریکای جهانخوار به سرزمین و مردم بیگناه افغانستان سروده شده است که گویی زبانحال امروز است. به گمان من، هر کشور و ملتی که آغازگر جنگ و کشتار همنوع باشد ظالم، و محکوم به جنایت است.
#ماجرای_جنگ
آوخ رسد به گوش نهیب صلای جنگ
وز گوشه و کنار ، بر آید نوای جنگ
آوای جنگ میشنوم همچو بلبلی
کز شاهباز میشنود مَرغَوای جنگ
آهنگ جغد شومِ نفاق و مخاصمت
گوش فلک، خراش دهد از برای جنگ
بانگ سروش مرگ بوَد نغمههای آن
صوت فنا و ذلت و خواری ندای جنگ
ابلیس غرب وسوسهی جنگ میکند
تا عالمی ز کینه کند مبتلای جنگ
اهریمنان خائن و خونخوار غرب دون
از جهل و خودسری شده خود رهنمای جنگ
از آستین غرب برون گشته دست ظلم
تا آستان شرق ، کشیدهاست پای جنگ
از بهر قتل عام بشر ، عزم کرده جزم
خصمانه سوی معرکهی مرگزای جنگ
خواهد به خون خلق کند موی خود خضاب
آن پیر ِ دیر ِ رزمگهِ پُر بلای جنگ
بر آسمان ، زبانه کشد آتش نفاق
سوزد جهان ز گرمی خود شعلههای جنگ
صحرای امن و راحت و آرامش بشر
نا امن گشته از خطرِ اژدهای جنگ
هر چاشت یک گروه جوانان به کام مرگ
افتند تا که باز شود ، اشتهای جنگ
مام جهان ، غمین و عزادار گشته است
از مرگ صلح، در صفِ دهشتفزای جنگ
افسوس! کآن کبوتر صلح و صفا و مهر
جانش ز تیر کینه همی شد فدای جنگ
دیگر صفا و مهر و وفا در جهان مجوی
در گیرودار معرکهی پر جفای جنگ
آتش فتد به جان رجالی که سالها
در سر بپرورانده ز نخوت ، هوای جنگ
معمار جنگ ، دست جفایش بریده باد
کز خشت خون نموده مُقرنس بنای جنگ
آوخ...! ز خبث طینت گرگان بدمنش
اِمریکِ جنگجوی، شده مقتدای جنگ
با این رژیم شوم شود غرق و غوطهور
کشتی غرب ، در یم بی انتهای جنگ
بی شبهه انعکاس جنایات غربیان...
گردد نصیب عامل جنگ از قفای جنگ
یارب! رسان ز غیب یکی پیشوای صلح
تا ریشه کن کند ، شجر پیشوای جنگ
باری فنا کنندهی جانهای بیگناه
در چنگ انتقام کند جان، فنای جنگ
گر مبتلای جنگ و جدل کرده عالمی
روزی شود ز خبط و خطا مبتلای جنگ
(شمس قمی) دعای تو صبح و مسا بود
صلح و مسالمت بنشیند به جای جنگ.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
1380
https://eitaa.com/shamseqomi
#دو_مست_خواب
گل روی گرمخویت به شراب ناب ماند
بربوده دل به سویت که به آفتاب ماند
رخ جانفزایت ای گل! شده رشک باغ و گلشن
خوی شرم بر عذارت به صفا گلاب ماند
بوَد آتشیننگاهت ، قبسی به وادی دل
مژههای برقخیزت به مَثل شهاب ماند
ز دو لعل نوشبخشات لب جان شدهست شیرین
لب توست تنگِ شکّر که به شهد ناب ماند
بخدا که گنج حسنت نبوَد مصون ز یغما
که دوچشم پاسدارت به دو مست خواب ماند
هله گیسوی پریشان، مفکن به ماه عارض
که به چشم اهل بینش شبح سحاب ماند
به نوای عشقم ای گل! لب غنچهفام بگشا
نه رواست مرغک دل ، که بلاجواب ماند
منگر به چشم ظاهر که جهان و رنگ و رویش
چو نظر کنی به باطن ، به یکی سراب ماند
غم بیش و کم چه حاصل که به بحر زندگانی
همه عمر (شمس قمّی) ! به یکی حباب ماند.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
#تک_بیت
ز کم علمی بُوَد غوغای اطفال دبستانی...
سبوی نیمهپُر، بر دوش، غلغل میکند پیدا
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
#تک_بیت
تهیمغزان فزونتر دم زنند از دانش و بینش
ز هر کس بیشتر در جنگ، طبل جنگ مینالد
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi