eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
205 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
(السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ الله) یار من نارفته مکتب، مصدر تعلیم شد نقطه‌ای ناخوانده درس استاد هفت اقلیم شد بی معلّم بر علوم هر دو عالم شد علیم لا یُعلّم بود و علمش مکتب تعلیم شد در جوانی بود پیرانِ خرد را رهنمای تا بیاناتش به اهل مَعرفت تفهیم شد سر به‌سر دانشوران بودند در بحثش زبون وآنکه زد کوسِ سخن در منطقش تسلیم شد در امانت شهره‌ی آفاق بود و در شباب شد مُلقّب بر «امین» و مورد تکریم شد کیمیای سیم و زر بود و ز استغنای طبع بی نیاز از کیمیا و گنجِ زرّ و سیم شد شد محمّد نام نیکویش چو بستودش خدای وز ازل، حکم رسالت بهرِ وی ترقیم شد با یکی میم از اَحد در سالِ چل مبعوث گشت تا مُلقّب شد به احمد، کامل از آن میم شد در شب مسعودِ بیست و هفتم ماهِ رجب در «حِرا» دستورِ کارش تا ابد تنظیم شد جبرئیل از سوی حق در خدمتش آمد فرود گفت: «اقرأ بسمِ ربّك» پس برآن تصمیم شد از «حِرا» شد جانب اُمّ القریٰ آن شاه دین تا درآن شب، آیتِ حق بر سرش دیهیم شد با شهامت، نغمه‌ی «اللّٰه اکبر» بر کشید کز شعارش خصم کافر در هراس و بیم شد گفت: «قولوا لا اله» آنگاه، «اِلّا الله» گفت قدر گفتارش ز فیضِ «تفلحوا» تقدیم شد عالم امّی حسب، پیغمبر مَکّی نسَب کز خداوندش سلام دوستی تقدیم شد آیتِ عظمای حق بود و کتاب اعظمش بهر ادیان معظّم، واجب التعظیم شد احمد مرسل که باشد رحمة لِلعالمین فیضِ لطفش عالمی را موجب ترحیم شد در پناه عدل و دادِ آن خدیوِ دادگر خطّه‌ی دین را خطوطِ مَعدلت ترسیم شد کرد قانونِ مساواتی ز قرآن، پایدار تا حقوق مردمان در سهمِ خود تسهیم شد (شمس قم) گفت این قصیدت را به مدح خسروی کز تولّایش مرا نقص سخن، ترمیم شد. شادروان سیّد علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّهُمَّ عَجّلْ لِوَلیّكَ الفَرَج) ظلمت شب سپری گشت و سحر نزدیک است ناله‌ی دل ، به فلک رفت و اثر نزدیک است ای‌ دل از هجر مکن شکوه رسد وقت وصال که شب صبر تو را صبح ظفر نزدیک است دلِ بی‌صبر مرا وصل تو همچون خورشید دور دست است ولیکن به نظر نزدیک است کاروانا...! چه غم از بار گران و رَه دور؟ شوق دلدار به دل دار ، سفر نزدیک است چند در وادی حیرت شده در خوف و رجا قبس عشق ، فروزان و شجر نزدیک است کام فرهاد شد از تلخی هجران ، شیرین چون بُوَد عشق، حقیقی به شکر نزدیک است تشنگان را که شده محو سراب باطل... مژده‌ی رحمت حق دِه که مَطر نزدیک است فجرِ توحید دمید از افق عشق و امید... دفع کفر و ستم و فتنه و شر نزدیک است وعده‌ی نصر من الله، که بود مژده‌ی فتح البشاره که قریب است و دگر نزدیک است عالمی در رَه ارباب نظر ، منتظرند که وفاداری ارباب نظر نزدیک است رنجه از رنج زمستان ، نشود برزیگر که بهار آید و تحصیل ثمر نزدیک است شهر علم است رسول و درِ این شهر علی‌ست فیض دیدار بَرد هر که به در نزدیک است با ولای علی و آل (ع) بجو راه نجات کاین خبر فوز عظیم است و خبر نزدیک است (شمس قم) را چو به دل ، نور ولایت تابید ظلمت شب سپری گشت و سحر نزدیک است شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"میلاد امام حسین (ع) مبارک باد" ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا قاصد طبعم سحرگه با سُرور از در رسید گوییا پیک وصال از جانب دلبر رسید از در آمد با بسی وجد و نشاط و انبساط کز طفیلش شام هجر و رنج و محنت سر رسید مژده بر من داد کای افسرده‌ی خاموش دل! خیز کز چرخ شرف، ماه فلک_افسر رسید تا به کی؟ باشی خموش ای عاشق شوریده حال! شمع دانش برفروزان، شاه دانشور رسید بزمی آرا «سوم شعبان» فرا آمد به ناز همچنان کبک دری با صد خرام از در رسید جستم ازجا بر گرفتم خامه‌ی عرفان به کف تا مرا این مژده از طبع گهرپَرور رسید نور عرفان سر زد از شرقِ خِرد خورشیدسان همچنان خورشیدِ عالمتاب کز خاور رسید زآنکه میلاد شهی باشد که شاهان جهان هر یکی بر درگهش چون چاکر و نوکر رسید مولد مسعود شاهنشاه احرار جهان مظهر يزدان، حسين آن بَضعه‌ی حيدر رسيد شد برون از بحر هستی گوهر شهوار عشق كز وجودش قدر و عزت بر دُر و گوهر رسيد سُنبل گیسوی او بازار عنبر را شکست نافه خشکید آن زمان کآن طرفه مُشکِ تر رسید چون علی درياى گوهر بود و زهرايش صدف گوهری اين‌سان، به گنج علم و دين زيور رسيد شد کمان از فرط حسرت، سَرو مُلک کاشمر مژده‌ی آن قامت رعنا چو بر کِشمَر رسید آبروی گل، سراسر ریخت نزد باغبان تا که خندان در گلستان آن گل احمر رسید شمس برج دين و دانش ، شمع بزم معرفت گشت «مصباح الهدىٰ» با چهره‌ی انور رسيد ماهِ کیهان حقیقت، پرتو افکن شد به دهر آری آری نور حق، از مَطلع داور رسید از سپهر معدلت، وز آسمان مُلک دین از فروغ لایزالی، پرفروغ اختر رسید بر نجات مَردم از جهل و فساد و انحراف كشتی بحر هدايت با بسی لنگر رسيد از ميان بحر آزادى و اقيانوس عدل ناخدا يعنی خدا با چهره‌ی ديگر رسيد باغبان گلشن دين، آبيار باغ عشق بر نهال شرع احمد، مُثمِر و مُثمَر رسيد شاهد بزم امامت، ساقی جام مراد بر خماران طريقت با می و ساغر رسيد خادما آتش فروزان! عود در مجمر بریز کاندرین میخانه، پور ساقی کوثر رسید رهبر آزادگان و سَرور سردادگان لشكر اسلام را سالار و سرلشكر رسيد مُجری فرمان يزدان، عاملِ اَعمال حق حاكم احكام قرآن، سبط پيغمبر رسيد مکتب یزدان‌شناسی، رونق از عِلمَش گرفت کز صباوت بر همه اَعلام دین، رهبر رسید از ضمير عشق او جز حق كسی آگاه نيست آنقدر دانم ضمير عشق را مُضمر رسيد تا كه بر قنداقه‌اش ساييد فُطرس بال و پر سرخط آزادی‌اش از درگه داور رسيد فاش گويم راست گويم در ميان خاكيان پور آدم، ليک ز افواج مَلک برتر رسيد مِدحت ثاراللَّهی تنها بوَد در شأن وی خونبهاى دين و خونِ خالق اكبر رسيد افتخار اهل‌بيتِ مصطفیٰ فخرالامم آبروى شيعه و اسلام را مفخر رسيد بهر قلع ظالمان و دفع استبدادیان قاضی عادل بیامد، مُجری کیفر رسید آسمان، گویی چراغانی بوَد از اختران مجلس‌آرایی كند مَه، كآن مَهِ انور رسيد سومين خورشيد رخشانِ امامت شد عيان بر سپهر دين چنين خورشيدِ روشنگر رسيد روز جشن و شادمانی، گاهِ عيش است و صفا چون صفابخش زمان، شاه همايون‌فر رسيد هست چون در ساغر ما باده‌ی عشق حسين بانگ نوشانوشِ ما بر گنبد اخضر رسيد شاد زی ای شیعه! کز لطف خداوند کریم ناسخ ادیان ناقص، ناقض کافر رسید دانی ای دل! کیست این مولود با عزّ و شرف؟ پور حیدر، آن مهین سلطان اژدر در رسید حامی بیچارگان و منجی درماندگان سرپرست کِهتران بر مِهتران مِهتر رسید ماحصل، آن خسرو ظالِم‌كُش و مظلوم‌كيش بهر دفع ظلم و كين، مظلوم را ياور رسيد (شمس قم) ديگر چه غم باشد تورا كز لطف حق كاين‌چنين طبع رسا و شعر چون شِکّر رسيد. شادروان سيد عليرضا شمس قمی 1345 eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السّلامُ عَلیكَ یا اباالفضل العباس ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (مسمط) باد نوروزی، ز طرْف لاله‌‌زار آید همی وز گلستان نغمه‌ی نغز هزار آید همی گویی از شهرِ شتا ، پیک بهار آید همی مژده‌ی دیدار ، از مشکوی یار آید همی طبع من در این‌چنین وقتی به‌کار آید همی تا سُرایم وصف روح افزای آن فرخنده یار باغ فردوس‌است گويی كوه و صحرا و دمن هر طرف روييده در دشت و دمن سرو و سمن سوسن و سيسنبر و نسرين و ياس و ياسمن عندليبان نغمه‌‌خوان در دشت و گلزار و چمن عاشقان را رفته صبر و تاب، از تن همچو من كز فراق دوست نبوَد در وجود من قرار لشكر اسپند و دی، از عرصه‌ی ميدان گريخت شهسوار فرودين، شيرازه‌اش از هم گسيخت شاهد وصل آمد و با عقل ، طرح عشق ريخت باده‌ی پيروزی‌ام در ساغر ايام ريخت مُشک عزت بر سرم بر نظم اين اشعار بيخت گفت : بر گو مِدحت پور ولی نامدار آنكه بوفضل است زيبا كنيه‌‌ی جانپرورش آنكه در فضل و وفا ، جبريل نبوَد همپرش آنكه در جود و سخا حاتم، گدايی بر درش آنكه در تقوا بُوَد سلمان ، كهينه چاكرش آنكه چون ام‌‌ّالبنين، باشد مهينه مادرش آنكه باشد پور سلطانِ سرير اقتدار چارم شعبان، جهان روشن شد از مولود او مُلک دين، آباد شد از مقدم مسعود او شد زمين رشک برين از فضل و بذل و جود او حمد بی حد گفت حيدر در برِ معبود او زآنكه تابان كرد بر عالم ، رخ محمود او مكتب اسلام را افزوده بَر مجد و وقار شد مَه برج بنی‌هاشم فروغ چرخ دين كشتی بحر هدايت، پيشتاز صالحين افسر عالی ‌مقام ارتش شرع مبين رهبر دانشور دين، پور مير مؤمنين آنكه دارد فضل و علم عالمی در آستين ميوه‌ی قلب رسول و نور چشم هشت و چار مظهر لطف و صفا و مخزن مهر و وفا مخزن مهر و وفا ، فرماندهِ جيش هدا جيش ارباب هدا را پيشوای و مقتدا مقتدای اوليا و راهدار انبيا انبيا را غير خاتم، رهنما و پيشوا پيشوای اتقيا ، عبد سليم كردگار بهر استقرار دين شد ياور و يار حسين در صف هيجا شدی از جان علمدار حسين لحظه‌‌ای غافل نشد از ماه رخسار حسين بود در هر وقعه‌ی جانسوز غمخوار حسين هيچكس چون او نشد يار فداكار حسين هيچكس چون او نكرده در رهش جان را نثار باغ دين را آبياری كرد، با خون جگر تا نهال دين حق از همّتش شد بارور جانفشانی كرد در بستان دين همچون پدر زآن پدر ، بايد به بار آيد چنين رعنا پسر باغ دين را بايد این‌سان حاصل و این‌سان ثمر گلشن دين را سزد چون پور حيدر، آبيار خُلق او خُلق علی و خوی او خوی علی در بيان ِ حكم حق، لعل سخنگوی علی در صداقت، پيرو دستور نيكوی علی در شجاعت، همتراز و همترازوی علی نيروی بازوی او نيروی بازوی علی ماحصل زآن شمس دين این‌سان قمر شد آشكار (شمس قم) شد مُكتسب از نور آن ماه عرب گرچه مَه، از پرتوِ خورشيد باشد مكتسب شوكت دين را كمال و فضل او باشد سبب زآنكه در علم و ادب زآن شاه دين دارد نسب كيميای فضل آن شَه، خاک را سازد ذهب داروی مهرش، شفای دردمندان نزار شادروان سيد عليرضا شمس قمی 1338 eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد) ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا (سرحلقه‌ی عبّاد) آفرید از مِهر ، چون جان تو را جان آفرین گفت بر خود از کمالِ خَلق این جان آفرین آفرین جان آفرین را ، کآفرید این جان پاک هم بر این جان آفرین و هم برآن جان آفرین مرحبا بر خلق خالق باد و مصنوعی چنان حبّذا بر خلق خالق باد و مخلوقی چنین دست گوهر آفرین حق به دریای کمال در صدف، پرودہ یکتا دُرّ اعلا و ثمین بحر فیض حق حسین و شهربانویش صدف گوهر اعلا على ـ سجاد و زین الساجدین مفخر شرع نَبی و نصّ معنای نُبی است کُنیه و القاب آن شاهنشه دنیا و دین بومحمد، بوالحسن، سجادِ آل مصطفی (ص) کز ذکاوت بُد ذکیّ و، از امانت شد امین پند و اندرزش بوَد مسطورہ در ارشاد خلق چون «صحیفه» کآن بوَد مفهوم قرآن مبین بر جبین زآن مُهر، کز مِهر عبادت داشتی زینت عُبّاد حق شد، مرحبا مُهر جبین در سجود او را هم‌آوا بود در تسبیح حق هم درخت و سنگ و ریگ و خار و خارا، ماء و طین خاتم و سرحلقه‌ی عبّاد حق بود و نوشت جمله‌ی «الحمدللهِ علیٰ» نقش نگین (شمس قم) را مَعرفت نبوَد به‌وصف آن امام آن قدَر دانم که او بوده‌ست زین العابدین. شادروان سید علیرضا شمس قمی 1361 @shamseqomi